زندگی برای کار یا کار برای زندگی؟

«اگر کار نکند احساس بی حوصلگی و پوچی می کند؛ در خانه، مهمانی و مسافرت فکر و ذکرش، کار و وظایف کاری است. از هیچ چیز به اندازه کار لذت نمی برد. خانواده، اقوام و دوستانش از زیاد کار کردن او شاکی و دلخور هستند اما چاره ای ندارد اگر کار نکند غمگین و بی حوصله است»؛ شاید شما هم چنین موقعیتی را تجربه کرده باشید یا یکی از اطرافیانتان در چنین شرایطی باشد. به این ویژگی ها می گویند «اعتیاد به کار». روان شناسان اعتیاد به کار را یک بیماری روانی نمی دانند ولی به هر حال کسانی که چنین مشکلی داشته باشند، هم خودشان آزار می بینند و هم خانواده را ناراحت می کنند. در ادامه اعتیاد به کار را تعریف کرده ایم و دلایل این مشکل و چگونگی رهایی از آن را برشمرده ایم.

اعتیاد به کار

معتاد به کار، کسی است که در خود نوعی اجبار برای کارکردن احساس می کند. این احساس فشار به حدی است که حتی به قیمت از دست دادن مسوولیت های خانوادگی، زندگی اجتماعی و سلامت جسمی و روانی وی تمام می شود. این اصطلاح در اواخر دهه 60 میلادی در نشریات خارجی به کار برده شد و در دهه 90 با پیدایش موج حرکت ها یا برنامه های کمک به خود در ارتباط با رفتارهای اجتماعی زیان آور مانند کار زیاد یا اعتیاد به مواد مخدر استفاده از آن گسترش یافت. رفتارهای یک فرد معتاد به کار در رفتار بیماران مبتلا به اختلال وسواس هم دیده می شود. ولی عنوان اعتیاد به کار در کتاب های مربوط به طبقه بندی اختلال های روانی به عنوان اختلال یا بیماری به چشم نمی خورد.

ویژگی های فرد معتاد به کار

بسیاری از افراد پرکار به درستی نمی دانند که آیا در مقوله اعتیاد به کار قرار می گیرند یا خیر. به همین دلیل مجموعه ای از رفتارهایی که چنین فردی از خود نشان می دهد برای اطلاع ذکر می شود:

*برای او جدایی بین کار و خانه وجود ندارد.

*حتی در منزل بالاترین اولویت به کار داده می شود.

*احساس می کند خوشبختی اش در کار نهفته است.

*کار بر خانواده و ایام فراغت ترجیح داده می شود.

*به جز رویدادهای مرتبط با کار چیز دیگری به عنوان زندگی اجتماعی وجود ندارد.

*در 24 ساعت شبانه روز و هفت روز هفته ذهن او را کار اشغال کرده است.

*به علت کار دچار استرس می شود.

*وقتی دیگران می گویند کارش را کم کند عصبانی می شود.

*یا به مرخصی نمی رود یا کار را با خود به مرخصی می برد.

*تنها فعالیتی که دوست دارد درباره آن صحبت کند کار است.

*کار بیش از هر چیز دیگر او را خوشحال می کند.

*فکر می کند خوابیدن و بازی کردن اتلاف وقت است.

*در خارج از محیط کار مشغول حل مسائل کاری است.

*معمولا مسوولیت کامل فعالیت های کاری خود را قبول می کند.

*در محیط کار پرانرژی است؛ درحالی که در منزل بی حال و افسرده است.

*کار اضافی برعهده می گیرد زیرا فکر می کند در غیر این صورت برنامه ها به طور کامل اجرا نمی شوند.

*ساعات کار طولانی برای او ناراحت کننده نیست.

*تحمل افرادی که اولویت هایی غیر از کار دارند برای او مشکل است.

*تصور او این است که اگر سخت کار نکند از کار بیکار می شود.

*حتی زمانی که کارها جریان خیلی خوبی دارد او نگران است.

*توجهی ندارد که کار کردن بیش از حد او به روابط خانوادگی اش لطمه می زند.

*موقع رانندگی و خوابیدن یا زمانی که دیگران صحبت می کنند او درباره کارش فکر می کند.

*بعضی از افراد «معتاد به کار» تمایل دارند هنگام مطالعه و غذا خوردن نیز کار کنند.

تاثیرات جسمی و روانی

اعتیاد به کار را نباید با پرکاری یا کوشایی اشتباه گرفت. افراد کوشا کار را امری واجب و در مواردی ارضاکننده می دانند. با وجود این آنها در عین پرکاری زمان هایی را نیز به خانواده، دوستان و برنامه های زندگی اختصاص می دهند و بر فعالیت های خود کنترل دارند. در حالی که این وضعیت های مورد بحث در افراد معتاد به کار مشاهده نمی شود. در تعداد قابل ملاحظه از این افراد برخی مشکلات جسمی نیز وجود دارد. از آن جمله موارد زیر را می توان نام برد: سردرد، آلرژی، خستگی، سوءهاضمه، درد معده و روده، درد سینه، گیجی. این افراد به راحتی عصبانی و بیقرار می شوند، از بی خوابی رنج می برند، مشکل حافظه پیدا می کنند، دامنه توجه آنان کوتاه است و نمی توانند آرامیدگی داشته باشند یا به اصطلاح ریلکس باشند. خلق آنان به صورت مرتب تغییر می کند. اعتیاد به کار بیشتر جنبه روانی دارد تا جسمی. افراد معتاد به کار تصویر یک فرد ضعیف را از خود دارند و این عامل در کنار استرس، ناکامی و عوامل دیگر نگرش کلی آنان را نسبت به زندگی تغییر می دهد. این امر در عملکرد آنان تأثیر می گذارد.

چرا اعتیاد به کار؟

بحث پیرامون دلایل پیدایش چنین رفتاری بسیار است. در این زمینه گفته شده است که رقابت بین همکاران، تمایل به نشان دادن وفاداری به سازمان، مشکل در بودجه خانواده، تقاضای مدیریت سطح بالاتر یا فرهنگ سازمانی خاص می تواند به تدریج چنین رفتاری را شکل دهد. فرهنگ جامعه نیز می تواند رفتارهای ناشی از اعتیاد به کار را تقویت یا مانع از ترویج آن شود. در ژاپن سالانه عده ای از کارکنان به علت کار بیش از حد فوت می کنند. برای مرگ در اثر کار زیاد، واژه «کاروشی» به کار می رود. اگر این مساله رخ دهد خانواده آن شخص می تواند کارفرمای مربوطه را متهم به سوءمدیریت کند و دادگاه نیز می تواند برای این موضوع غرامت تغیین کند. شاید دلیل اصلی این باشد که افراد معتاد به کار از درون احساس مشکل می کنند. آنها افرادی خوشبخت و راضی نیستند. به هر حال فرد معتاد به کار یاد گرفته است که به تدریج این رفتارها را از خود نشان دهد. شاید هم سعی دارد خود را فردی با توانایی های خاص نشان بدهد. در عین حال می توان تصور کرد که در مواردی نیز ممکن است چنین فردی سعی کرده باشد از چیزی یا چیزهایی فرار کند و چنین رفتاری به تدریج به شکل عادت در وی درآمده است.

رهایی از اعتیاد

*برای کسب بهبودی، شخص باید نخست با خود صمیمی شود، به خود ابراز علاقه کند و خود را بفهمد. او نیاز به وقت و خلوتی خاص دارد تا بر شخص خود و رابطه روان و جسم تمرکزک ند. باید ذهن خود را بیشتر به «بودن» توجه دهد تا به «کارکردن».

*سعی کند از حالت شخصی که هدفش فقط موفقیت است بیرون بیاید. ساعت کارش را مانند افراد عادی تعیین کند.

* کامپیوتر و موبایل خودر ا در زمانی خاص و برای مدتی در شبانه روز خاموش نگه دارد.

*دیدار از دوستان و تفریحات معمول را در برنامه زندگی خود مدنظر قرار دهد.

*از خود استرس زدایی کند. برنامه آرامیدگی یا تن آرامی و در کنار آن برنامه های ورزشی ترتیب دهد.

*باید در خود این احساس را به وجود آورد که پرکاری معقول چیز خوبی است ولی برنامه هایی که موجب می شوند انسان از زندگی به همان مقدار لذت ببرد هم خوب هستند.

زنان ونوسي؛ مردان مريخي و همه اشتباهاتشان

اگر چه جان‌گري، روان‌شناس مشهور، در كتابش از تفاوت‌هاي زنان و مردان و سوء تفاهم‌هاي ميان‌شان مي‌گويد اما زنان ونوسي و مردان مريخي كه نامش را از كتاب او گرفته شباهت زيادي به حرف‌هاي جان گري ندارد. زنان ونوسي... فيلمي است كه در قالب طنزي اغراق شده، اشتباهات زنان و مردان در ارتباطات و زندگي زناشويي‌شان را به تصوير مي‌كشد. دنياي اين فيلم، دنياي آدم‌هايي است كه زندگي‌شان را با اشتباهات بسيار و بدون تصميم‌گيري‌هاي بالغانه پيش مي‌برند و هر كدام مي‌توانند نماينده گروهي از ما باشند. همين جمع آدم‌هاي پر اشتباه بهانه ما شد تا با بررسي شخصيت هر يك از نقش‌هاي فيلم، از يك اشتباه رايج زنانه يا مردانه صحبت كنيم و چند جمله‌اي در مورد راه‌هاي پيشگيري از شايع‌ترين اشتباهات‌مان بگوييم.




شخصيت‌هاي فيلم

سيمين يك زن بي‌منطق است. هيچ كاري به خانه و خانه‌داري ندارد و خودش را وارد حساب و كتاب‌هاي مالي زندگي نمي‌كند. همسرش مجبور است براي سفرهاي مجردي او نزول بگيرد و كارهاي خانه را انجام دهد تا سيمين آرام بماند.

سعيد يك مرد منفعل است. از آن آدم‌هايي كه توي هر ظرفي كه بگيريدشان شكل همان ظرف را به‌خود مي‌گيرند. زورگويي‌هاي زنش را به جان مي‌خرد و هنوز هم فكر مي‌كند كه خوشبخت‌ترين مرد جهان است.

مرجان از آن زن‌هاي رويايي است كه زندگي‌شان با كتاب‌هاي رنگارنگ روان‌شناسي مي‌گذرد. از آن زن‌ها كه مي‌خواهند توصيه‌هاي روان‌شناسي را با تمام جزئيات و در همه لحظه‌ها رعايت كنند و خودشان را قرباني خوشبختي همسرشان كنند.

مادر سيمين يك زن نيمه‌مستبد است؛ زني كه به‌دليلي نامعلوم بدون همسرش زندگي مي‌كند و به بچه‌هاي كوچك و بزرگش ياد مي‌دهد كه چطور زندگي را ببرند و همسرشان را در مشت‌شان بگيرند.

پدر مرجان مي‌خواهد همه جا پشت دختر زودباور و ساده‌اش بايستد. او كه فكر مي‌كند دخترش از عهده دفاع از خودش بر نمي‌آيد، خودش به ميدان مي‌آيد و باعث مي‌شود كه دختر جوانش تجربه 3‌جدايي و 4 ازدواج را در كارنامه داشته باشد.

مهران از آن مردهايي است كه در حرف عليه همه زنان جهانند و در عمل آرزوي يك ازدواج رويايي را دارند. به‌نظر او سعيد يك زن ذليل تمام عيار است كه بايد هر چه زودتر از اين چشم‌گفتن‌ها دست بردارد و زنش را سرجايش بنشاند.

سيمين؛ زني كه هميشه شك دارد

حضور سيمين در فيلم با شك‌هايش شروع مي‌شود. او فكر مي‌كند همسري كه توي مشتش گرفته ممكن است هر لحظه از دستش فرار كند و به همين دليل ثانيه به ثانيه او را چك مي‌كند. به‌نظر او راز موفقيت ازدواجش اين است كه لحظه‌اي هم همسرش را آزاد نمي‌گذارد و با ريختن كارهاي خانه و بيرون روي سرش و همين‌طور هميشه بدهكار نگه داشتنش فرصت فكر كردن به خيانت را هم به همسرش نمي‌دهد.

  اشتباه سيمين: مردها  را بايد كاملا كنترل كرد

در زندگي واقعي سيمين‌ها كم نيستند، زناني كه بي‌دليل و حتي با وجود اين‌كه مي‌دانند يك زندگي تمام عيار دارند، باز هم به همسرشان شك مي‌كنند و مرتب در حال كنترل او هستند. اين زنان فكر مي‌كنند اگر لحظه‌اي دست از مراقبت بردارند همه چيز به هم مي‌ريزد و تا همسرشان را زير سلطه خود در نياورند نمي‌توانند مانع از خيانتش شوند. اما واقعيت اين است كه شما با هيچ كدام از اين رفتارها نمي‌توانيد مانع خيانت شويد. روان شناسان  اكيدا توصيه مي‌كنند سعي نكنيد با زورگويي و كنترل كردن‌هاي غيرعادي زندگي مشترك‌تان را نجات دهيد. شما بايد يك سري قانون‌ها در زندگي مشتركتان داشته باشيد كه هم همسرتان به آن‌ها وفادار است و هم خودتان. تا زماني كه زندگي‌تان مطابق اين قانون‌هاي مشترك پيش مي‌رود دليلي براي حساسيت وجود نخواهد داشت. اگر فكر مي‌كنيد بي‌دليل در اين مورد نگرانيد بهتر است به يك متخصص مراجعه كنيد و اگر هم به اندازه كافي دليل و مدرك داريد و مدت‌‌‌هاست كه احساس مي‌كنيد خيلي چيزها بين شما تغيير كرده، بهتر است با او صحبت كنيد و بگوييد كه نسبت به ادامه زندگي مشترك‌تان نگران هستيد و اگر او خودش را بيگناه مي‌داند بايد اين شك‌ها را برطرف كند و بي‌گناهي‌اش را به مرور زمان به شما نشان دهد.

اگر همسرتان فكر كند كه شما مثل يك كارآگاه به‌دنبال او هستيد و مثل يك بازجو از او جواب مي‌خواهيد مطمئن باشيد اين آغاز فاصله بين شما و همسرتان است. براي فهميدن اين‌كه همسرتان به شما خيانت مي‌كند، هيچ دليل قطعي يا قانون خاصي وجود ندارد و خيلي اوقات مرداني كه خيانت كرده اند، هيچ رد‌پايي براي مشكوك شدن از خودشان به جا نگذاشته‌اند، پس به عرصه خصوصي زندگي همسرتان مثل تلفن همراه يا صندوق اي‌ميلش سرك نكشيد و خانه را برايش ناامن نكنيد. اين‌كه او فكر كند در نبودش لباس‌هايش را گشته‌ايد و سراغ كيف شخصي‌اش رفته‌ايد مي‌تواند اعتماد را از زندگي مشترك‌تان بيرون كند. يادتان نرود كه به همان اندازه خطا كار بودن او احتمال دارد كه هيچ خطايي از همسرتان سر نزده باشد. اگر اينطور باشد او با ديدن شك‌هاي شما اعتمادش را به اين رابطه از دست خواهد داد و تلاش‌هايي كه براي زندگي مشترك‌تان مي‌كند را بي‌معنا خواهد دانست.

سعيد، اشتباهات همسرش را نمي‌بيند    

سعيد مردي هميشه خوش بخت است. تا زماني كه با سيمين زير يك سقف زندگي مي‌كند عاشق همسر و زندگي‌اش است و فكر مي‌كند براي بهتر شدن رفتارهاي سيمين تنها كافي است كه دستوراتش را اجرا كند و به او فرصت دهد. زماني هم كه بعد از مرگ ظاهري سيمين با مرجان ازدواج مي‌كند باز هم خودش را خوشبخت‌ترين مرد جهان مي‌داند و با وجود اين‌كه 2 زن اصلي زندگي‌اش شخصيت‌هايي كاملا متفاوت دارند، عاشق هر‌دوي‌شان مي‌شود.

   اشتباه سعيد: همسرم را هر‌طور كه باشد دوست دارم

اين تصور اشتباه تنها گريبان زن‌ها را نمي‌گيرد بلكه در بسياري مواقع مرداني مثل سعيد را با ‌خود درگير مي‌كند. خيلي اوقات ما عشق را با احساسات ديگر اشتباه مي‌گيريم. عادت، وابستگي، ترس از تنهايي، هوس و... همگي مي‌توانند در ذهن ما به‌عنوان عشق مجسم شوند و حتي با گذشت زمان در وجودمان ريشه بگيرند و ماندگار شوند. 

شناختن مرز دوست داشتن با اين احساسات ساده نيست. بهترين راه براي اين‌كه بدانيد زني را واقعا دوست داريد يا نه اين است كه تعريفي از دوست داشتن براي خودتان مشخص كنيد. يك قلم و كاغذ برداريد و تعريفي از همسر ايده‌آل‌تان را روي آن بنويسيد. اين تعريف شامل چند ويژگي خواهد بود كه دوست داريد همسرتان داشته باشد. بعد از نوشتن اين معيارها، آن‌ها را اولويت‌بندي كنيد. كدام‌شان براي‌تان مهم‌تر است و نمي‌توانيد از آن‌ها صرف‌نظر كنيد و كدام‌شان قابل چشم پوشي هستند؟

وقتي كه تكليف‌تان با خودتان روشن شد، نگاهي به فردي بيندازيد كه فكر مي‌كنيد دوستش داريد و مي‌خواهيد با او ازدواج كنيد. ويژگي‌هايش را روي كاغذ بنويسيد‌ هم مثبت‌ها را و هم منفي‌ها را. او تا چه اندازه ويژگي‌هايي كه دوست داريد همسرتان داشته باشد را دارد و چه رفتارها و ويژگي‌هايي دارد كه نمي‌تواند براي‌تان قابل پذيرش و تحمل باشد؟ 

اگر شما در حسي كه براي خودتان ساخته‌ايد غرق شده‌ايد و با وجود تمامي اين نوشته‌ها نمي‌توانيد از پس احساس‌تان بربياييد، بهتر است از يك متخصص كمك بگيريد تا اگر حس ديگري به غيراز عشق، شما را به او پيوند زده بشناسيد و مقابلش بايستيد. 

مرجان؛ زني كه خودش را فدا مي‌كند

مرجان مي‌خواهد يك زن ايده‌آل باشد. زني كه با بله قربان گفتن دل شوهرش را به دست مي‌آورد. روزهاي اول زندگي‌اش با سعيد هر روز خودش را به شكل يك زن در مي‌آورد و از ترس اين‌كه همسرش به‌خاطر علاقه به زن ديگري او را تنها بگذارد مي‌خواهد كه نقش 10 زن را براي شوهرش بازي كند. او 3 بار طلاق گرفته و به خاطر اين‌كه دوباره زندگي‌اش را از دست ندهد، خواسته‌هاي هر 3 مرد قبلي را براي همسر چهارمش بر‌آورده مي‌كند

  اشتباه مرجان: من بدون تو وجود ندارم

زندگي مشترك بدون سازگاري و كنار آمدن معناي مشترك بودنش را از دست مي‌دهد اما اين سازگاري‌ها هيچ ارتباطي به فراموش كردن شخصيت و خواسته‌هاي خود ندارد.

 گرچه خيلي از زن‌ها مانند مرجان گمان مي‌كنند با فداكاري تمام و كمال مي‌توانند يك مرد را عاشق خود كنند اما واقعيت اين است كه مرد‌ها دوست دارند همسرشان عقايد و نظرات خودش را داشته باشد. آن‌ها به استقلال فكري‌ همسرشان اهميت مي‌دهند و گرايشي به زناني كه خود را در زندگي مشترك حل مي‌كنند و خواسته‌هاي مردشان را بي‌چون و چرا و برده‌وار مي‌پذيرند ندارند. مردها اهميت زيادي به زنان با اعتماد به نفس مي‌دهند و دوست دارند به جاي يك زن منفعل كه هيچ نظر و عقيده‌اي از خود ندارد، يك زن منطقي داشته باشند كه نظرهاي مختلفش را هم با منطق و آرامش بيان مي‌كند و به جاي تاييد هميشگي نظر همسرش، يك تصميم منطقي و مشترك كه از دل گفت‌وگو بيرون آمده را مي‌گيرد.

برخلاف تصوري كه برخي زن‌ها دارند و آن را نسل به نسل هم منتقل مي‌كنند، مردها به خانه مشترك‌شان به‌عنوان يك رستوران يا هتل نگاه نمي‌كنند بلكه دوست دارند همسرشان براي آن‌ها نقش يك دوست و همراه را بازي كند؛ همراهي كه ممكن است به خاطر اقتضائات زندگي مشترك، بخش خاصي از مسئوليت‌هاي خانه را هم به‌عهده گرفته باشد. آن‌ها دوست دارند همسرشان دوشادوش آن‌ها براي ساختن يك زندگي موفق تلاش كند و بار تصميم‌گيري‌ها هميشه به دوش آن‌ها نباشد.شما ممكن است خيلي از خواسته‌هاي‌تان را به نفع زندگي مشترك‌تان كنار بگذاريد اما قطعا هميشه مواردي وجود دارد كه نمي‌توانيد به راحتي از آن‌ها صرف‌نظر كنيد. با همسرتان در مورد اين موارد صحبت كنيد و با دلايل‌تان اهميت اين موضوعات را برايش توضيح دهيد. هرگز در اين زندگي ذوب نشويد و سعي كنيد داشته‌هاي‌تان را در خدمت زندگي مشترك درآوريد نه اين‌كه و با رفتن زير يك سقف همه آن‌ها را فراموش كنيد.

مادر سيمين؛ زني كه با مردها مي‌جنگد

او دوست دارد يك زن مقتدر باشد و دخترانش را هم مثل خودش بار بياورد. او به دختران نوجوانش ياد مي‌دهد كه چطور در آينده همسرشان را توي چنگ‌شان بگيرند و موفقيت سيمين را در ازدواجش تحسين مي‌كند. از نظر او زن موفق زني است كه با مردها كنار نمي‌آيد و به جاي ساختن يك زندگي برابر، بر زندگي‌اش مسلط مي‌شود. مادر فكر مي‌كند زن موفق زني است كه هميشه حرف اول و آخر را در خانه مي‌زند

  اشتباه مادر: زندگي را توي مشتت بگير

زن‌هايي مثل او گاهي تا پايان زندگي‌شان هم از اين تصور دست بر نمي‌دارند و با وجود شكست‌هاي عاطفي و مشكلاتي كه با آن روبه‌رو مي‌شوند، حاضر نيستند از اين قانون سلطه‌جويانه كوتاه بيايند. اگر شما هم مانند او فكر مي‌كنيد، بايد ابتدا مشخص كنيد كه به‌دنبال چه زندگي‌اي هستيد. دوست داريد بر همه چيز سلطه داشته باشيد و تمام روزتان را بر يك نفر رياست كنيد يا دنبال يك زندگي مشترك و حمايت مردي هستيد كه شما را دوست دارد و نه به خاطر ترس از واكنش‌هاي‌تان بلكه به خاطر احترام به ارتباط‌تان حد و مرزهاي زندگي مشترك‌تان را رعايت مي‌كند.

هيچ كسي دوست ندارد زندگي‌اش را با مورد امر و نهي قرار گرفتن بگذراند.حق همسر شماست كه بعد از ازدواج هم علائق شخصي خود را داشته باشد و به‌خاطر آن‌ها مورد احترام قرار گيرد. اگر قصد ازدواج داريد و فكر مي‌كنيد كه يك‌سري از رفتارها و ويژگي‌هاي همسرتان براي‌تان قابل تحمل نيست، در كمال آرامش با او صحبت كنيد و بگوييد كه اگر اين رفتارها در آينده هم ادامه پيدا كنند، براي زندگي‌تان دردسرساز خواهند شد اما اگر با آگاهي از تمام ويژگي‌هاي شخصيتي او را پذيرفته‌ايد، دليلي ندارد كه به خاطر هر كدام‌شان تحقيرش كنيد. يكي از بزرگ‌ترين اشتباهاتي كه مي‌توانيد مرتكب شويد اين است كه شخصيت پيشين همسرتان را از او بگيريد و بخواهيد او را به نمونه كپي شده خود تبديل كنيد يا خواسته‌‌هاي‌تان را به او تحميل كنيد. فراموش نكنيد كه چه كسي را انتخاب كرده‌ايد و سعي نكنيد كه زمام زندگي را با امر و نهي و واكنش‌هاي تند به دست بگيريد. يادتان نرود، زندگي خياباني دوطرفه است و هر دوي شما حق گذشت از آن را ( آن هم در كنار هم نه در مقابل هم) داريد.

مهران، دوست دارد رئيس خانه باشد

مهران از تلاش براي سر عقل آوردن او دست بر نمي‌دارد. به سعيد مي‌گويد اگر يك بچه بياورد و همه كارها را سر زنش بريزد، زندگي‌اش زير و رو مي‌شود؛ «تا كي مي‌خواهي به اين وضعيت ادامه دهي و اجازه دهي كه زنت مدام توي كارهاي تو سرك بكشد.» به‌نظر او سعيد نمونه يك مرد زن ذليل است كه آبروي تمام مردها را مي‌برد.

   اشتباه مهران : مرد بايد به زندگي‌اش سلطه داشته باشد

همان اتفاقي كه براي زناني مثل مادر سيمين مي‌افتد ممكن است براي خيلي مردها هم پيش بيايد. تصور اين‌كه زندگي مشترك ميدان رقابت است و تنها با تاك تيك‌هاي پيچيده و پنهاني مي‌توان در اين ميدان پيروز شد، يكي ديگر از اشتباهات دنياي زناشويي است. اگر شما از آن دسته آدم‌هايي هستيد كه تمام روزشان را به صف‌آرايي مقابل همسرشان مي‌گذرانند، بهتر است شيوه زندگي‌تان را تغيير دهيد و با همراهي و البته درايت‌تان آرامش واقعي را تجربه كنيد. 

بسياري مردها فكر مي‌كنند، مدام در معرض سوءاستفاده همسرشان قرار دارند و اگر لحظه‌اي غفلت كنند، عنان زندگي را از دست مي‌دهند و هر چه ساخته‌اند بر باد مي‌رود. براي خلاص شدن از اين تصور آزار دهنده بايد به همان اصل قانون هاي مشترك برگرديد. به جاي وضع محدوديت ها براي چنين ارتباطي، با همسرتان در مورد شرايط زندگي تان صحبت كنيد و براي وظايف و مسئوليت هاي‌تان يك محدوده تعريف كنيد. محدوده عادلانه اي كه هر دوي شما با آن موافقيد و براي استحكام زندگي تان با دل و جان رعايتش مي كنيد. 

اين جمله را از زبان خيلي از مرد ها مي شنويم « همه زن ها مثل همند ...» اما به جاي پيروي از اين قاعده هاي بي معنا و  قبل ازگرفتن تصميم هاي افراطي، بايد نگاهي به همسر آينده يا فردي كه حالا زير يك سقف با او زندگي مي‌كنيد بيندازيد. نشانه ها را جدي بگيريد و قدر هر فرصتي كه او براي نشان دادن حسن نيتش ا زآن استفاده مي كند را بدانيد. گمان نكنيد كه با رفتارهايش به شما باج مي دهد، چرا كه او تنها مي خواهد شرايط را براي رابطه اي آرام فراهم كند، پس با او در ساختن اين آرامش سهيم شويد.

 به جاي ادامه دادن به اين وضعيت، ترس‌هاي‌تان را با هم در ميان بگذاريد و به طرف مقابل‌تان براي نشان دادن حسن نيتش فرصت دهيد. دست از توهم توطئه داشتن برداريد، همسرتان را آن‌طور كه هست ببينيد و نه آن‌طور كه فكر مي‌كنيد بعضي زن‌ها هستند.

پدر مرجان،  به جاي دخترش تصميم مي‌گيرد

پدر مرجان مدير يك كارخانه است. به محض اين‌كه فكر مي‌كند سعيد زندگي دخترش را خراب كرده تمام حمايت‌هاي مالي و غيرمالي‌اش را حذف مي‌كند تا درس خوبي به داماد بدهد و زندگي دخترش را نجات دهد. او پيش از اين 3 بار طلاق دخترش را گرفته و فكر مي‌كند كه اگر اين بار هم داماد پايش را كج بگذارد بايد دخترش را از خانه او بيرون بياورد.

  اشتباه پدر: دخترم صلاح خودش را نمي‌داند

درست است كه او به‌عنوان يك پدر، با ديدن مشكلات زندگي دخترش ناآرام مي‌شود و فكر مي‌كند چون راه درست را مي‌داند بايد خودش وارد عمل شود اما واقعيت اين است كه هيچ راهي مطلقا درست يا غلط نيست. اگر شما هم مانند او مي‌بينيد كه دخترتان با مشكلاتي در زندگي مشتركش روبه‌رو است تنها كنار او باشيد و به او نشان دهيد كه درصورت هر اتفاقي او را حمايت مي‌كنيد.

به جاي سرزنش كردن‌هاي بي‌وقفه به او زمان دهيد كه مشكلاتش را درك كند و راه‌حل‌هايي كه گمان كرده كارساز هستند را امتحان كند. به جاي پرسش و پاسخ‌هاي مداوم در مورد مشكلاتش و دلايل رفتارهاي شوهرش، به او فرصت دهيد كه موضوع را خودش با شما مطرح كند. زماني كه سراغ‌تان آمد و نگراني‌هايش را بيان كرد ابتدا با آرامش گوش كرده و بعد راه حل‌هايي كه به‌نظرتان مي‌رسد را مطرح كنيد. اگر فكر مي‌كنيد كه او گوشش به اين حرف‌ها بدهكار نيست، بدون سرزنش و در آرامش از او بخواهيد كه يك متخصص را ببيند. شايد بد نباشد خودتان هم با يك مشاور صحبت كنيد و آگاهي‌تان را نسبت به مشكلات دخترتان، دلايلش و راه‌حل‌هايش بيشتر كنيد. او را به سمت جدايي پيش نبريد و تا زماني كه كاملا اين موضوع را نپذيرفته و خودش آن را مطرح نكرده است، براي بازگرداندن او به دنياي مجردي تلاش نكنيد.

اگر مايل هستيد مي‌توانيد يك گفت‌وگوي بدون بحث و تهديد را با دامادتان ترتيب دهيد. نگراني‌هاي‌تان را به‌عنوان يك پدر مطرح كنيد و به دلايلش توجه كنيد. آيا واقعا زندگي‌شان آن‌طور كه شما فكر مي‌كنيد به سراشيبي افتاده يا اين‌كه شما به دليل علاقه به دخترتان بخشي از ماجرا را نمي‌بينيد؟

با زبان بدن، مچ همه را بگیرید!

بعضی از حركات درصورت، دست‌ها، پاها و دیگر اعضای بدن مي‌تواند به فاش‌شدن افكار و روحیات مخاطب كمك كند. آیا می‌دانستید حتی زمانی كه یك شخص با شما صحبت نمی‌كند، نشانه‌هایی درصورت، بدن، پاها و دست‌های او وجود دارد كه می‌تواند بدون آن‌كه خود او متوجه شود به شما در خواندن فكر او كمك كند. در حقیقت همه انسان‌ها به‌طور ناخودآگاه حركاتی از بدن خود نشان می‌دهند كه از آن به‌عنوان زبان بدن یاد می‌شود. آشنایی با این حركات و نشانه‌ها می‌تواند به شما كمك كند، در ملاقات با دیگران بهتر بتوانید به آنچه در ذهن آن‌ها می‌گذرد پی ببرید و به این ترتیب تصمیمات منطقی‌تری بگیرید. برای مثال در بسیاری از موارد، زمانی كه یك فرد هنگام صحبت با شما سرش را پایین نگه می‌دارد، با موهایش بازی می‌كند یا وزن بدن خود را روی یكی از پاهایش می اندازد به‌طور ناخودآگاه در حال انتقال پیامی به شماست. 



او تحت تاثير شما ست

  • كنار زدن موها از روی صورت
 این حركت نشانه‌ای از عصبی بودن و در عین حال جلب شدن نظر شخص است. شخص سعی می‌كند با این كار حالت واقعی چهره خود را مخفی كند و نشان ندهد كه تحت تاثیر قرار گرفته است.

لبخند فقط 5 ثانیه است 

  • لبخند زدن
حتما شما هم هنگام صحبت‌كردن با دیگران به فردی برخورد كرديد كه مرتب لبخند می‌زند و با این تصور كه مخاطب‌تان نسبت به موضوع مورد بحث علاقه‌مند است به گفت‌وگو ادامه داده‌اید اما آنیتا باربی از دانشگاه لوئیسوایل در این زمینه نظر متفاوتی دارد.او می‌گوید یك لبخند درصورتی واقعی است كه در آن عضلات چشم‌ها هم درگیر شوند و خیلی هم طول نكشد. در حقیقت افرادی كه لبخند آن‌ها بیش از 5 ثانیه طول می‌كشد و این لبخند فقط در لب‌های آن‌ها مشاهده می‌شود در حال تظاهر‌كردن هستند. برای مدیران هم لبخند زدن‌های مداوم در محیط كار توصیه نمی شود، زيرا این كار باعث می‌شود آن‌ها در نگاه كارمندان چندان جدی به‌نظر نیایند.

استرس دارد
  • پلك زدن بيش از حد
هر فرد در حالت طبیعی بین 6 تا 8 مرتبه در یك دقیقه پلك می‌زند اما هنگام استرس تعداد این پلك‌زدن‌ها بیشتر می‌شود و به همین دلیل توجه مخاطب را بیشتر به‌خود جلب می‌كند. اگر شما هم هنگام سخنرانی یك فرد در میان جمع به چشمان او توجه كنید، به‌طور حتم متوجه پلك زدن‌های مداوم او می‌شوید. این یك نشانه است كه به شما اعلام می‌كند، فردی كه در حال گفت‌وگو با شماست از لحاظ روانی چندان در آرامش قرار ندارد.



يا اشتباه كرده يا مي‌ترسد!
  • گزیدن لب‌ها
«كارول كینسی» كه یكی از روان‌شناسان معروف و متخصص در زبان بدن است، گزیدن لب‌ها را یكی از مهم‌ترین نشانه‌ها از قرار داشتن فرد در وضعیت استرس‌زا می‌داند. در بسیاری از مواقع زمانی كه انسان‌ها اشتباهی را مرتكب می‌شوند بی‌اختیار لب‌های خود را می‌گزند. در این مواقع انسان سعی می‌كند، به‌طور ناخودآگاه با گزیدن لب‌ها، فرو بردن آن‌ها به داخل دهان و تماس زبان با آن‌ها خود را از زیر بار روانی خارج كند.



بيني پينوكيو
  • خاراندن بینی
سعی كنید هنگام دروغ گفتن هرگز بینی خود را لمس نكنید، زيرا می‌تواند شما را در مقابل مخاطبان‌تان لو بدهد. «مایكل كانینگهام»، استاد ارتباطات از دانشگاه «لوئیسوایل» در این باره می‌گوید: «زمانی كه فردی دروغ می‌گوید، ترشح هورمون آدرنالین در بدنش افزایش پیدا می‌كند. این عامل باعث انبساط رگ‌های خونی بسیار ریز در داخل بینی می‌شوند و در این هنگام شما در این نقطه از صورت‌تان احساس خارش می‌كنید.» نگاه ممتد ولی كوتاه مدت به‌صورت فرد طرف مقابل یكی دیگر از نشانه‌هایی است كه فرد دروغگو را رسوا می‌كند. هنگام دروغ گفتن فرد خطاكار سعی می‌كند با نگاه‌كردن به‌صورت طرف مقابل متوجه شود كه آیا حرف او مورد قبول واقع شده یا خیر. به همین علت است كه هنگام دروغ گفتن یا بعد از آن نگاه‌های فرد دروغگو طولانی‌تر و دقیق‌تر از حالات عادی می‌شود.



سانسور خطرناك‌ها
  • بستن چشم‌ها
با مالیدن چشم‌ها، پوشاندن آن‌ها با دست یا بستن آن‌ها در زمانی طولانی‌تر از پلك زدن، مغز می‌خواهد از دیدن بعضی از عواملی كه در مقابل چشمان ما قرار دارد جلوگیری كند. حتی در بسیاری موارد زمانی كه صدایی ما را آزار می‌دهد، ما به‌طور ناخودآگاه برای لحظه‌ای دستان‌مان را روی چشمان خود می‌گذاریم. این یك مكانیسم دفاعی برای مغز است تا بتواند خود را از پردازش رویدادهای ناخوشایند یا تهدید‌كننده رهایی ببخشد.



كمك مي‌خواهد
  • نگاه كردن به سمت پایین به‌مدت طولانی
با این حركت فرد از دیگران حمایت را درخواست می‌كند. این تاكتیكی است كه بسیاری از كودكان كم سن و سال هنگام مواجه شدن با دیگران در انجام یك كار اشتباه از خود بروز می‌دهند تا به این ترتیب بتوانند حمایت والدین یا اطرافیان را به سمت خود بكشانند. اگر شخصی این حالت را از خود نشان می‌دهد احتمالا انتظار همدردی دارد، پس سعی كنید در این مواقع او را درك كنید.



گذشته را به ياد بياوريد
  • نگاه كردن به بالا یا اطراف
آیا می‌خواهید بفهمید چه زمانی فردی در حال تلاش است تا خاطرات گذشته را به یاد بیاورد، پس به جهت نگاه كردن او توجه كنید. زمانی كه فردی سعی می‌كند چیزی را به یاد بیاورد چشمان خود را به سمت آسمان می‌گیرد، زيرا در تلاش است تا آن را در ذهن‌ خود تصویر كند. زمانی هم كه تلاش می‌كند یك حرف را به یاد بیاورد به سمت یكی از گوش‌های خود نگاه می كند، به این شكل كه گویا تلاش می‌كند دوباره آن را بشنود. 



خطر در كمين شماست
  • لمس‌كردن پیشانی یا لاله گوش
این كار نشان‌دهنده آن است كه شما احساس تهدید می‌كنید یا خونسرد نیستید. برای مثال زمانی كه شما در ردیف اول كلاس نشسته‌اید و امیدوارید كه معلم نام شما را صدا نزند. بسیاری از مواقع اگر انسان‌ها در حالت نشسته باشند در این حالت دست خود را به آرامی روی پاهای خود می‌زنند. ضربه زدن به عصب‌هایی كه در قسمت‌های انتهایی بدن مانند پاها یا گوش‌ها قرار دارند به بدن كمك می‌كند ضربان قلب یا فشار خون خود را پایین بیاورد.



خواندن زبان بدن
  • مخالفت ایستادن در حالتی كه پاها كنار هم هستند
این وضعیت نشان‌دهنده آن است كه فرد حالت دفاعی به‌خود گرفته و شاید بیان‌كننده آن باشد كه چندان با گفته‌ها یا كارهای شما موافق نیست.
  • خوش‌آمدگويي چرخیدن به یك سمت
تقریبا بسیاری از مردم در حالت ایستاده یا نشسته بدن خود را اندكی به سمت كسی كه توجه آن‌ها را به‌خود جلب كرده است می‌چرخانند. در این بین، شاید توجه به یك نكته بتواند به بهتر شدن رابطه شما با دیگران كمك كند. زمانی كه در حال صحبت كردن با فردی هستید و یك شخص سوم تصمیم دارد به جمع شما نزدیك شود، سعی كنید زاویه خود را تا 45 درجه به سمت او بچرخانید. این یك علامت است كه نشان می‌دهد به طرف مقابل خوش‌آمد مي‌گوييد و او را به جمع خود دعوت می‌كنید.

فرق راه رفتن زنانه و مردانه
  • راه رفتن
شیوه راه رفتن شما هم اطلاعات خاصی را به دیگران منتقل می‌كند. افرادی كه سریع راه می‌روند در نگاه دیگران خلاق و شایسته به‌نظر می‌آیند. این‌طور به‌نظر می‌رسد، آن‌ها باید به جای مهمی بروند و در زندگی خود هدف دارند. برای آن‌كه راه رفتن‌تان در نگاه دیگران تاثیرگذار به‌نظر بیاید سعی كنید ابتدا پاشنه پا را روی زمین بگذارید و سپس به سمت نوك انگشتان برويد. جالب است كه بسیاری از مردان ابتدا پاشنه پای خود را روی زمین گذاشته اما اكثر زنان میانه كف پا را روی زمین می‌گذارند.



باورتان نمي‌كنند
  • تكان‌دادن دست‌ها
تحقیقات نشان داده است، افرادی كه مرتب دست‌های خود را حین صحبت كردن تكان می‌دهند شخصیت باانرژی، منطقی و گرمی دارند اما در عوض افرادی كه حركات دست كمتری دارند منطقی‌تر و تحلیلگرتر به‌نظر می‌رسند. به یاد داشته باشید كه حفظ تعادل كلید موفقیت در تاثیرگذاشتن روی دیگران است. افرادی كه بیش‌ از‌ اندازه دست‌های خود را تكان می‌دهند در نگاه دیگران باورپذیری كمتری دارند و ضعیف‌تر نشان داده می‌شوند. اگر فكر می‌كنید در موقعیت‌هایی مانند مصاحبه شغلی ممكن است دستان خود را بیش از حد تكان بدهید، بهتر است چیزی مانند یك كتاب یا پوشه در دستان خود بگیرید.

احساس برتري
  • ایستادن با پاهای باز
ایستادن در حالتی كه پاهای شما به اندازه عرض شانه‌ها باز است، نشان از اقتدار، تسلط و نفوذ دارد. هنگام بحث كردن با دیگران یا اختلاف نظر، این شكل از ایستادن به طرف مقابل القا می‌كند كه شما در این بین احساس برتری دارید. قرار دادن دست‌ها روی ران‌ها هم یكی از نشانه‌های سنتی قدرت و اقتدار است.
  • عوض كردن پاها
شكلی كه شما بدن خود را حركت می‌دهید نشان‌دهنده علاقه، نگرش و گرایش شماست. اگر به‌طور مرتب وزن خود را روی یكی از پاهای خود قرار می‌دهید یكی از نشانه‌های آن است كه شما ناراحت و عصبی هستید و به این شكل می‌خواهید به‌خود آرامش بدهید. در این وضعیت فرد مرتب در حال فكر كردن در مورد موضوعات متعدد در ذهن خود است و این تغییر فكر خود را به شكل عوض كردن پایی نشان می‌دهد كه بیشتر وزن بدن را تحمل می‌كند.



منعطف نيست
  • باز‌كردن دست‌ها
اگر شخصی دستانش را در مقابل شما باز كند به شكلی كه گویا یك سینی برای تعارف كردن در مقابل شما گرفته است، نشان می‌دهد كه از نظرات شما استقبال می‌كند و منتظر شنیدن آن است. قرار دادن كف دست‌ها به سمت پایین یا گره كردن آن‌ها به شكل مشت نشان می‌دهد، فرد مقابل شما در آن لحظه شخصیت انعطاف‌پذیری ندارد.



متقلب
  • پنهان‌كردن دست‌ها
اگر فردی در حال صحبت‌كردن با شما دستانش را در جیبش می‌گذارد یا در پشت خود پنهان می‌كند، این احتمال را بدهید كه چیزی را از شما پنهان می‌كند یا قصد تقلب دارد. شاید فردی در حال تعریف كردن ماجرایی برای شماست اما این احتمال وجود دارد كه او تمام داستان را نمی‌گوید و بخشی از آن را مخفی می‌كند.



فرار سريع
  • تكان دادن مداوم پاها
آیا دقت كرده‌اید در حالتی كه یكی از پاهای خود را روی پای دیگر انداخته و نشسته‌اید، مرتب یكی از آن‌ها را مرتب تكان می‌دهید. تحقیقات نشان می‌دهد، این نوع حركات می‌تواند به آرام شدن تنش در انسان كمك كند و هر چه شدت این حركات بیشتر باشد به همان اندازه هم میزان این تنش‌ها بیشتر است. همچنین تكان‌دادن مرتب پاها نشان می‌دهد كه شما هرچه سریع‌تر می‌خواهید خود را از وضعیتی كه در آن قرار دارید رهایی ببخشید و پاهای شما كاملا برای این موضوع آماده‌اند. دقیقا به همین دلیل است كه در مطب‌های پزشكان، در اكثر مواقع بیماران منتظر پاهای خود را تكان می‌دهند. 



آماده براي فرار از دست شما
  • قرار دادن نوك پاها به سمت در خروجی
زمانی كه با یك فرد در حال گفت‌وگو هستید، اگر متوجه شدید كه آن فرد نوك انگشتان پایش را به سمت در خروجی چرخانده است، بدانید كه آن فرد به‌طور ناخودآگاه اعلام می‌كند كه آماده است تا گفت‌وگو را تمام كند و به سمت بیرون حركت كند.

با این هدیه ها همسرتان سرحال می شود

هديه خريدن براي مردها كار خيلي سختي است چون چيزهايي كه لازم دارند محدود است و خريد يك هديه هيجان‌انگيز به فكر زيادي نياز دارد. ما هديه‌هاي كوچكي كه شما مي‌توانيد بخريد را نوشته‌ايم تا بتوانيد از ميان آن‌ها راحت‌تر انتخاب كنيد. اين هديه‌ها عمومي هستند و اگر كسي كه مي‌خواهيد براي او هديه بخريد سليقه خاصي دارد مي‌توانيد با توجه به آن كادو بخريد؛ هديه‌هايي مثل وسايل ماهيگيري يا سازدهني از اين دست هديه‌ها هستند.



  هديه‌هاي پوشيدني
   لباس: بيشتر مردها از خريد كردن خوش‌شان نمي‌آيد و اگر زحمت خريد را از سر آن‌ها كم كنيد، خوشحال خواهند شد. اگر به سليقه خودتان مطمئن هستيد، با توجه به لباس‌هايي كه مي‌پوشد يك بلوز مناسب براي او بخريد. با فروشنده قرار بگذاريد و اگر لباس اندازه يا مورد پسند نبود، بتوانيد آن را تعويض كنيد. خريد شلوار يا كفش عاقلانه به‌نظر نمي‌رسد چون حتما قبل از خريد بايد امتحان شوند.

   كمربند: از آن هديه‌هايي است كه مردها هميشه به آن نياز دارند. يك كمربند چرمي هميشه آن‌ها را خوشحال مي‌كند. پس مي‌توانيد از كمربندهايي كه با كيف پول و لوازم ديگر در يك جعبه فروخته مي‌شوند، استفاده كنيد.

   كيف: كيف پول يا كيف دستي. بسته به هزينه‌اي كه درنظر گرفته‌ايد، مي‌توانيد كيف‌هايي با كيفيت متفاوت بخريد.

  كلاه: خيلي از مردها اهل كلاه هستند و از داشتن مدل‌هاي مختلف كلاه لذت مي‌برند. شما با پيدا كردن يك مدل زيبا مي‌توانيد او را خوشحال كنيد. 



  همراه‌هاي محبوب

  ساعت: همه مردها از زيورآلات خوش‌شان نمي‌آيد اما ساعت يكي از آن چيزهايي است كه هميشه استفاده مي‌كنند. ساعت يك همراه خوب است و اگر دنبال هديه‌اي با قيمت نسبتا زياد هستيد مي‌توانيد آن را انتخاب كنيد.

  جاسوئيچي: اين يك هديه كوچك و به‌ياد‌ماندني است و به ياد داشته باشيد انتخاب درست آن سليقه شما را نشان مي‌دهد.

  دستمال گردن يا شال: يك هديه لوكس كه هميشه به ياد خواهد ماند. براي خريد آن بايد لباس‌هايي كه دارد را به ياد بياوريد و با توجه به آن‌ها رنگ مناسب را انتخاب كنيد.

  ست اصلاح: ادكلن، افتر شيو، خمير ريش و حتي ماشين ريش‌تراش، از پرطرفدارترين وسايل بهداشتي مردانه هستند كه مي‌توانيد خريداري كنيد. اين محصولات به‌صورت يك مجموعه در بسته‌بندي‌هاي زيبا فروخته مي‌شوند.



  هيجان انگيز و خاص

   لوازم تحرير: همه مردها از لوازم تحرير خوش‌شان مي‌آيد و همچنين با قيمت‌هاي متفاوت هم پيدا مي‌شود. بسته به هزينه‌اي كه مي‌خواهيد بكنيد مي‌توانيد يك خودكار ساده بخريد يا سِت خودنويس و لوازم ديگر.

  جعبه ابزار براي ماشين: مردها هر چقدر هم كه بزرگ شوند باز هم از داشتن يك جعبه ابزار زيبا لذت مي‌برند. جعبه ابزارهايي براي ماشين هم در بازار هست كه بسته‌بندي‌هاي خيلي زيبايي دارند.

  قطب‌نما و چاقو: ميدان منيريه پر از وسايلي است كه مردها از داشتن آن خوشحال مي‌شوند. يك قطب‌نما، چاقوي همه‌كاره ســـفر، چراغ‌هاي پيشاني يا حتي كيسه خواب، مرداني كه اهل سفر نيستند را هم خوشحال مي‌كند.

  مجموعه فيلم و سريال: براي آن‌هايي كه اهلش هستند بهترين هديه است. مي‌توانيد مجموعه فيلم‌هاي كارگردان مورد علاقه يا سريالي كه دوست دارد را از فروشگاه‌هاي سروش بخريد يا به مراكز فروش فيلم سفارش دهيد.

  كتاب: تنوع كتاب آنقدر زياد است كه غيرممكن است كتابي با سليقه كسي كه مي‌خواهيد برايش كادو بخريد پيدا نكنيد. بعضي‌ها رمان دوست دارند، بعضي تاريخ و سياست و بعضي ديگر كتاب‌هاي راهنما.

  وسايل الكترونيكي: موبايل هديه‌اي تكراري است. به جاي آن با كمي گشتن در بازار‌هاي وسايل الكترونيكي به چيزهاي جالب‌تري برمي‌خوريد. مثلا پلي استيشن پرتابل، فلش، تبلت،MP4 يا DVD Playerپرتابل هديه‌هاي خوبي هستند.

بالاخره ازدواج، خوب است یا بد؟

پرسیدن این سوال، بدیهی به نظر می رسد. یعنی انگار که بپرسیم اکسیژن برای بدن، خوب است یا نه. از آنجایی که بشر، اجتماعی آفریده شده و نیاز به حس مالکیت و ایجاد خانواده و آرامش هم دارد، پس می توان ازدواج را توجیه کرد. از آنجایی هم که نهاد خانواده، مانند نهادهای آموزش و پرورش و نظام سیاسی و...، جزو نهادهای ابتدایی و بدیهی هر اجتماعی است، باز این اتفاق را می توان توجیه کرد.

اگر ازدواج خوب است، پس چرا این همه طلاق و نارضایتی؟ ظاهرا به نظر می رسد که باید سوال اولیه را، جور دیگر یا جورهای دیگری مطرح کنیم تا بتوانیم به جواب های درست تری برسیم.

امروز امر ازدواج در کشور ما، دچار دگردیسی ها و تغییراتی شده است. هدف ابتدایی از ازدواج، تحت الشعاع اهداف فرعی و حاشیه ای آن قرار گرفته و کم رنگ تر شده است. زمان و انرژی ای هم که جوانان و خانواده هایشان برای ازدواج می گذارند، ظاهرا نسبتی با اهمیت این اتفاق مهم نداشته و ندارد.

پس وقتی که ما می پرسیم ازدواج، خوب است یا نه، درواقع به ازدواج های امروزی و عواملی که باعث ایجاد چنین سوال و تردیدی در جوانان شده توجه داریم؛ نه به ذات و ماهیت چنین اتفاقی.

بیش از این درنگ جایز نیست. این شما و این، پرونده ویژه موفقیت برای بررسی بیشتر و دقیق تر امر ازدواج.

چرا ازدواج!

یک ضرب المثل چینی می گوید: «اگر از دوران مجردی ات لذت نمی بری ازدواج کن تا از فکر کردن به دوران مجردی لذت ببری!» (ظاهرا چینی ها بازار ازدواج را هم بی بهره نگذاشته اند!)

این روزها در مرد ازدواج حرف های چندان خوبی نمی شنویم. متاسفانه برای بسیاری از ما در مورد لذت های زندگی مجردی و مشکلات ازدواج به شدت اغراق شده است. اما آیا این تمام قضیه است؟

می گویند اگر ازدواج نکنی و همسر و فرزند نداشته باشید مسوولیت هم نداری و زندگی برایت راحت تر است.

قضیه ازدواج مثل این ضرب المثل است که می گوید: «هرکه بامش بیش برفش بیشتر». اگر اصلا خحانه نداشته باشید دیگر بام هم ندارید که لازم باشد پارو کنید. اما در عوض برف مستقیم روی سر خودتان می بارد! اگر ازدواج نکنید مسوولیت هم ندارید، اما از مزایای آن هم بی بهره خواهید ماند.

درمورد مشکلات و محدودیت هایی که ممکن است  ازدواج برای فرد ایجاد کند زیاد شنیده اید. در این جا می خواهیم درمورد مزیت های ازدواج برایتان بگویی. البته جای تاکید دراد که مزایای ازدواج مربوط به ازدواج سالم است. این که چطور درست ازدواج کنیم مقاله ای دیگر می طلبد. فقط این نکته را به خاطر داشته باشید که ازدوج سالم بهتر از ازدواج نکردن است و ازدواج نکردن بهتر از ازدواج ناسالم.

اگر باز هم بخواهیم به ضرب المثل فوق اشاره کنیم، ازدواج ناسالم مثل داشتن یک خانه سست و بی بنیاد است: اگر برف روی سر  آدم ببارد بهتر است تا اینکه سقف خانه روی سرتان خراب شود!

اما اصلا چرا باید ازدواج کنیم؟ شاید تا به حال به این موضوع فکر نکمرده باشید. اگر تا به حال هزهار دلیل برای ازدواج نکردن شنیده باشید، ما می خواهیم هزار و یک دلیل برای ازدواج کردن برایتان بیاوریم!

ازدواج طبیعت خلقت است

یک لحظه تصور کنید که هیچ ازدواجی در طبیعت وجود نداشته باشد... البته اتفاق خاصی نمی افتد؛ فقط خیلی زود همه ما به دایناسورها می پیوندیم!

ازدواج از همان روز نخست آفرینش جهان هستی جزء قوانین آفرینش بود. آدم و حوا اگر باهم ازدواج نمی کردند الان انسانی روی زمین وجود نداشت. نه فقط انسان، بلکه قانون زوجیت برای همه موجودات جهان از گیاهان و جانوران گرفته تا مولکول ها و اتم ها وجود دارد و انسان هم برای این که به کامیابی حقیقی برسد باید خودر ا با قوانین هستی هماهنگ کند.

ازدواج خوشبختمان می کند!

حتما پایان داستان های شیرین دوران کودکی یادتان هست: «آن دو با هم ازدواج کردند و تا پایان عمر به خوبی و خوشی زندگی کردند!» شاید تا به حال فکر می کردید که این افسانه ای بیش نیست، اما امروزه دانشمندان ثابت کرده اند که ازدواج واقعا روی خوشبختی ما تاثیر زیادی دارد.
در یک مطالعه اخیر که در 17 کشور پیشرفته دنیا انجام شد مشخص شد که «افراد متاهل بسیار خوشبخت تر از مجردها هستند». جالب این که همه این ملت ها – مثل خودمان – خوشبختی و ازدواج را به شدت به هم مربوط می دانستند مارتین سلیگمن، روان شناس برجسته دانشگاه پنسیلوانیا و پایه گذار روان شناسی مثبت می گوید: «ازدواج بیشتر از هر پیوند دیگری بین انسان ها، در خوشبختی آنها نقش دارد.» او معتقد است که ازدواج است که به زندگی افرد معنا می دهد و می گوید خوشبخت ترین افراد دنیا از میان افرادی هستند که ازدواج کرده اند.
طبق شواهد موجود و نظر کارشناسان، دو عاملی که بیشترین نقش را در خوشبختی تمام انسان های کره زمین ایفا می کنند عبارتند از: 1 – ایمان به خدا و 2 – از ازدواج.

ازدواج به ما آرامش می دهد

وقتی ازدواج می کنیم راطه مان را با کسی که به او عشق می ورزیم دایمی و همیشگی می کنیم و همین می تواند ما را از استرس ها و تنش های یک رابطه عاشقانه نجات دهد. با ازدواج رابطه ما از آن چه که هست استوارتر می شود و دیگر این نگرانی را نداریم که ممکن است او را از دست بدهیم.
یک علت این آرامش عشق است. نیروی عشق آرامشی بی نظیر به ما می دهد که در کمتر جایی می توانیم آن را پیدا کنیم. این نکته را خداوند هم در قرآن مجید نقل به مضمون فرموده است: «برای شما همسرانی از جنس خودتان آفریدیم تا به واسطه آنها به آرامش برسید و بین شما محبت و دوستی برقرار کردیم.»

دکتر افرزو آرامشگری را مزیت اصلی ازدواج می داند.

ازدواج برای سلامتی مان خوب است!

همه می دانیم که برای حفظ سلامتی مان باید ورزش منظم و مصرف میوه ها و سبزیجات تازه را در برنامه روزانه مان داشته باشیم. اما من یک عامل دیگر را هم به آن اضافه می کنم: ازدواج! یک همسر خوب می تواند نقش موثری در سلامتی شما داشته باشد.

دانشمندان قدیم و جدید بارها و بارها ثابت کرده اند که ازدواج نقش مثبتی در سلامتی افراد دارد. در یک بررسی نشان داده شد که رابطه خوب با همسر سیستم دفاعی بدن را به میزان قابل توجهی تقویت می کند و این که حتی زخم های افرادی که رابطه خوبی با همسرشان دارند زودتر خوب می شود! شاید یکی از علت هایش این باشد که وقتی ازدواج می کنید کسی هست که مراقب شما باشد و در دوران بیماری و ضعف از شما پرستاری کند و این که کسی هست که مدام به شما می گوید: «مواظب خودت باش!»

نقش ازدواج در سلامتی روان هم به همین میزان ثابت شده است. نتایج یکی از این مطالعات بسیار جالب توجه بود: افراد متاهل کمتری درصد افراد بستری شده در بیمارستان های روانی را تشکیل می دهند (بیشترین تعداد، مربوط به کسانی بود که در رابطه شکست خورده و از همسر خود جدا شده بودند). ازدواج می تواند شما را از گرفتاری به بسیاری از ناراحتی های روانی ازجمله افسردگی نجات دهد، البته اگر در پی یک ازدواج غلط راهی تیمارستان نشده باشید!

ازدواج وضعمان را خوب می کند!

متوسط درآمد سالانه متاهل ها بیشتر از مجردهاست. بعضی از تحقیقات نشان می دهد که مردان متاهل حتی تا سه برابر بیشتر از همتایان مجردشان درآمد دارند. یکی از مطالعات جالب توجه که در سال 2004 در نشریه دیدگاه های روان شناسی به چاپ رسید حاکی از این بود که احتمال صاحب خانه بودن متاهل ها 7 برابر بیشتر از مجردهاست و متاهل ها 80 درصد بیشتر از مجردها دارای ثروت و سرمایه و پس انداز هستند.

ازدواج کردن یعنی شریک شدن زندگی با شخصی دیگر و این شراکت نه فقط از نظر روانی و عاطفی بلکه از نظر اقتصادی هم اتفاق می افتد؛ وقتی زندگیمان را با کسی شریک می شویم یعنی هزینه هایمان، تلاش هایمان و سرمایه هایمان را هم با اهم شریک می شویم.

اما مهم تر از مقرون به صرفه بودن، قولی است که خداوند در این باره به ما داده است: «مردان و زنان مجرد خود را همسر دهید، ... اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنها را از فضل خود بی نیاز می کند. خداوند گشایشگر و آگاه است.» (32، نور)

البته هیچ کدام از این ها به این معنا نیست که می شود با دست خالی ازدواج کرد و چشم به درگاه آسمان دوخت. همیشه گفته اند از تو حرکت از خدا برکت.

عشق واقعی را در ازدوج تجربه می کنیم

«دوستت دارم» حتی خواندنش هم شیرین است. این طور نیست؟ در یک مطالعه که در سال 2000 توسط کونتز در ایالات متحده منتشر شد بیان شد که مهم ترین چیزی که مردم از ازدواج انتظار دارند عشق ورزیدن و مورد عشق واقع شدن است.

در مطالعه ای دیگر وقتی از افراد مجرد خواستند که بگویند با ازدواج نکردن چه چیزی را از دست خواهند داد، 45 درصد مردان و سه چهارم زنان اعلام کردند «عشق و دوستی». زندگی بدون عشق برای اکثر ما معنایی ندارد.

ازدواج به زندگی ما معنای بیشتری می دهد

مارک تواین می گوید: «ازدواج دو خط شکسته را یکی می کند، به دو زندگی بی هدف، کار می بخشد و نیروی هرکدام را برای انجام آن کار دوبرابر می کند. به دو سرشت جست و جوگر دلیلی برای زندگی کردن می دهد و چیزی که به خاطر آن زندگی کنند.»

ازدواج باعث می شود هدفمندتر زندگی کنیم. اگر پیش از ازدواج هنوز بچه مامان و بالا بودیم، حالا دیگر همسر کسی هستیم و به زودی هم ممکن است پدر یا مادر کسی شویم و این یعنی زندگی ما بیشتر از آن ارزش دارد که بخواهیم سرسری آن را بگذرانیم. بعد از ازدواج دیگر مال خودمان نیستیم بلکه مال همسر و فرزندانمان هم هستیم. به خاطر همین باید بیشتر به فکر زندگیمان باشیم. مسوولیتی که ازدواج برای فرد همراه دارد باعث می شود زودتر خودش را جمع و جور کند و آینده نگری بیشتری داشته باشد.

پیمودن مسیر زندگی با ازدواج لذت بخش تر می شود

اگر بخواهید سینما یا پارک بروید با دوست مورد علاقه تان بیشتر به شما خوش می گذرد یا تنهایی؟ اگر بخواهید مسافتی طولانی را برای انجام کاری بپیمایید چطور؟ یا وقتی می خواهید به مسافرت تفریحی بروید؟

اگر انسان سالمی باشید قطعا در هر سه مورد همراهی دوست تان را به تنهایی ترجیح می دهید. در مورد زندگی هم همین طور است. وقتی با کسی که به او علاقه دراید باشید سفر زندگی برایتان لذت بخش تر می شود. در سختی ها به هم کمک می کنید و در خوشی ها هم شادیتان را با هم شریک می شوید.

ازدواج از تنهایی نجاتمان می دهد

شما از یک خانواده پرجمعیت هستید. اقوام و فامیل زیادی دارید که همه دور و بر شما هستند و دوستان و آشنایان زیادی هم دارید و با دوستانتان رابطه بسیار صمیمانه ای دارید. بنابراین به نظر نمی رسد که هیچ وقت تنها بمانید. 20 سال بعد چطور؟ آیا همه افراد خانواده تان مانند الان در کنار شما هستند؟ حتی اگر این طور نشود، بازهم نمی توان رابطه با همسر را با روابطی که با دوستان و اقوام دارید مقایسه کرد. وقتی ازدواج می کنیم کسی را داریم که تمام مدت شبانه روز و در تمامی شرایط خوب و بد در کنار ماست و نمی گذارد احساس تنهایی کنیم.

ویلیام گود می گوید: «درست است که دوستان ما می توانند از ما حمایت عاطفی بکنند، بانک می تواند به ما پول قرض بدهد و تعمیرکار می تواند لوله های خانه مان را تعمیر کند؛ اما فقط خانواده است که همیشه با ماست و حمایت عاطفی، دلبستگی و مساعدت آن دایمی و مادام العمر است.»

ازدواج برایمان اعتبار می آفریند

قبول کنیم یا نه، متاهل ها در جامعه اعتبار بیشتری دارند. در محل کار آنها را بیشتر تحویل می گیریند و در میان دوستان و آشنایان نیز افراد متاهل بیشتر از مجردها مورد اطمینان و احترام اطرافیان هستند. علاوه بر این، متاهل ها از مزایای بیشتری هم برخوردارند.

وام ها و پاداش ها و اضافه حقوق ها و خیلی چیزهای دیگر فقط برای متاهل هاست. حتی مجردها در بعضی از شغل ها هم نمی توانند مشغول شوند (این جمله حتما برایتان آشناست: به یک راننده متاهل و متعهد نیازمندیم!). در اماکن تفریحی و توریستی معمولا جاهای خوب و امکانات خوب برای خانواده هاست.

نه فقط در جامعه ما بلکه تقریبا در همه کشورها همین طور است. شاید برایتان جالب باشد که بدانید در آمریکا افراد متاهل بیشتر از همکاران مجرد خود حقوق می گیرند و هرچه هم از ازدواجشان سال های بیشتری می گذرد اضافه حقوقشان بیشتر می شود.

متاسفانه اعتراض مجردها هنگام خواندن این مطلب تغییری در این فرهنگ ایجاد نمی کند!

با ازدواج جامعه بهتری خواهیم داشت

شاید این حرف که خانواده رکن اصلی جامعه است، برایتان خیلی تکراری و کلیشه ای باشد. ولی به هر حال، از دیدگاه اجتماعی هدف اصلی ازدواج این است که کانون مطمئن برای پرورش فرزندان و اجتماعی کردن آنها شکل بگیرد؛ کاری که خود اجتماع نمی تواند از پس آن بربیاید. آدام اسمیت می گوید: «نخستین نشانه تمدن بشر، ازدواج و تشکیل خانواده است.»

در جوامع غربی هم بعد از این که همه آزادی ها و... را تجربه کردند باز به همان نقطه اول برگشتند که برای داشتن جامعه سالم ازدواج و تشکیل خانواده نقش حیاتی دارد. این نتیجه گیری از آنجا حاصل شد که معلوم شد هیچ رکنی در جامعه متمدن، نه آموزش و پرورش، نه دانشگاه و ... هیچ کدام نتوانست مثل خانواده در درونی کردن ارزش ها و ارائه آموزش ها و همچنین برآورده کردن نیازهای روانی و عاطفی کودکان موثر باشد.

در ازدواج نیازهای ما برآورده می شود

این که ازدواج سکوی امنی برای برآورده کردن نیازهای غریزی ما است. دیگر جای تاکید ندارد. اما این که برآورده ساختن نیازهای غریزی چقدر می تواند در رفاه حال ما تاثیرگذار باشد کمتر مورد بحث قرار گرفته است. برخی نظریه پردازان معتقدند همه اختلالات شخصیتی به غریزه جنسی برمی گردد. تحقیقات و آمار نشان داده است که ارضای نیازها و داشتن رابطه جنسی در جوامع مختلف همواره در قالب ازدواج بهترین شکل را داشته است.

ازدواج باعث می شود خودمان را بهتر بشناسیم

شنیده اید که می گویند مومن آینه مومن است؟ این را درمورد همسر هم می توانیم بگوییم: همسر، آینه همسر است. افراد متاهل در سایه یک رابطه نزدیک و صمیمانه و همچنین در شرایط جدید و مسوولیت های تازه می توانند خودشان رابهتر بشناسند و به نقاط قوت و ضعف خودشان پی ببرند.

 البته فقط نقاط ضعف نیست که طی ازدواج برای ما آشکار می شود بلکه بسیار از توانمندی های و قدرت هایی که در وجود ما نهفته بوده و تا به حال شرایطی برای بروز پیدا نکرده بود نیز برایمان روشن می شود. شاید تا پیش از ازدواج با غرور فکر می کردید که از پس خیلی چیزها برمی آیید یا خیلی از کارها را به خوبی بلدید، اما بعد از ازدواج وقتی در موقعیتش قرار گرفتید پی ببرید که به این سادگی ها هم نیست یا برعکس، شاید اصلا فکر نمی کردید که بتوانید از پس بسیاری از کارهایی بربیایید که ازدواج شما را در موقعیت انجام قرار داد.

با ازدواج نصف دینمان را خریده ایم!

ازدواج علاوه بر این که اطاعت از امر خداوند است، به واسطه همین که مامنی برای برآورده کردن نیازهای ماست ما را از ارتکاب به گناه باز می دارد. چه بخواهیم و چه نخواهیم ما در جامعه در معرض شرایط مختلف آلودگی به گناه قرار داریم که شاید تقوا و ترس از گناه نتواند جوابگوی این همه نیاز باشد. این جاست که برآورده کردن نیازها از طریق ازدواج در واقع ما را در برابر این دست گناهان بیمه می کند.

ازدواج باعث رشد ما می شود

بعد از ازدواج مسوولیت های ما بیشتر می شود، انتظارات خودمان از خودمان و دیگران از ما بیشتر می شود و تلاش بیشتری می کنیم. همین باعث می شود رشد کنیم و استعدادهایمان در خیلی از زمینه ها شکوفا شود.

با ازدواج از همه مستقل می شویم و نقش های جدید همسر بودن، عروس یا داماد بودن، پدرشدن یا مادرشدن و... باعث می شود ما در موقعیت های گوناگون و بی شماری قرار بگیریم و تجربه های زیادی به دست بیاوریم. نقش هایی که بدون ازدواج هرگز تجربه نخواهیم کرد. تجربه پدر یا مادرشدن یکی از تجربه های عمیق زندگی است که ازدواج آن را به ما هدیه می کند و از طریق آن وارد دنیایی جدید و پر از تازگی می شویم. به این صورت به تدریج شخصیت ما وسیع تر و کامل تر می شود.

ازدواج از ما محافظت می کند

شاید در فیلم ها دیده باشید که گاهی زنان در یک ازدواج ناسالم می مانند تا «فقط سایه کسی بالای سرشانب اشد». به نظر ناعادلانه می آید اما واقعا ازدواج می تواند برای ما چنین نقشی داشته باشد.

ازدواج به ما حمایت می دهد. این حمایت می تواند عاطفی باشد، یا اقتصادی، اجتماعی، جسمانی، معنوی، مذهبی و خیلی موارد دیگر.

ازدواج حالمان را خوب می کند!

ازدواج علاوه بر اینها مزایای دیگری هم دارد که در این جا ذکر نشد. اگر بخواهیم همه اینها را در یک کلام جمع کنیم می شود این که در کل «ازدواج حالمان را خوب می کند.»

هنوز ازدواج نکرده اید؟ همین حالا آستین ها را بالا بزنید!

خانم ها! از این ها کار بکشید!

با كمك جعبه مقوايي صابون براي خود يك جا سوزني زيبا تهيه كنيد. مي‌توانيد اين جعبه را با پارچه يا كاغذرنگي مناسب كادو كرده و از آن براي نگهداري سوزن‌ها استفاده كنيد.

 روبان‌هاي استفاده شده را دور نريزيد. آن‌ها را با كمك اتو مو يا اتو معمولي صاف كنيد و در زمان مناسب براي بستن جعبه كادوي تولد اعضاي خانواده‌تان از آن‌ها كمك بگيريد.

 اگر در خانه‌تان گياه پيچ يا مو داريد براي بستن شاخه‌هاي آن از نخ دندان استفاده كنيد كه هم مقاومت خوبي در برابر باد و باران دارد و هم نخي ظريف و خوش ظاهر است.

 با استفاده از گوش پاكن صفحه كيبورد كامپيورتان را تميز و پاكيزه كنيد. براي اين كار مي‌توانيد گوش پاكن را به مقداري الكل آغشته كرده و روي كيبورد بكشيد.

 با نگهداري يكي از چوب‌هاي پهن بستني مي‌توانيد از آن براي تميز كردن سياهي‌هاي روي پاكن استفاده كنيد.

 اگر علاقه‌مند به تهيه انواع سالاد با پنيرهاي فرانسوي هستيد مي‌توانيد از نخ دندان براي ايجاد برش‌هاي يكسان و تميز روي پنير استفاده كنيد.

 براي جدا‌كردن ليبل و برچسب روي ظروف بهترين كار استفاده از حرارت كم سشوار است. با حرارت كم 3 تا 4‌دقيقه برچسب را حرارت دهيد تا به راحتي از ظرف جدا شود.

خرده دعواهای زناشویی در دوران نامزدی

یکی از دوران هایی که در داشتن زندگی مشترک موفق نقش حساسی دارد، «دوران نامزدی» است. اگر همسران در این دوران، با ظرافت و ماهرانه رفتار و به وظایف مخصوص عمل کنند، می تواند در بالندگی، پرباری و استحکام دوران های بعدی، تاثیر عمیقی داشته باشد.

بیشتر مردم معتقدند «یک روز دوران نامزدی، بهتر از یک سال دوران بعد از عروسی است!» گرچه این اعتقاد، مبالغه آمیز است اما حقیقت مهمی را بیان می کند؛ اینکه دوران نامزدی از جهانی مهم تر، شیرین تر، پربارتر، لذت بخش تر و سازنده تر از دوران پس از عروسی است و می توان در این دوران، شالوده و پایه های زندگی آینده را بنا نهاد. منظور از «دوران نامزدی»، فاصله بین عقد (دائم یا موقت) و عروسی است. این دوره، دوره شناخت متقابل، خرده دعواها و تلاش برای تطابق است و برخلاف تصور عام، ممکن است اصلا شاد و خوب نباشد. افراد در دوره نامزدی به شدت تنش ها و اضطراب های زیادی را تجربه می کنند.

دو نوع نامزدی

در فرهنگ ایرانی، 2 نوع تعریف از دوره نامزدی وجود دارد؛ نامزدشدن دختر و پسر با «عقد رسمی» و وقفه تا برگزاری مراسم عروسی که ممکن است باتوجه به شرایط، چندماه تا چند سال طول بکشد.

نوع دوم، دوره پیش درآمد عقد است، یعنی به اصطلاح دختر و پسر را برای هم «نشان» می کنند. در واقع این نوع نامزدی با اطلاع و حضور در خانواده ها و با تبادل حلقه ای ساده تر از حلقه عقد، رسمیت می یابد. معمولا بسیار از اقوام یا خانواده های ایرانی علاقه و اعتقادی به نوع دوم نامزدی ندارند یا درپی کاهش مدت زمان نامزدی هستند. 

خیلی از خانواده ها هم اگر این نوع نامزدی را در چارچوب اعتقادات و رسم و رسوم خانواده باشد، راهی برای شناخت بیشتر خانواده ها و دختر و پسر از همدیگر قبل از عقد می دانند. آنهایی که دغدغه شرعی بیشتری دارند، بین دختر و پسر «صیغه محرمیت» جاری می کنند. نمی توان یکی از این دو نوع نانمزدی را قاطعانه روش بهتر و برتری دانست زیرا هر خانواده ای براساس ویژگی های مذهبی، قومی و طایفه ای، تلقی خاصی از عبارت «نامزدی» دارد.

خانواده ها و نامزدی

بسیاری از دختران و پسران زیر 25 سال، فکر می کنند خانواده ها و ویژگی های آنها، هیچ نقشی در الگوی انتخاب، برگزاری مراسم نامزدی و عروسی و شروع زنگدی مشترک ندارند. گاهی تصور می کند همین که همدیگر را دوست دارند، برای شروع زندگی کافی است در صورتی که نمی توان نقش خانواده طرفین را نادیده گرفت. در جوامع شرقی نقش خانواده ها بسیار پررنگ تر از جوامع غربی است و رضایت نداشتن خانواده می تواند به راحیت زندگی را به ناکامی بکشاند. 

دوره نامزدی دوره بسیار خوبی بریا شناخت خانواده ها از روحیات و علایق همدیگر است. اگر یکی از دو نامزد، تاکید دارد که به نظرهای خانواده اش درمورد مساله خاصی توجه شود، باید حتما این اعتقاد را به صراحت با طرف مقابل در میان بگذارد نو نظر او را جویا شود تا در این مورد به توافق برسند. برخی جوان ها فکر می کنند دوره  نامزدی فقط رفتن به رستوران و کافی شاپ و صحبت درباره مسایل رویایی است؛ درحالی که اصلا اینطور نیست و باید این دوره را جدی گرفت. 

مذاکرات در این دوره سرنوشت ساز است. درمورد رسم و رسوم و باید و نبایدهای خانوادگی همدیگر کنجکاوی و سوال کنید. نگران نباشید، کسی به شما نمی گوید «فضول» و اینجا لازم است کمی فضول باشید. ممکن است در میان صحبت های طرف مقابلتان به باید و نبایدهایی برخورید که شما یا خانواده تان هرگز حاضر به پذیرفتن آنها نباشید. 

در ازدواج های دنیای امروز، دو نفر حتی با فرهنگ های بسیار متفاوت، با هم زندگی مشترکشان را آغاز می کنند، با هم کار می کنند و با هم می سازند، اما ما چنین الگویی در ایران نداریم، به همین دلیل بخش مهمی از انرژی نامزدها صرف چانه زنی درباره چگونگی برگزاری مراسم عروسی می شود و به طور طبیعی، بر سر این مسائل تنش ها و بگومگوهایی پیش می آید. 

گاهی دختر و پسرها به اشتباه فکر می کنند حالا که در این مرحله این همه کشمکش دارند بقیه زندگی شان هم همین طور خواهد بود. آنها فراموش می کنند که هریک دو فرهنگ خانوادگی کاملا متفاوتی دارند و به عنوان نماینده این خانواده ها باهم مذاکره می کنند (یعنی وظیفه سخت چانه زنی درباره رسم و رسوم خانوادگی به آنها سپرده شده است) ولی این به معنی آن نیست که در زندگی آینده شان هم اینقدر جدال خواهند داشت. البته در اینجا دو نکته بسیار مهم را یادآور می شوم:

اول اینکه اگر مشاهده کردید نامزدتان در مقابل پدر و مادرش تسلیم مطلق است، از خود هیچ اختیاری ندارد و حتی توصیه های غیرمنطقی آنها را می پذیرد، کمی در انتخاب خود تردید کنید. دوم اینکه اگر مشاهده کردید برای نامزدتان مسائلی مثل شیوه برگزاری مراسم عروسی به طور افراطی مهم تر از خود رابطه است، آن را به عنوان خطر جدی بگیرید.

در دوره نامزدی باید به دقت رفتار نامزدتان را هم با خانواده خودش و هم با خانواده خودتان زیرنظر داشته باشید. اگر در رفتارش بی احترامی، تحقیر و تمسخر می بینید یا خانواده همسر آینده تان به شما چنین نگاهی دارند یا با اکراه می پذیرندتان، ممکن است در زندگی آینده با مشکل مواجه شوید.

وظایف دختر و پسر در دوران نامزدی

دختران و پسران جوان در دوران نامزدی می توانند این دوران را به مقدمه برای یک زندگی مشترک پایدار بدل کنند؛ رعایت توصیه های زیر به شما در این راه کمک می کند:

1) افزایش شناخت یکدیگر برای تفاهم بیشتر:

هرچند دختر و پسر باید ابتدا شناخت کافی پیدا و بعد طرف مقابل را انتخاب کنند اما علاوه بر آن باید در دوران نامزدی هم، شناخت ملموس تر و محسوس تر و بیشتری پیدا کنند و با روحیات و اخلاق و دیدگاه های هم بیشتر آشنا شوند. در حقیقت این آشنایی و شناخت در دوران نامزدی، شناخت مرحله گزینش را تکمیل می کند. آن شناخت، برای «انتخاب» بود و این شناخت، برای «تفاهم و سازگاری».

2) محبت به یکدیگر: 

یکی از شرط های اصلی برای داشتن سعادت در زندگی زناشویی، «محبت» است و زمینه آن باید قبل از عقد فراهم شده باشد ولی دوران نامزدی، بهترین فرصت برای افزایش و تحکیم محبت است. رفتار و گفتار و تمام اعمال نامزدها در افزایش محبت با کاهش آن تاثیر دارد. بنابراین دختر و پسر باید کاملا مواظب رفتار و اعمال خود باشند و از انجام هر عمل پسندیده ای که باعث افزایش محبت می شود، کوتاهی نکنند و کارهایی انجام ندهند که باعث دلسردی و کاهش محبت طرف مقابل شود.

3) بهادادن به احساسات و عواطف یکدیگر: 

نامزدها باید مواظب عواطف و احساسات یکدیگر باشند نو به آنها بها دهند. بعضی از نامزدها، به عواطف و احساسات لطیف نامزدشان، بها نمی دهند و به او بی اعتنایی می کنند زیرا تصورشان این است که با این رفتار عزیزتر می شوند! 

درحالی که اصلا این طور نیست و چنین رفتاری فقط باعث جریحه دارشدن عواطف طرف مقابل خواهد شد و ممکن است کینه او را به دل بگیرد و زندگی و روابط لطمه های سنگینی بخورد. معمولا خاطرات دوران نامزدی تا آخر عمر در ذهن می ماند و در زندگی آینده تاثیر د ارد. بنابراین رفتارها باید کاملا سنجیده باشد. بی اعتنایی، سرسنگینی و تکبر در مقابل نامزدتان، لطمه های سنگینی به عواطف و شخصیت او می زند که گاهی غیرقابل جبران است.

4) هدیه دادن: 

«هدیه» در جلب توجه و افزایش محبت ها نقش مهمی دارد. نامزدها نباید از این اقدام زیبا و مهم غفلت کنند. لازم نیست که هدیه حتما گران قیمت باشد، بلکه زیبابودن و اینکه موردعلاقه طرف مقابل باشد و با ظرافت تقدیم کردن آن مهم است. هدیه دادن، ظرافت و سلیقه خاصی دارد. فراموش نکنید که هر دو طرف باید به هم هدیه دهند نه اینکه فقط پسر به دختر هدیه بدهد.

5) ملاقات های صمیمانه: 

نامزدها باید در این دوران شیرین و به یادماندنی، دیدارهای دوستانه داشته باشند. این ملاقات ها، امید و شور و علاقه را در آنها تقویت می کند. این کار نه تنها خلاف شرع نیست بلکه باعث تقویت عفت در آنها می شود. در این ملاقات ها، دختر و پسر باید با یکدیگر صحبت های محبت آمیز داشته باشند و به هم عشق، علاقه و محبت نشان دهند و درباره آینده شان گفت و گو کنند؛ به هم دلگرمی و امید بدهند و به گردش و تفریح بروند.

10 نوع رابطه بی سرانجام

 همین که هرکدام از این ده نوع رابطه را می خوانید، به انتخاب های عشقی گذشته و نیز روابط فعلی خود و همچنین روابط اعضای خانواده و دوستان نزدیک تان بیندیشید. آن ده نوع رابطه اینها هستند:

ده نوع رابطه که سرانجامی نخواهد داشت:

1 – رابطه ای که در آن بیش از آنچه نامزدتان به شما عشق می ورزد، شما به او عشق می ورزید.

2 – رابطه ای که در آن کمتر از آنچه نامزدتان به شما عشق می ورزد، شما به او عشق می ورزید.

3 – رابطه ای که در آن عاشق توانایی های بالقوه نامزد خود هستید.

4 – رابطه ای که در آن مأموریت نجات نامزدتان را به عهده دارید.

5 – رابطه ای که در آن به نامزد خود به عنوان یک الگو و آموزگار چشم دوخته اید.

6 – رابطه ای که در آن به دلایل بیرونی شیفته نامزد خود شده اید.

7 – رابطه ای که در آن شما و نامزدتان از تفاهم جزئی برخوردار هستید.

8 – رابطه ای که در آن نامزدتان را از روی سرکشی و عصیان انتخاب کرده اید.

9 – رابطه ای در آن نامزدتان را به عنوان عکس العملی در برابر نامزد قبلی تان انتخاب کرده اید.

10 – رابطه که در آن نامزدتان در دسترس شما نیست.

نکته مهم

اگر پس از آنکه این مطلب را خواندید، گمان می کنید در یکی از این ده نوع رابطه هستید، سعی کنید کمک بگیرید: با خانواده و یا دوستان نزدیک خود صحبت کنید، نزد مشاور یا روان شناس بروید تا به شما کمک کند بفهمید که آیا عاقلانه است به رابطه تان ادامه دهید یا باید به رابطه تان خاتمه دهید.

چگونه گفت و گو را شروع کنیم؟

چه میزبان باشید چه میهمان، شرایط اجتماعی ایجاب می کند با دیگران تعامل داشته باشید. ناتوانی شما در آغاز کردن یک گفت و گو مربوط می شود به اعصاب، باور این که وجه اشتراکی با طرف مقابل ندارید و تمایل نداشتن برای شروع یک دوستی.

اگر می خواهید بر بی اشتیاقی خود برای گفت و گو با افرادی که قبلا هرگز با آنها حرف نزده اید غلبه کنید، به پیشنهادهای زیر نگاهی بیندازید.

مراحل:

*با معرفی خودتان شروع کنید. خیلی ساده است، فقط باید نام خود را به طرف مقابلتان بگویید، با او دست داده و لبخند بزنید.

*از قدرت سخنوری خود غافل نشوید. گاهی احساس می کنید نمی توانید با کسی گفت و گو کنید و با خود فکر می کنید: نکند خسته کننده باشم! نکند به اندازه کافی خوب نباشم! نکند مزاحم باشم! نکند وقت او را هدر بدهم! و... همین نگرانی ها باعث می شود سر صحبت را باز نکنید. 

کمروبودن در گفت و گو با دیگران غیرعادی نیست اما این کمرویی باعث می شود در گفت و گو خیلی موثر نبوده و نتوانید خوب صحبت کنید. برای آن که بتوانیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم، باید بر این کمرویی غلبه کنیم.

*به خودتان اطمینان بدهید که شخص مقابل نمی خواهد درمورد شما قضاوت کند. حتی اگر هم بخواهد این کار را بکند به خودتان بگویید: «خوب که چه؟!»

*برای رهایی از فکرهای منفی و آغاز یک گفت و گو، راه های زیادی وجود دارد؛ این یک هنر است که می توان آن را آموخت، اما به تمرین نیاز دارد.

*رازهای یک گفت و گوی خوب را بدانید. رازی که در یک گفت و گوی خوب نهفته است این است: به غیر از مواقعی که لازم است طرف مقابل خود را به ادامه صحبت تشویق کنید، کمتر صحبت کرده و بیشتر گوش دهید. این کار یک هنر است، اما برای اینکه چنین اتفاقی بیفتد، دو مرحله زیر را دنبال کنید؛ سخت نیست.

1 – یک نظر کلی درباره مکان یا موقعیت موجود بدهید. به اطرافتان نگاه کنید و ببینید آیا چیزی هست که به درد اشاره کردن بخورد. مثلا: «چه اتاق جالبی است!»، «چه مهمان نوازی فوق العاده ای!»، «من عاشق این منظره هستم!» و...

2 – یک سوال باز بپرسید و مجبورشان کنید راجع به خود حرف بزنند.

*بیاموزید که چطور یک سوال باز بپرسید. بیشتر مردم دوست دارند درمورد خودشان حرف بزنند. شما به عنوان کسی که باب صحبت را باز کرده است، باید راهی برای آن بیابید. یک سوال باز سوالی است که جوابش مستلزم توضیح و بحث باشد و فقط با یک پاسخ کوتاه بله یا خیر، که معمولا پاسخ سوال های بسته است، تمام نشود. سوال های باز معمولا با چه کسی؟ کی؟ چه؟ چرا؟ کجا؟ و چگونه؟ شروع می شوند.

پاسخ سوال های بسته شما را دوباره به جای اول برمی گرداند؛ درحالی که سوال های باز موتور گفت و گو را راه می اندازند و باعث می شوند طرف مقابل به حرف زدن ادامه دهد.

نمونه های سوال های بسته: «کتاب دوست دارید؟»، «دانشگاه رفته اید؟»، «بهار، فصل مورد علاقه شماست؟»، «آیا اغلب به این جا می آیید؟» نمونه ای سوال های باز: «از چه کتاب های خوشتان می آید؟»، «در دانشگاه چه خوانده اید؟»، «کدام یک از فصل ها را بیشتر دست دارید و چرا»، «الان مشغول چه کاری هستید؟»

*سوال خود را به صورت باز مطرح کنید تا بدین ترتیب گفت و گو ادامه یابد.

مثلا بگویید: «کیف دستی ات خیلی زیباست، از کجا خریدی؟» این سوال به مالک کیف اجازه می دهد تا از روزی که به خرید رفته و اتفاق های بامزه ای که داشته تعریف کند. اما اگر سوال را طور دیگری مطرح می کردید، مثلا می گفتید: «از مدل کیفتان خوشم می آید» او هم پاسخ می داد: «ممنون» و بعد هم این گفت و گو تمام می شد!

*به مواردی که باید در یک گفت و گوی کوتاه رعایت شوند، دقت کنید.

همان طور که می توانید از تکنیک سوال های باز و مکان ها استفاده کنید، باید حواستان به یک موضوع خوب رای گفت و گو نیز باشد. وقتی برای اولین بار کسی را می بینید،کوتاه و ساده بودن گفت و گو اهمیت ویژه ای دارد. تا زمانی که یکدیگر را بهتر بشناسید، به یک گفت و گوی مختصر و کوتاه بسنده کنید و بکوشید شباهت هایی را که بین شما وجود دارند، بیابید.

گفت و گوی مختصر می تواند در مورد خرید یک ماشین جدید، بازسازی منزل، کارهای هنری فرزندان، برنامه برای تعطیلات، کتاب خوبی که اخیر خوانده اید و... باشد.

گفت و گوی مختصر نمی تواند راجع به موضوع های سیاسی، دینی، خلع سلاح هسته ای یا قضاوت درمورد هر کسی به خصوص میزبان باشد.

اگرچه صحبت در مورد آب و هوا کلیشه ای است، اما اگر چیز غیرطبیعی ای درمورد آب و هوا وجود داشته باشد، موضوع خیلی خوبی برای گفت و گو یافته اید.

*از کلماتی استفاده کنید که به حواس لامسه مربوط می شود.

اینها کلماتی هستند مثل «دیدن»، «تصور کردن»، «لمس کردن»، «گفتن» و... که سبب می شود طرف مقابلتان بتواند در طول گفت و گو حرف های شما را در ذهن خود به تصویر بکشد.

*هماهنگ باشید.

به منظور ادامه گفت و گو، زمانی که طرف مقابل شروع به صحبت می کند، حرف های او را دنبال کنید. به دقت گوش بدهید تا بتوانید در طول صحبت های او واکنشی از خود نشان داده و احساسات او را درک کنید.

*هرازگاهی اسم طرف مقابلتان را به زبان بیاورید. این امر نه تنها به شما کمک می کند او را از یاد نبرید بلکه نشانی از احترام و دوست داشتن متقابل نیز هست.

عکس العمل هایی نشان بدهید که آنها را به ادامه گفت و گو تشویق کند. حتما لازم نیست خیلی حرف بزنید، می توانید سرتان را تکان بدهید، یا بگویید وای، یا آه بکشید و... یا از عبارت های کوتاه تشویقی استفاده کنید، مثل «این طوری بود واقعا؟»، «خدای من»، «آن وقت شما چه گفتید؟ چه کار کردید؟»، «فوق العاده است!» و...

*از زبان بدن خود استفاده کنید. درصورت موافق بودن سر خود را تکان بدهید، هرازگاهی با او تماس چشمی برقرار کنید، اما به چشمان او خیره نشوید. هرازگاهی دست خود را روی قلبتان بگذارید و...

*فقط افکار مثبت را به ذهن خود راه بدهید. به جای آن که در کمرویی خود غرق شده و در خودتان فرو بروید، سعی کنید کنجکاوی نشان بدهید. هر بار به شباهت ها یا اهداف مشتری که بین شماست، دقت کنید تا به یاد بیاورید که ادامه این دوستی ارزشش را دارد.

*بسیار لبخند بزنید و هربار که طرف مقابل چیز بامزه ای تعریف کرد، بخندید.

به تغییرتی که در چهره طرف مقابلتان به وجود می آید دقت کنید؛ ببینید آیا او اصلا به ادامه این گفت و گو تمایلی دارد؟

*دقت کنید که آیا طرف مقابلتان در حضور شما معذب و ناراحت است یا خیر. اگر متوجه شدید که طرف مقابلتان تمایلی به ادامه گفت و گو و تبادل اطلاعات با شما ندارد، زیاد اصرار نکنید.

*درباره چیزهایی که ترجیح می دهند حرف نزنند، سوالی نپرسید. برای مثال، بعضی ها دوست ندارند راجع به مسایل شخصی مثل وزن، مدرک تحصیلی و... حرفی بزنند. وقتی هنوز کسی را خوب نمی شناسید تا حد امکان با ملاحظه رفتار کنید.

*اگر دیدید طرف مقابلتان هنوز هم علاقه ای به گفت و گو با شما نشان نمی دهد، زیاد از او سوال نپرسید.

شما چند انتخاب دارید:

*نشان بدهید از این که می خواهد درباره خودتان حرف بزنید خوشحالید. فقط زیاده روی نکنید و به خاطر داشته باشید بعد از آن که از خودتان تعریف کردید دوباره آنها را با سوال های خود به صحبت کردن تشویق کنید.

*اگر دوست ندارید در مرکز توجه گفت و گو باشید، بحث را عوض کنید؛ مثلا بگویید: «خوب، من عاشق کتاب های هری پاترم، به خصوص آخرین جلدش؛ شما کدام یک از کتاب های هری پاتر را بیشتر دوست دارید؟»

*سوال را با یک سوال جواب بدهید. برای مثال: «چطور توانستی آن قدر زود مجلس را ترک کنی؟»، «خوب، خودت چطور این کار را کردی؟». بیشتر مواقع طرف مقابل به قدری در پاسخ دادن به شما مصم است که فراموش می کند خودش اول این سوال را پرسیده است!

*برای شروع یک گفت و گو، تمرین کنید.

ممکن است در ابتدا کمی برایتان سخت باشد، اما با تمرین کردن آسان می شود. هر وقت در شرایطی قرار گرفتید که مجبور بودید با کسی گفت و گو کنید، فکر کنید قسمتی از تمرین تان است و هر بار که این کار می کنید، به پیشرفت تان دقت کنید.

پیشنهادها:

*واضح صحبت کنید. اگر زیر لب و نامفهوم صحبت کنید، ادامه گفت و گو خیلی سخت تر می شود.

*علاقه خودتان را نسبت به گفت و گو نشان بدهید.

*از مکث هایی که به وجود می آیند نترسید، از آنها برای تغییر موضوع گفت و گو، دوباره انرژی دادن به بحث، یا حتی گرفتن یک نفس کوتاه، استفاده کنید.

*تلویزیون دیدن، گوش دادن به برنامه های رادیویی و یا خواندن زیاد روزنامه، مجله و یا کتاب، به شما اطمینان می دهد که درباره اتفاق های که در دنیا می افتد، می توانید نظر بدهید.

*هر چیزی را که دوست دارید و فکر می کنید بامزه یا عجیب و غریب است، به خاطر بسپارید. ممکن است جایی که حتی فکرش را هم نمی کنید به دردتان بخورد.

*اگر خجالتی هستید، بهتر است ابتدا به یکی، دو موضوع که راحت تر می توانید درباره شان صحبت کنید، اشاره کنید.

*مراقب رفتار شنونده باشید. اگر به نظر می رسید علاقه مند است، ادامه بدهید؛ اما اگر به ساعت زیاد نگاه می کرد و یا به دنبال راه فرار بود، بدانید که زیاده روی کرده اید.

*اگر تلفنی صحبت می کنید، هر طور شده طرف مقابل را در این گفت و گوی تلفنی، فعال نگاه دارید. اگر نمی توانید موضوع خوبی برای گفت و گو پیدا کنید، از سوال های باز استفاده کنید.

*نیمی از گفت و گو مربوط به زبان بدن می شود و لزوما نباید همه گفت و گو را صحبت کردن در بر بگیرد؛ سعی کنید زبان بدن دوستانه تری داشته باشید.

*همیشه تعریف و تمجید بهترین راه شکستن یخ طرف مقابل و شروع یک گفت و گوست.

*معمولا افراد دوست دارند بشنوند: «وای خدای من چقدر شما شبیه به عموی من هستید!» یا «احتمالا شما با... نسبتی دارید؟» و سپس یک گفت و گوی عالی، شروع می شود.

7 اصل برای خوشبخت نشدن در ازدواج!

در اینجا می خواهیم شما را با برخی عوامل موثر در ناموفق بودن یک زندگی مشترک آشنا کنیم!

1 – احساسی!

کاملا احساسی تصمیم بگیرید. در همان نگاه اول یک دل نه صد دل عاشق شوید. هرچه زودتر و شدیدتر شیفته طرف مقابلتان شوید، احتمال بدبختی شما بیشتر خواهد شد. 

حتما شنیده اید که عشق آدم را کور می کند، خب این همان عشق کور است. وقتی این طور شیفته می شوید دیگر عقلتان از کار می افتد و بقیه ماجرا را هم خودتان بهتر می دانید!

2 – جرو بحث کنید

تغییر کنید. به محض شروع رابطه (یا حتی قبل از شروع آن!) شروع کنید به تغییر کردن. این تغییر باید در راستای علایق طرف مقابلتان باشد. بلافاصله دریابید که او چه جور آدمی است و فوری مثل او شوید. بعد هم هرچه او گفت بگویید: «من هم همین طور، عزیزم!» دقیقا همان چیزی شوید که او می خواهد. شاید فکر کنید این مکانیسم چندان موثر نیست، اما به شما اطمینان می دهم که هست: با این کار هم هویت خودتان را از دست می دهید، هم طرف مقابلتان را گول می زنید و هم بعد از مدتی دیگر نمی توانید تغییرات تان را حفظ کنید و خودتان می شوید و تازه اینجا شروع جرو بحث ها و اختلافات است! البته تاثیرات گسترده دیگری هم دارد که وقتی به این توصیه عمل کنید خودتان می فهمید.

3 – معیارهایی منطقی؟!

در معیارهایتان تجدیدنظر کنید. فهرستی از معیارهایتان را برای انتخاب همسر تهیه کنید. اگر مواردی مثل تفاهم داشتن، تناسب فرهنگی و خانوادگی، شخصیت مناسب و از این قبیل در آن بود بلافاصله آن را خط بزنید. کجای دنیا دیده اید که کسی با معیارهایی چنین منطقی و درست بدبخت شده باشد؟ معیارهای مهم تری مثل ماشین و خانه شیک، پدر پولدار، خوش تیپی و از همه مهم تر خوشگلی و جذابیت را جایگزین آنها کنید.

4 – حسادت کنید

چشم و هم چشمی کنید. ببینید دخترخاله لوس و پرافتاده تان با چه کسی نامزد کرده، بعد معیارهایی انتخاب کنید که پوز او را بزنید. مثلا اگر نامزد او پرادو دارد، مال شما باید بی ام و آخرین مدل داشته باشد. اگر پسرعمو با یک دکتر ازدواج کرده، فوری دست به کار شوید و به هر قیمتی که شده یک پروفسور برای خودتان دست و پا کنید.

5 – ساده لوح باشید

ساده باشید. اصلا منظورم از ساده بودن، ساده زیستی نیست، بلکه ساده لوحی است. به راحتی گول بخورید. همه حرف های طرف مقابل را – حتی اگر تابلو است که دارد خالی می بندد – با یک لبخند ملیح بپذیرید و تاکید کنید که او صادق ترین فردی است که در عمرتان دیده اید! به همه حرف هایش گوش کنید و هرچه از شما خواست انجام دهید. به طور کلی سهل الوصول باشید.

6 – دروغ بگویید

تا می توانید دروغ ببافید. خودتان نباشید. این بهترین فرصت است که می توانید همه آرزوها و آرمان های بربادرفته خود را زنده کنید! کافی است کمی در دریای وهم و خیال غوطه ور شوید و بعد هرچه به زبانتان می آید بگویید. از مسافرت های خارجی گرفته تا صداقت و نجابت و... درمورد خودتان، خانواده تان، دوستانتان، شغل و درآمدتان، محیط کاریتان و خلاصه هرچه به دست تان می رسد دروغ بگویید.

7 – وعده سر خرمن!

وعده های بی اساس بدهید. می توانید براساس دروغ هایتان وعده و وعیدهای واهی هم بدهید. اصلا نیازی نیست به میزان توانایی خودتان و امکان پذیربودن وعده ها حتی فکر هم بکنید. وقتی در کنار دروغ ها چهارتا وعده پوچ هم سوار شود، معرکه می شود!

اگر یکی، دوتا از این اصول را به کار ببندید، بدبخت شدنتان تضمین می شود.

چطور بفهميم شخصي به حرف‌هاي‌مان گوش مي‌دهد؟

ما انسان‌ها با 2 گوش براي شنيدن به دنيا مي‌آييم اما متاسفانه كمتر از گوش‌هاي‌مان براي شنيدن حرف‌هاي ديگران استفاده مي‌كنيم! آيا تا به حال براي شما اتفاق افتاده است كه هنگام صحبت كردن با كسي حس كنيد به حرف‌هاي‌تان توجه نمي‌كند؟ تشخيص اين‌كه كسي به حرف‌تان توجه مي‌كند يا نه، بسيار ساده است. تصور كنيد با دوست‌تان در حال صحبت هستيد و او به شما نگاه نمي‌كند يا به كسي سلام مي‌كنيد ولي بي‌توجه از كنار شما رد مي‌شود. بي‌شك اينگونه موارد براي همه ما پيش آمده است. در اين موقعيت‌ها به اين‌كه ناديده گرفته شده‌ايد توجه نكنيد و به صحبت خود ادامه دهيد. هميشه اين بي‌توجهي به معني بي‌احترامي به شما نيست، زيرا معمولا مسائلي وجود دارد كه ذهن افراد را درگير خود مي‌كند و در كنترل فرد نيست. نگران نباشيد. راه‌هاي بسياري وجود دارد تا مطمئن شويد كه ديگران واقعا به شما گوش مي‌دهند.



حالت بدن

حالت بدن افراد به‌خوبي ميزان توجه آن‌ها را نشان مي‌دهد. اگر حين صحبت‌تان به چشمان‌تان نگاه نمي‌كنند، احتمالا به شما توجه ندارند البته زماني كه از كسي انتقاد مي‌كنيد، حالت طبيعي اين است كه از روي شرم به شما نگاه نكند و سر خود را پايين بيندازد. بنابراين اين مورد را نبايد با بي‌توجهي اشتباه بگيريد. افرادي كه به حرف‌هاي شما توجه دارند، معمولا به نشانه توجه به شما، گهگاهي سر خود را تكان مي‌دهند يا اگر در حالت نشسته هستند، بدن خود را قدري به جلو خم مي‌كنند.



كلمات تكراري نشانه خوبي نيست

استفاده از صوت‌هايي مانند «آهان» يا كلمه‌هايي مانند «بله» از سوي مخاطب به‌خوبي نشان مي‌دهد، مخاطب به صحبت شما تا چه اندازه توجه دارد. اگر مخاطب صوت يا كلمه‌اي را چند بار به نشانه توجه داشتن يا تاييد، تكرار كند ممكن است به حرف شما توجه لازم را نداشته باشد. چون معمولا كساني كه به درستي به سخن شما توجه مي‌كنند از صوت‌ها و كلمه‌هاي متفاوتي استفاده مي‌كنند. همچنين گاهي افراد گفته شما را دوباره به زبان خود بيان مي‌كنند و اين از ديگر نشانه‌هاي درست گوش دادن است. در اينگونه موارد كاملا مطمئن باشيد كه همه حواس مخاطب به شماست.



جواب‌هاي غيرمنتظره

 در احوال‌پرسي به جاي جواب‌هاي هميشگي و كليشه‌اي مانند «خوبم، ممنون» جوابي جديد و دور از انتظار بدهيد، مثل «خيلي خوب نيستم». اگر به صحبت شما توجه كرده باشند دليل خوب نبودن‌تان را جويا مي‌شوند يا از شما مي‌خواهند كه صحبت‌تان را تكرار كنيد. در غير اين صورت مكالمه به پايان مي‌رسد و شما درك مي‌كنيد به حرف شما توجه نكرده‌اند. همين مسئله درباره بحث‌هاي گروهي نيز صادق است. براي اين‌كه حين گفت‌وگو از توجه ديگران به‌خود مطمئن شويد، مي‌توانيد جمله‌اي بي‌ارتباط با موضوع گفت‌وگو بيان كنيد تا عكس‌العمل آن‌ها را ببينيد. اگر توجه‌شان به شما بود با تعجب به شما نگاه مي‌كنند و مي‌خواهند ارتباط آن جمله را با موضوع بدانند اما اگر بدون هيچ واكنشي به گفت‌وگو ادامه دادند، مطمئن باشيد به صحبت‌هاي قبلي‌تان گوش نكرده‌اند و در افكار خود غرق بوده‌اند.



سوال‌هاي ناگهاني

راه ديگر اين است كه مخاطب‌تان را با سوال‌هاي ناگهاني غافلگير كنيد. معمولا اگر به حرف شما گوش نداده باشند، متوجه سوال شما نمي‌شوند و از شما مي‌خواهند سوال را دوباره تكرار كنيد يا سكوت مي‌كنند. البته سكوت كردن براي كساني كه در بيشتر اوقات ساكت و خجالتي هستند، نشانه بي‌توجهي نيست. همچنين مي‌توانيد از آن‌ها بخواهيد بخشي از گفته قبلي شما را تكرار كنند. اگر صحبت‌هاي قبلي شما را اصلا به خاطر نداشتند به اين معناست كه به شما گوش نداده‌‌اند.



شوخ باشيد

كاري كه در سخنراني‌ها براي جلب توجه مخاطب مي‌توانيد انجام دهيد، اين است كه در نحوه شروع سخنراني و انتخاب كلمه‌ها دقت و حساسيت به خرج دهيد اما هر كسي بايد روش مخصوص خود را پيدا كند. وقتي حس مي‌كنيد مخاطبان توجه كافي به شما ندارند، انتخاب كلمه يا عبارتي غيرمعمول، زيبا و گاهي طنزآميز به شما كمك مي‌كند كه تشخيص دهيد چه كساني به شما توجه كافي دارند.

از به كارگيري روش‌هاي بالا براي تشخيص اين‌كه ديگران به حرف‌تان گوش مي‌دهند يا نه، هراس نداشته باشيد. هميشه به واكنش‌هاي مخاطبان دقت كنيد تا بتوانيد متوجه شويد كه آيا آن‌ها به حرف‌تان توجه دارند يا نه و نيز از روش‌هاي متفاوتي براي جلب توجه ديگران استفاده كنيد. اگر معمولا در شرايطي قرار مي‌گيريد كه ديگران به حرف شما توجه ندارند و روش‌هاي ذكرشده براي شما كارساز نبوده است، بهتر است نوع صحبت كردن خود را بررسي و اصلاح كنيد.

راه های مبارزه با بدبینی در رابطه

اگر بخواهيم شك و بدبيني را بين زنان و مردان مقايسه كنيم، اين زنان هستند كه بيشتر از مردان نسبت به همسران‌‌شان دچار بدبيني و ترديد مي‌شوند. گاهي دير آمدن همسر شما به خانه، بوي عطر ناآشنا يا سردي رابطه همسرتان دليل خيانت نيست، همينطور اگر درآمد ماهانه همسرتان هرماه به طرز عجيبي و نامعلوم غيب مي‌شود، باز هم ممكن است دليل بدي را پشت خودش نداشته باشد. درست است كه در اين شرايط هر آدم خونسرد و منطقي هم به اوضاع به‌وجود آمده شك مي‌كند اما بهتر است منطقي‌تر در مورد بدبيني‌هاي‌تان مديريت كنيد. در اين مقاله مي‌خواهيم راهكارهاي رويارويي با ترديد‌ها و گاه بدبيني‌هاي زوجين را بررسي كنيم. شايد شما هم يكي از آن زن و شوهرهاي بدبين باشيد و اين راهكارها كمك‌تان كند.



حسود نباش!

همسر بدبين هميشه هم بدبين نيست بلكه تحت يك سري شرايط ممكن است دچار بدبيني شود. مثلا همان‌طور كه گفتيم زنان در موارد بسياري نسبت به همسران‌شان دچار بدبيني و ترديد مي‌شوند. قبل از هرچيز علت اين بدبيني را با هم مرور مي‌كنيم چون اگر علت اين موضوع را بدانيد راحت‌تر با اين موضوع كنار مي‌آييد. نداشتن اعتماد به نفس، نخستين دليل بدبيني است. اگر مدام نسبت به همه چيز بدبين هستيد اين نشان مي‌دهد آنطور كه بايد روي توانايي‌هاي خودتان كار نكرده‌ايد. آدم‌هايي كه اعتماد به نفس بيشتري دارند كمتر دچار بدبيني مي‌شوند. اگر احساس مي‌كنيد همسرتان نسبت به شما خيلي بالاتر است سعي كنيد خودتان را به سطح توانايي‌هاي او برسانيد. اگر اين كار را انجام دهيد هم روي نقاط قوت‌تان كار كرده‌ايد و هم بدبيني‌هاي مربوط به خيانت را از بين خواهيد برد. حسادت يكي از دلايل بدبيني است و در قدم اول اگر دليل بدبيني خودتان را به حسادت ارتباط مي‌دهيد، بهتر است روي خودتان متمركز شويد و انرژي مثبت را به سمت خودتان بياوريد.



تغيير محيط را جدي بگير

ما آدم‌ها خيلي از اوقات نمي‌دانيم كه تحت‌تاثير محيطي قرار مي‌گيريم كه در آن زندگي مي‌كنيم. معاشرت با افراد بد‌بين و كساني كه خودشان در زندگي شخصي شان دچار مشكل هستند، تاثير بدي را در شما خواهد داشت. براي خلاص شدن از بدبيني‌ها بهتر است با افرادي معاشرت كنيد كه به شما انرژي مثبت بدهند و ديدگاه بهتري را در رويارويي با مشكلات و ترديد‌هاي ازدواج به شما پيشنهاد دهند. مراقب افراد بدبين كنار خودتان باشيد. اين صرفا يك هشدار است. گاهي نسخه‌اي كه ديگران براي‌تان مي‌پيچند خيلي به نفع‌تان نيست.



كشتي را هدايت كن

يك كشتي زيبا و رويايي را تصور كنيد كه شما و همسرتان در آن هستيد. از قبل برنامه‌ريزي كرده‌ايد كه بهترين سفر رويايي را با همسرتان داشته باشيد. اين كشتي همان ارتباط زناشويي شماست اما ناگهان متوجه مي‌شويد كه توفان بزرگي در راه است. در اين لحظه شما دچار ترديد مي‌شويد. ترديد بين ادامه دادن سفر و سفر بين موج‌هاي سهمگين و خطرات احتمالي و برگشت به ساحل و آماده شدن براي سفري ديگر در روزي آرام كه استرس و نگراني توفان آزارتان ندهد. اگر بتوانيد تمامي بحث‌ها و مشاجرات و ترديد‌هاي به‌وجود آمده در رابطه‌تان را با اين مثال مقايسه كنيد بهتر مي‌توانيد اوضاع را تحت كنترل خود بگيريد. براي رويارويي با اين مشكل بايد مكانيسم خوبي را براي رويارويي با ترديدهاي‌تان پيدا كنيد. ابتدا آرامش خود را حفظ كنيد و هرگز در مواقعي كه عصباني و ناراحت هستيد_ توفان‌هاي احتمالي_ اوضاع را كنترل نكنيد. به ساحل برگرديد و وقت ديگري را براي ادامه بحث‌ها و حل مشكل‌تان در نظر بگيريد. 



تنها يك راه جواب نمي‌دهد

وقتي در يك جمع دوستانه راجع به نوع ارتباطي كه با همسرتان داريد بحث مي‌كنيد راه‌حل‌ها و نسخه‌هاي متفاوتي را در مورد نحوه برخورد با همسرتان دريافت مي‌كنيد. هركسي مي‌خواهد تجربه‌اي كه در مورد ارتباط با شريكش داشته را با شما به اشتراك بگذارد و انسان دوستانه به‌دنبال كمك به شماست. بعد از مدتي وقتي راه حل پيشنهادي دوست‌تان را به كار برديد و به نتيجه نرسيديد دچار ترديد در ادامه رابطه‌تان مي‌شويد. شما بارها و بارها در خلوت‌تان با خودتان كلنجار مي‌رويد كه چرا راه‌حل‌هايي كه براي ديگران نتيجه بخش بوده در مورد همسر شما جواب نداده و با اين تصور غلط همسرتان را يك فرد غيرقابل تحمل كه ديگر نمي‌توان با او زندگي كرد، فرض مي‌كنيد. ترديد در اين مواقع به‌صورت عميقي در شما نفوذ مي‌كند و ديگر اميدي به ادامه ارتباط با همسرتان نداريد. اشتباه نكنيد و همين جا دست نگه داريد. افراد مختلف براساس ويژگي‌هاي متفاوت، نيازهاي متفاوتي دارند. يادتان باشد راه‌حلي كه در مورد دوست و همكار شما نتيجه بخش بوده تنها روي آن ارتباط تاثير داشته و در مورد شريك شما با ويژگي‌هاي منحصربه‌ فردش، بايد به‌دنبال راهكاري ديگر باشيد. هرگز راه حل ايده‌آل و نهايي براي برخورد با شريك‌تان وجود ندارد. اگر همه راه‌ها را امتحان كرده‌ايد باز هم نااميد نباشيد و ترديد را به آساني به‌خود راه ندهيد. به‌دنبال راهي متفاوت باشيد كه در مورد شريك‌تان نتيجه بخش باشد. تسليم نشويد و راه منحصر به فرد ارتباط با همسرتان را بيابيد. جدايي هميشه آسان‌ترين راه ممكن است اما اگر براي ارتباط‌تان اهميت قائل هستيد، كمي بيشتر زمان بگذاريد و راه بهتري را بيابيد.



ترسي كه مثل خوره است

همه ما در زندگي تجربه‌هاي تلخي داريم كه فكر كردن به آن‌ها مي‌تواند خيلي براي‌مان آزار‌دهنده باشد ولي تا زماني كه استفاده درستي از تجربه‌ها نداشته باشيم ترس‌ها مانع پيشرفت ما به جلو مي‌شود و يك عامل بازدارنده قوي براي‌مان به حساب مي‌آيد. بيشتر اوقات ترديد‌هايي كه در مورد رابطه‌مان داريم نيز به خاطر تجربه‌هايي است كه در گذشته داشتيم و به تصور خودمان مي‌ترسيم كه دوباره اتفاق‌هاي تلخ گذشته براي‌مان تكرار شوند اما در اين موقعيت قبل از هرچيز بايد به‌خودتان اعتماد داشته باشيد چون اعتماد نداشتن باعث ترديد‌هاي آزاردهنده‌اي مي‌شود كه راهي جز پايان دادن به يك ارتباط براي‌تان نمي‌گذارد. گذشته را به كنار بگذاريد و در همين لحظه زندگي كنيد. تجربه‌هاي گذشته نبايد مانعي براي ارتباطي كه در حال حاضر داريد باشد. بيشتر از اين‌كه به ترديدهاي‌تان قوت دهيد، به‌دنبال دليل آن‌ها باشيد تا بهتر آن‌ها را كنترل كنيد. شما از عهده مديريت يك ارتباط بر مي‌آييد. شك نكنيد.



نقش بازي نكن

هرگز خودتان را سانسور نكنيد. سعي كنيد صادقانه در مورد بدبيني‌‌هاي‌تان با همسرتان صحبت كنيد و با او مشكل خود را درميان بگذاريد و وانمود نكنيد كه آدم مثبت و خوش بيني هستيد. مطمئن باشيد اين كار به شما كمك زيادي خواهد كرد. تمام بدبيني‌هاي خود را روي كاغذ بنويسيد و روي آن‌ها فكر كنيد و با كمك همسرتان دليلي قانع‌كننده براي آن‌ها بيابيد. ترس‌هاي خود را سركوب نكنيد و به جاي فرار با آن‌ها روبه‌رو شويد.



ترديد بين عشق و رنج

اما گاهي ترديد و بدبيني‌ها در مورد مسائل كلي زندگي زناشويي است و اين ترديد‌ها اقسام مختلفي دارند. نخستين نوع ترديد را با يك مثال شروع مي‌كنيم. زن جواني به تازگي ازدواج كرده و علاقه زيادي به همسرش دارد. همسر اين زن با همه ويژگي‌هاي مثبتي كه دارد، كمي حساس و زودرنج است و اين زودرنجي مرد باعث به‌وجود آمدن بحث‌ها و اختلاف نظرهاي جدي بين او و همسرش مي‌شود. زن با وجود عشق شديدي كه نسبت به همسرش حس مي‌كند، با حساسيت مرد نمي‌تواند كنار بيايد و اين وسواس فكري همسر، آرامشي كه او به‌دنبالش بوده را از او سلب مي‌كند. زن در اين شرايط دچار ترديد مي‌شود و ميل به جدايي و ترك همسر در او شدت پيدا مي‌كند اما اگر شما شرايطي مثل اين زن و شوهر فرضي ما داريد بهتر است دقيق‌تر به ترديدهاي‌تان نگاه بيندازيد. شما به‌دنبال عشق و امنيت هستيد اما دردي كه شما از رابطه‌تان حس مي‌كنيد شما را به عقب‌نشيني وادار مي‌كند. پس شما به‌دنبال آرامش هستيد و نبود آرامش اين ترديد را به سراغ‌تان آورده است. به جاي عقب نشيني بهتر است به‌دنبال راهكارهايي براي به دست آوردن آرامش دوباره بين خود و همسرتان باشيد و دردي كه از رابطه‌تان حس مي‌كنيد را برايش توصيف كنيد چون در غير اين صورت ترديد راهي جز جدايي را براي‌تان ندارد.

اگر عاقل هستيد با يك ديوانه ازدواج كنيد!

داستان زندگي مثل يك فيلم پرفروش نيست كه با همه بالا و پايين‌هاي تخيلي و واقعي به سرانجامي خوش برسد. گاهي در ميانه راه به نقطه‌اي مي‌رسي كه ديگر نمي‌تواني ادامه بدهي، درست در اين لحظه است كه دوست داري دست بگذاري روي دكمه استاپ‌، صبر كني و دوباره ببيني در طول اين مسير چه اتفاقاتي افتاده كه به اينجا رسيده‌اي يا چه كرده‌اي كه نتيجه‌اش اين شده. دوست داري تمامش كني و ديگر تا پايان فيلم ادامه ندهي يا آن‌كه فيلم را نيمه‌كاره تمام كني و در فيلمي ديگر نقش‌آفرين باشي.

براي نوشتن سناريو بايد پرانرژي باشي و از ترس‌ها و سختي‌هاي گذشته درس بگيري. راهنمايي‌هاي پروفسور باهر به شما كمك مي‌كند بهتر و دقيق‌تر، دوباره تصميم بگيريد.



توالي و تعالي، نتيجه انتخاب شماست

انتخاب همسري درست شبيه خودتان نه تنها باعث آرامش و آسايش شما مي‌شود بلكه اين آرامش به تمام ابعاد زندگي‌تان سايه مي‌افكند.

زوج‌هايي كه سال‌ها در كنار هم زندگي مي‌كنند بدون آن‌كه كسي حتي يك‌بار ناراحتي يا گلايه آن‌ها را ديده يا شنيده باشد و هميشه زبانزد همه هستند، نمونه بارز شيوه همسان گزيني هستند. 2 نفر با تمام علائق و ديدگاه‌هاي يكسان و شبيه به هم، آنچنان خوش و خرم هستند كه هر روزشان مثل روز اول آشنايي‌شان است. به عبارتي ديگر مي‌توان گفت زندگي‌شان توالي آرامش است.

برعكس اين موضوع هم هست، زوج‌هايي كه از همان روزهاي اول ازدواج با هم درگيرند و بر سر مسائل كوچك و بزرگ كارشان به بگو مگو و كشمكش مي‌كشد و هر كدام به‌دنبال اثبات خود به ديگري است؛ اين زندگي‌ها با عشق 2 طرف شروع شده و منطق نقش كمي در تشكيل آن داشته است ولي آنچه باعث بقا و تداوم زندگي مشترك مي‌شود، همين است. نمونه اين زوج‌ها را در اطراف خود بارها و بارها ديده‌ايم. اين افراد براي رسيدن به‌مراتب بالاتر تلاش زيادي مي‌كنند و همين باعث «تعالي» زندگي‌شان مي‌شود. مي‌توان گفت تفاوت‌شان به تعالي‌شان كمك كرده است.



همسان يا غيرهمسان، مسئله اين است 

تصميم‌گيري در مورد ازدواج 2 راهبرد و الگوي مهم داشته كه هركدام ويژگي‌ها و امتيازاتي دارد و البته عواقب و نتايجي متفاوت. اين 2 عبارتند از، همسان گزيني و غيرهمسان گزيني. روش همسان گزيني يعني تشابه همه جانبه 2 طرف از هر نظر. مثلا از 20 فاكتور مهم براي ازدواج كه دختر و پسر آن را درنظر مي‌گيرند مثل سن و سال، تحصيلات، موقعيت اجتماعي و... اگر هر 20 مورد مثل هم و كاملا مطابق هم باشند، مي‌شود شيوه همسان گزيني. اگر بين موارد مهم و تاثير‌گذار در انتخاب، بين دختر و پسر كمترين تشابهي وجود داشته باشد ولي به‌دليل عشق يا علاقه‌اي كه 2 طرف دارند به هيچ عنوان نتوانند از هم چشم‌پوشي كنند و ازدواج صورت گيرد، مي‌شود گفت شيوه غيرهمسان گزيني را انتخاب كرده‌اند.



زندگي با كم خرد، عاقل‌تان مي‌كند

ازدواج‌هاي غيرهمسان يا ازدواج‌هايي كه اختلاف فازهاي زيادي دارند در همه موارد بد نيست؛ براي مثال خانمي كه هوش و درك بيشتري نسبت به همسرش دارد، براي زندگي يا بايد كوتاه بيايد و ادامه ندهد و به تعبيري ديگر، طلاق بگيرد يا اين‌كه به‌دنبال راه چاره‌اي باشد تا بتواند در كنار اين آقا زندگي كند. همين تلاش‌ها براي پيدا كردن راه چاره و تداوم زندگي باعث مي‌شود خانم مطالعه و تحقيق و پرس‌و‌جوي بيشتري داشته باشد و همه اين‌ها كمك مي‌كند تا خانم عاقل‌تر و پخته‌تر شود. پس به تعبيري مي‌توان گفت ازدواج با يك ديوانه، عاقل‌تان مي‌كند.



هم‌تني يا همسري 

ازدواج‌هايي كه تنها براساس منطق و عقل باشد، ازدواج‌هايي است كه تداوم دارد و با يك شيب آرام از خوشبختي و آرامش ادامه پيدا مي‌كند كه اين مدل از زندگي را مي‌توان هم‌تني ناميد. ازدواج‌هايي كه عقل كمترين ميزان تاثير‌گذاري در انتخاب را داشته و عشق و علاقه محور اصلي تشكيل خانواده بوده است به همسري ختم مي‌شود. اگر بخواهيم در هر چيز ميانه‌رو و معتدل باشيم بايد ميانه را بگيريم يعني 50 درصد عقل و 50 درصد عشق را در اين ماجرا دخيل كنيم. اين ازدواج‌ها تداوم و تعالي را در كنار هم دارند و با ثبات‌‌ترين هستند. با اين اوصاف در جامعه امروز ايران 3 شيوه ازدواج داريم؛ ازدواج‌هاي همسان، غير‌همسان و ميانه. در توضيح ازدواج به شيوه ميانه بايد گفت در اين مورد هم 2 شيوه متفاوت ديده مي‌شود. يكي اين‌كه زوج‌ها با اين موضوع كنار مي‌آيند كه درصدي از عشق دارند و درصدي از منطق؛ در خيلي از موارد عشق و شور آنچناني وجود ندارد ولي منطق و عقل حضور پررنگي دارد. در مواجهه با اين موضوع افراد تصميم‌هاي متفاوتي مي‌گيرند يا ادامه مي‌دهند و با پيدا كردن مسيري از با هم بودن لذت مي‌برند يا اين‌كه در ميانه راه خسته شده و از هم جدا مي‌شوند. سقراط جمله معروفي دارد كه مي‌گويد: «‌ازدواج كن‌ يا خوب از آب در مي‌آيد يا اين‌كه فيلسوف مي‌شوي.»



بدانيد از زندگي چه مي‌خواهيد 

افراد بايد بدانند از زندگي چه چيزي مي‌خواهند، هرچه اختلاف فاز كمتر باشد ميزان درگيري و كشمكش كمتر و آرامش و هماهنگي بيشتر است و به تعبيري زندگي‌شان توالي مي‌يابد و هرچه فازها و نظرات متفاوت‌تر باشد، آرامش كمتر است در عوض تعالي و شكوفايي هر 2 نفر بيشتر است. عموم عرفا و فلاسفه محصول اين نوع زندگي مشترك هستند. اين افراد به‌دليل آن‌كه در زندگي خانوادگي‌شان همسان يا حتي شبيه هم نبودند براي رسيدن به‌مراتبي از آرامش به‌دنبال علائق‌شان مي‌رفتند كه همان علم و عرفان و فلسفه و... بوده است.



50 درصد را ناديده نگيريد

توصيه من به كساني كه مي‌خواهند دوباره براي ازدواج تصميم بگيرند اين است كه شيوه ميانه را انتخاب كنند. در اين شيوه 50درصد عقل و 50درصد احساس در تصميم‌گيري تاثيرگذار است. توصيه من به جوانان اين است كه 50 درصد عقل را جدي‌تر و مهم‌تر تلقي كنند و به آن اهميت بيشتري بدهند يعني همان شيوه سنتي در ازدواج يا همگني را بيشتر مد نظر قرار بدهند بعد عشق و عاشقي را چون به محض حضور عشق در ماجرا عقل كور مي‌شود.



ازدواج شروع طلاق است 

ازدواج مقدمه طلاق است اين جمله معروف نبايد نگراني ايجاد كند بلكه بايد ما را نسبت به موضوع حساس‌تر كرده و تشويق‌مان كند بيشتر و دقيق‌تر بررسي كنيم.

 به تعبيري مي‌توان گفت طلاق بدون ازدواج ممكن نيست ولي ازدواج بدون طلاق ممكن است. اين‌كه افراد تصميمي بگيرند بر پايه احساس و بدون توجه به عقل و فاكتورهاي مهم همساني و همگني، باعث مي‌شود بعد از مدتي به راحتي به طلاق فكر كنند؛ به همين دليل تلاش همه ما بر اين است ازدواجي بر پايه عقل و شناخت صورت بگيرد تا مقدمه‌اي بر جدايي و طلاق نباشد. مطمئن باشيد اگر در ازدواج دقت نظر نباشد به طلاق منتهي خواهد شد.



فرمول رياضي براي محاسبه عشق

در محاسبه رياضي زماني كه بخواهيد مساحت يك شكل هندسي را محاسبه كنيد از اين فرمول استفاده مي‌كنيد، طول ضرب‌درعرض. شما تصور كنيد يك مستطيل به عرض 40 و طول 60، حاصل ضرب اين 2 عدد مي‌شود 2400. در اين حال، عرض و طول با هم اختلاف دارند و اين اختلاف هرچه بيشتر شود تغييري در حاصل ضرب ايجاد نمي‌شود. حالا شما اين مستطيل را مربعي با ابعاد كاملا مساوي 50 درنظر بگيريد؛ حاصل ضرب اين 2 عدد مي‌شود 2500. يعني بيشتر از زماني كه بين عرض و طول اختلاف وجود داشته باشد. همين موضوع را در مورد انتخاب همسر نيز درنظر بگيريد؛ اگر مجموع عقل و عشق را عدد 100درنظر بگيريم و درصدي را به عقل و بخشي را به عشق اختصاص دهيم حاصل چه چيزي مي‌شود؟ 

هرچه ميزان عقل يا عشق بيشتر باشد و تناسبي بين اين 2 وجود نداشته باشد، حاصل يا برآيند هركدام از اين‌ها در زندگي كمتر و بي‌رنگ‌تر مي‌شود. هرچه اين 2 موضوع به هم نزديك‌تر و اختلاف كمتر باشد برآيند آن‌ها كه آرامش و تداوم زندگي عاشقانه همراه با تعالي است، بيشتر مي‌شود.

مخالف تو بزرگ‌‌ترين معلم توست

زماني در رابطه شاگرد و معلمي، به‌دليل اختلاف سني و اختلاف معلوماتي كه وجود دارد، همه چيز را مي‌پذيري و مي‌آموزي ولي در تعامل با فردي كه هم سطح توست و در واقع همسر يا دوست توست اگر كاملا يكسان يا هماهنگ باشي چيزي نمي‌آموزي يا تعامل سازنده‌اي نداري. زماني برنده و پيروز هستي كه در تعامل با فردي زندگي كني كه كاملا يا تا حدي مخالف تو باشد چون در اين حالت به‌شدت دنبال پيدا كردن عيب‌ها و ايرادات توست و تو بايد دائم دنبال آن باشي كه اين نقص‌ها را برطرف كني يا بپوشاني؛ همين باعث مي‌شود تعالي پيدا كني و در رابطه‌ات پيشرفت كني. حالا اگر اين ارتباط فراتر از دوستي و در واقع در قالب زندگي مشترك باشد به‌شدت تو را جلو برده و پرورش مي‌دهد.



انتخاب‌هاي قديمي پردوام بودند 

در گذشته پدر، دامادش را در محل كار يا مسجد مي‌ديد و انتخاب مي‌كرد و مادر هم عروسش را در مجالس زنانه يا محيط‌هاي خاصي مي‌ديد و انتخاب مي‌كرد. آن‌ها فرد مورد نظرشان را از نظر شكل، ‌ شمايل، عقل و خانواده بررسي مي‌كردند و وقتي به تشابه‌هاي خانوادگي يا عقلاني مي‌رسيدند به پسرشان اين دختر يا خانواده‌اش را معرفي مي‌كردند تا آشنايي بيشتري صورت بگيرد يا اين‌كه درصورت خواستگاري از دخترشان به آن خانواده جواب مثبت يا منفي مي‌دادند. پدر و مادر كاري به موضوع عشق نداشتند فقط كار عقل با آن‌ها بود به همين دليل افرادي كه از نظر عقلي خوب بودند يا ارزش فكر كردن داشتند را مدنظر قرار مي‌دادند.در زمان حال، قضيه برعكس شده. پسر يا دختر يكديگر را در محيط دانشگاه، محل كار يا... مي‌بينند و يك دل نه، صد دل عاشق مي‌شوند، دل مي‌بندند و همه حرف‌هاي‌شان را مي‌زنند؛ بعد از اين ماجرا‌ها خانواده‌هاي‌شان را در جريان مي‌گذارند و مي‌خواهند و اصرار دارند كه خانواده‌شان هم طرف را قبول كنند درحالي‌كه كمترين سنخيت و هماهنگي را با هم دارند و نتيجه‌اش اين مي‌شود كه مي‌بينيم.



تيپولوژي ازدواج

يكي از موارد مهم در انتخاب همسر شناخت تيپ ازدواجي خود و طرف‌تان است. براساس دسته‌بندي تيپ شخصيتي زنان و مردان در طبيعت 4 دسته معرفي مي‌شوند.

تيپ اول در بين زنان، مادر است، عده‌اي از زنان هميشه مادر هستند. مادر بچه‌شان، مادر همسرشان، مادر همكاران‌شان و... اين‌ها عادت دارند مثل مادر همه را زير بال و پر خود بگيرند و مواظب‌شان باشند. مثالي كه در طبيعت مي‌بينيم مثل كبوتر كه هميشه دنبال دانه دادن به بچه‌هايش است. اين افراد ذاتا علاقه‌مندند مادر بشوند حتي عده‌اي دوست دارند مادر بشوند حتي به قيمت آن‌كه همسرشان برود.

تيپ دوم هميشه محبوب است؛ شخصيتي است كه دوست دارد هميشه محبوب باشد. محبوب پدر و مادر، محبوب همسر و... مهم نيست كه ازدواج كرده باشند يا نه، دوست دارند هميشه مورد تمجيد و تعريف باشند. 

تيپ سوم تيپ خانم فاخر است؛ به اين معني كه دوست دارند در جامعه كار كنند و فعال باشند، در خانواده يك مادر خوب و يك همسر ايده‌آل باشند و همچنان كه خودشان و موجوديت‌شان را حفظ مي‌كنند محبوب و درنظر باشند.

تيپ چهارم تيپ غوغاسالار است؛ به اين معني است، كه هميشه دوست دارند با هياهو و قيل و قال به اهداف‌شان برسند. از ابتداي تولد با گريه‌وزاري و نق زدن به اهداف‌شان مي‌رسند و تا پايان زندگي‌شان هم به همين شيوه به خواسته‌‌هاي‌شان مي‌رسند. 

درست متناظر اين 4 تيپ زنانه، 4 تيپ مردانه هم وجود دارد. تيپ پدر كه دوست دارند هميشه پدر يك خانواده باشند؛ كار كنند، پول در بياورند و همراه خانواده تفريح و پيك نيك بروند.  تيپ دون ژوان مردان تنوع‌طلبي هستند و دوست دارند هميشه محبوب باشند. تيپ مرد جذاب، يك مدير موفق در كار يك همسر فوق‌العاده و يك پدر مهربان.  تيپ شارلاتان و غوغاسالار مردانه كه دست به هر كاري مي‌زند. ظاهري كاملا موجه و نرمال دارد و در باطن بسيار درگير و نامتعادل است. در مشاوره‌ها ما راهنمايي مي‌كنيم كه تيپ‌هاي شخصيتي 2 طرف با هم هماهنگ باشند مثلا اگر تيپ شخصيتي پدر با تيپ شخصيتي مادر ازدواج كند بسيار عالي و موفق خواهد بود ولي اگر تيپ مادر با مرد دون ژوان ازدواج كند دائم درگيري و گرفتاري خواهند داشت چون او زندگي مي‌خواهد و ديگري تنوع‌هاي زندگي را. اين تيپ‌ها، تيپ‌هاي پايه است و به‌صورت تركيبي هم ديده مي‌شود. ما معمولا قطب‌ها را درنظر مي‌گيريم و در درجه‌بندي‌ها‌ بين كمترين تا بيشترين درصد آن را تعيين مي‌كنيم. براي مثال بين سياه و سفيد، بي‌نهايت رنگ خاكستري وجود دارد و درست عين اين حالت وجود دارد كه يك فرد مي‌تواند در آن واحد چند حالت روحي مختلف و متفاوت داشته باشد.



كار دل با شما، كار عقل با مشاور

متاسفانه جامعه ما هنوز فرهنگ مشاوره را نمي‌فهمد و قبول ندارد. هنوز افراد فكر مي‌كنند يا بايد ديوانه باشند يا كارشان‌ گير پيدا كند تا پيش مشاور بروند. افرادي كه براي مشاوره مراجعه مي‌كنند، كساني هستند كه به آخر خط رسيده‌اند ولي يكي از 2 نفر مي‌خواهد زندگي كند و يكي ديگر مي‌خواهد جدا شود. طرفي كه مي‌خواهد به زندگي ادامه دهد به هر دري مي‌زند تا طرفش را راضي كند به همين دليل با بروز مشكل و گرفتاري سراغ مشاور مي‌روند وگرنه با نخستين اختلاف به‌صورت توافقي طلاق را بر زندگي ترجيح داده و تمامش مي‌كنند. درحالي‌كه مشاور به‌دليل تجربه و دانشي كه در اين زمينه دارد، مي‌تواند به هر 2 طرف كمك كند تا تصميم عاقلانه‌اي بگيرند و براي دوام و بقا تلاش كنند نه فنا و قطع ارتباط. ما براي عده‌اي كه مي‌خواهند ازدواجي با ثبات داشته باشند و دل‌نگران عاقبت ازدواج‌شان هستند، تست‌هايي را طراحي كرده‌ايم كه براساس آن ميزان تفاهم و همگني‌هاي‌شان را مي‌سنجيم و بر همين اساس به آن‌ها توصيه مي‌كنيم روي تصميم‌شان پافشاري كنند يا اين‌كه از ازدواج با فرد مورد نظرشان منصرف شوند.

روز خود را به یادماندنی کنید

خاطرات یک مرد در دروان کهنسالی، کارهایی هستند که در جوانی انجام داده است. امروز بهترین روز برای ساختن خاطرات جاودانه است. همان خاطراتی که روزی آنها را برای نوه های خود تعریف خواهید کرد.

یک چیز کاملا جدید را امتحان کنید

تنوع به راستی چاشنی زندگی است. شما می توانید چیزی را میلیون ها بار ببینید یا انجام دهید اما دفعه اول تنها یک بار اتفاق می افتد. در نتیجه اولین تجربه معمولا اثر مادام العمر و قابل توجهی بر ذهنتان می گذارد. پس به زندگی خود طعم و رنگ بدهید!

باتجربه کردن دنیای واقعی، خودتان را سرگرم کنید

خاطرات بزرگ محصول تجربه های جالب زندگی هستند. پس تلویزیون و رایانه را خاموش کنید و از منزل خارج شوید. با جهان ارتباط برقرار کنید، قدر طبیعت را بدانید، به شادی های ساده ای که زندگی برای شما به ارمغان می آورد دقت کنید و به تماشای هرآنچه زندگی سر راه شما قرار می دهد بنشینید.

روی چیزی کار کنید که برای شما معنا و مفهوم دارد

خودتان را درگیر یک مساله شخصی معنادار کنید یا دست به کاری بزنید که یک عمر خواهان آن بوده اید اما عزم و اراده اش را نداشته اید. زندگی کوتاه است. امروز همان روزی است که باید دست به کار شوید.

جسم و ذهن خودر ا به چالش بکشید

یک مهارت تازه بیاموزید. خلاق باشید. چیزی – هرچند کوچک – بسازید. پا را از مسیری که تاکنون رفته اید فراتر بگذارید. خودتان را از قید و بند و محدودیت ها خلاص کنید!

روی کمترین ها تمرکز کرده اما بیشترین سعی و تلاشتان را بکنید

آرام باشید. به کاری که انجام می دهید دقت کنید. وقت خود را صرف انجام کارهای فراموش شدنی نکنید. در عوض روی چیزهای معدودی که واقعا اهمیت دارند تمرکز کرده و کاملا درگیر امروز شوید.

به فرصت های خود به خودی پاسخ مثبت بدهید

همه چیزهای زندگی قابل برنامه ریزی نیستند. برخی از بهترین فرصت ها درست زمانی که اصلا منتظرشان نیستید در خانه شما را می زنند. انعطاف پذیر و خودجوش باشید و فقط پاسخ مثبت بدهید.

یک کار مهم نیمه تمام را به پایان برسانید

امروز بهترین روز برای اتمام کاری است که آن را شروع کرده اید. کمتر احساسی هست که به اندازه برداشته شدن بار یک کار نیمه تمام از روی دوش شما رضایت بخش باشد.

روز خود را ثبت کنید

عکس های فراوان بگیرید. دفترچه خاطرات داشته باشید. هر روز خود را به ثبت برسانید تا بتوانید در آینده آن را مرور کنید. سال ها بعد این عکس ها و نوشته های قدیمی، خاطرات بزرگ گذشته را به یاد شما می آورند.

لبخند بزنید و به آن چه که درست است دقت کنید

هر چیزی که در زندگی اتفاق می افتد یا خوب و یا بد است. این دیگر به نگرش شما بستگی دارد. مهم نیست در پایان چه می شود، همیشه همان اتفاقی می افتد که باید بیفتد. یا موفق می شوید و یا چیزی می آموزید. پس مثبت اندیش باشید، قدر نتایج مطلوب را بدانید و از سایر رویدادها درس عبرت بگیرید.

با خودتان روراست باشید

جودی گارلند می گوید: «همیشه نسخه اصل خودت باش نه نسخه کپی و دست دوم دیگران». با همین یک جمله زندگی کنید. زندگی کردن به جای دیگران هیچ منفعتی ندارد. شما تنها می توانید جای خودتان را اشغال کنید. اگر خودتان نباشید، واقعا زندگی نمی کنید و فقط زنده هستید. هر روزی که تنها به زنده ماندن سپری شده باشد ارزشمند و به یادماندنی نخواهد بود.

به یک فرد نیازمند کمک کنید

در زندگی از هر دست بدهید از همان دست می گیرید. وقتی تاثیر مثبتی بر زندگی کسی بگذارید، بر زندگی خودتان تاثیر مثبت گذاشته اید. کاری بزرگ تر از حد و اندازه های خودتان انجام دهید، کاری کنید که یک نفر شاد شود یا کمتر رنج بکشد. قول می دهم در نهایت پاداش کارتان را خواهید گرفت و تا آخر عمر آن را به یاد خواهید داشت.

در هر آنچه که به آن اعتقاد دارید مشارکت داشته باشید

این مورد می تواند شامل هر چیزی باشد. بعضی از مردم در شورای شهر حضور به هم می رسانند، در پناه باورهای مذهبی خود زندگی می کنند، به انجمن های گوناگون می پیوندند و عده ای نیز به کار خود عشق می ورزند. نتیجه روانی همه موارد فوق یکسان است. آنها خود را درگیر کاری می کنند که به آن اعتقاد دارند و این مشارکت به زندگی آنها شادی می دهد و معنا می بخشد.

با دوستان خوب خود وقت بگذرانید و زندگی را با هم تجربه کنید

کمتر چیزی هست که به اندازه مرور خاطرات با دوستانی که روزگاری در کنار شما بوده اند لذت بخش باشد.

یک دوست جدید پیدا کنید

انسان ها موجودات جالبی هستند و هیچ دو نفری دقیقا شکل یکدیگر نیستند. پس همین امروز با یک فرد جدید ملاقات کنید. ببینید به چه چیزهایی واکنش نشان می دهد. او احتمالا چشمان شما را به دنیای از نگرش و ایده های جالب باز خواهد کرد. شما که نمی دانید، شاید او زندگی شما را متحول کند.

کار بامزه ای انجام دهید و بخندید

برخی از به یادماندنی ترین لحظات زندگی همان هایی هستند که به خنده سپری می شوند.

با فرزندان خود وقت بگذرانید

کودکان براساس غریزه خود آزادانه و بدون شک و تردید زندگی می کنند. آنها مشتاق زندگی کردن و آموختن هستند و نسبت به هر چیزی کنجکاوی نشان می دهند. بازی کودکان را تماشا کنید، ببینید چطور زندگی می کنند، چه می سازند و چه سوالاتی می پرسند. با آنها بازی کنید. اگر فرزندان خودتان باشند که خیلی بهتر است. وگرنه با کودکی که به او خیلی اهمیت می دهید بازی کنید. غرق بازی کردن شوید. ادای دایناسور، گوریل یا یک قهرمان را دربیاورید. صدای شادی و خنده کودکان را بلند کنید و خودتان نیز آزادانه بخندید. اگر اهل بازی کردن با کودکان نیستید، تضمین می کنم که با انجام این کار تجربه های به یادماندنی را برای خودتان رقم خواهید زد.

یک نفر را ببخشید و دوباره با او ارتباط برقرار کنید

کینه شادی های شما را هدر می دهد. اگر کسی در زندگی شما هست که شایستگی یک شانس دوباره را دارد. دریغ نکنید. اگر لازم است عذرخواهی کنید این کار را انجام دهید. برای داستان خودتان با او یک پایان خوش رقم بزنید.

کاری را که همیشه می خواسته اید، انجام دهید

یک آرزوی کوچک بکنید و آن را به واقعیت بدل نمایید.

طوری رفتار کنید که گویی امروز یک روز خارق العاده است

این کار را بکنید تا روزتان واقعا خارق العاده شود. تحقیقات نشان می دهند که ما فکر می کنیم براساس احساسات خود دست به انجام کاری می زنیم درحالی که درواقع اعمال ما احساساتمان را رقم می زنند. کمی احساس قدرشناسی همیشه به تجربه های بزرگی ختم خواهد شد.

حضور داشته باشید و در همین لحظه همین جا باشید

من این مورد را به عنوان آخرین تیر ترکش گذاشته ام چراکه تمام موارد قبلی را دربر می گیرد. زندگی را از دست ندهید. به جای فکر کردن به گذشته یا غصه خوردن برای آینده، تمرین کنید که در لحظه اکنون حضور داشته باشید و زندگی کنید. یادتان باشد که اکنون همان لحظه تضمین شده برای شماست. زندگی یعنی همین امروز، آن را از دست ندهید.

اکنون بروید و روز خود را به یادماندنی کنید.

پردرآمدترین مشاغل ایران کدام هستند؟

دلایل بسیاری وجود دارند که باعث می شوند هیچ کس دوست نداشته باشد کسی از میزان دقیق دارایی اش باخبر شود. اینها تنها محدود به قشر پردرآمد جامعه هم نمی شود، اگر به دوروبرتان دقت کنید، حتی آدم های کم درآمد هم به طور دقیق به شما نمی گویند چقدر درآمد دارند! 

این شاید خودش موضوع خوبی برای یک پرونده در آینده باشد که چرا ما تا این حد پنهان کار یا محافظه کار هستیم اما فعلا همین بس که این فضا را درک کنید و بدانید ما برای تهیه این پرونده با چه دشواری هایی مواجه بودیم. 

موضوع پرونده درآمدزاترین تخصص های حال حاضر ایران است. این موضوع را با پردرآمدترین اشخاص ایران اشتباه نگیرید که آن حکایت دیگری دارد. حتی موضوع مورد بحث ما مربوط به مشاغلی مثل ساختمان سازی یا کارخانه داری نیست که آنها بیش از تخصص به سرمایه نیاز دارند. 

بنابراین پرس و جو درباره پردرآمدترین مشاغل حال حاضر ایران را آغاز کردیم و فهرستی که همراه با توضیح می خوانید حاصل همین جست و جو میان جامعه محافظه کار ایران است!

متخصص کامپیوتر

کسب درآمد مدرن

دیگر حتی در بقالی ها هم روزگار بدون کامپیوتر سر نمی شود. دنیا مدرن شده و در هر کسب و کاری نیاز به استفاده از کامپیوتر وجود دارد. بعضی مشاغل که حتی بدون این وسیله فلج می شوند، نمونه اش همین روزنامه نگاری که اگر کامپیوتر را از تحریریه ها بردارند همه از ناتوانی به گریه می افتند. 

در ماه های واپسین سال گذشته بود که چند روزی استفاده از ای میل ها ناممکن شد. بعدها که کارشناسان حوزه فناوری در یک سایت خبری به تحلیل ماجرا پرداختند، آمارهای شگفت آوری از میزان خسارت های اقتصادی بابت همان چند روز مسدودشدن ای میل ها به دست آمد. 

در واقع امروز معاملات تجاری مهم و رد و بدل شدن پول در شبکه های بانکی داخل و خارج کشور توسط اینترنت و از طریق کامپیوتر صورت می گیرد. به این ترتیب برمی گردیم به سر خط ماجرا و همان متخصص های کامپیوتر.

درآمد متوسط: سالانه 30 میلیون تومان

بالاترین درآمد: سالانه 150 میلیون تومان





متخصص و جراح زیبایی


دماغ دانه ای 7 میلیون تومان

در اینکه غریب به اتفاق ایرانی ها از تماشای بینی خودشان در آینه متنفرند جای تردیدی نیست. شاید عده بسیاری از این افراد دچار وسواس فکری و انواع دیگری از بیماری های روانی باشند اما هرقدر هم که خوشبین باشیم، بازهم حقیقت این است که بینی های فراوانی در این آب و خاک نیاز مبرم به جراحی دارند. البته اینکه هر چهره ای به شکل طبیعی اش زیباتر است هم نکته ای است که اگر جماعت باورش می کردند تا حدود زیادی آمار جراحی بینی را پایین می آورد اما بازهم واقعیت این است که نگاه هر کسی به بینی های چندمیلیونی سربالا می افتد و دلشان می خواهد آنها هم دماغشان را بسپارند به دست جراح. 

قیمت زیباسازی یک بینی در بازار متخصص های این جراحی متفاوت است. ممکن است شما جراح گمنامی را پیدا کنید که با 500 هزار تومان هم دماغ شما را زیر تیغ و چکش ببرد اما در بازار حرفه ای ها قیمت از 2 میلیون تومان شروع می شود و تا 7 یا 8 میلیون هم بالا می رود. 

معمولا جراح های حرفه ای و سرشناس دو روز در هفته را به عمل جراحی اختصاص می دهند و سایر روزها را در مطب به ویزیت عمل شده ها و افرادی می پردازند که برای جراحی مراجعه می کنند. در آن روز جراحی هم چهار تا پنج فرد در هر روز مورد جراحی قرار می گیرند. 

به طور میانگین یعنی هفته ای 16 تا 20 نفر. این ارقام را که ضربدر ماه های سال و قیمت جراحی توسط حرفه ای ها کنید، ارقام ابتدایی مطلب را به دست می آورید. البته این منهای دغدغه های گونه و لب و پوست و... است که آنها هم برای خودشان رقمی می شوند. با احتساب افت و خیزهای بازار، سفرهای سالانه برای شرکت در سمینارها و... ارقام ابتدای مطلب بسیار نزدیک به واقعیت است.

مسیر پولدارشدن: موفقیت در این رشته شاید حتی بیش از تخصص نیاز به روابط مناسب و تبلیغات گسترده داشته باشد. بازار جراحی زیبایی آن قدر وسوسه کننده است که جراح های گوش و حلق و بینی هم ترجیح می دهند بیش از هر کاری اقدام به جراحی بینی کنند. 

سایر خدمات زیبایی مثل تزریق ژل و چربی که زحمت و خطر کمتری دارد، حتی پزشکان عمومی را هم وارد این عرصه کرده است. بنابراین اگرچه ایران یکی از بهترین بازارهای حوزه زیبایی است اما رقابت هم در این بازار بسیار نفسگیر شده است. 

در حال حاضر متخصص های فعال در این حوزه با ایجاد روابط مناسب با نشریه های سبک زندگی و سلامت و درج آگهی های ثابت، تلاش می کنند رقبای دست به تیغ و چکش خود را پشت سر بگذارند. شما هم اگر قصد موفقیت در این حوزه را دارید، حتما پس از کسب مدارک و مهارت های لازم، توصیه های ذکرشده در این ستون را خیلی خیلی جدی بگیرد.

چهره شاخص: دکتر محسن نراقی فوق تخصص رسمی جامعه جراحان بینی آمریکا، عضو آکادمی جراحان پلاستیک و ترمیمی صورت آمریکا، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران و رییس انجمن تحقیقات راینولوژی است. برای وقت گرفتن از او باید ماه ها در انتظار بنشینید و تازه آقای دکتر از آنهایی نیست که چون شما دلتان می خواهد، دماغتان را جراحی کند. او تنها حاضر به انجام عمل جراحی روی کسانی است که واقعا نیاز به جراحی داشته باشند. دکتر نراقی از چهره های شناخته شده جراحی پلاستیک در دنیاست و هر سال زمان بسیاری را صرف حضور در سمینارهای معتبر، ارایه مقاله و آشنایی با تازه های این حرفه می کند. درباره او گفته می شود که هزینه عمل جراحی زیبایی اش کمتر از 8 میلیون تومان نیست.

متخصص و جراح زیبایی

دماغ دانه ای 7 میلیون تومان

درآمد متوسط: سالانه یک میلیارد و 152 میلیون تومان

بالاترین درآمد: سالانه 2 میلیارد و 880 میلیون تومان

گفت و گو با دکتر علی زینلی جراح و متخصص سر و گردن، بینی و صورت

هنر و اقتصاد، ابزار موفقیت جراح پلاستیک

*چه افرادی می توانند جراحی های زیبایی را انجام دهند؟

جراحی های زیبایی را سه گروه از جراحان انجام می دهند.

1- جراحان و متخصصان گوش و حلق و بینی

2- جراحان پلاستیک

3- جراحان فک و صورت

*افرادی که در رشته های جراحی زیبایی کار می کنند وضعیت مالی بهتری دارند؟

در رشته پزشکی هدف اولیه خدمت به مردم است. عمل های زیبایی هم در رفع دردهای فکری مردم پیش می روند. هیچ الزامی وجود ندارد که هرکس علم بیشتری دارد ثروتمندتر شود. بعضی از افراد که شم اقتصادی دارند ممکن است در رشته های دیگر زودتر پولدار شوند.

بنابراین فردی که به دنبال رشته پزشکی می رود نباید از ابتدا برای پولدارشدن برنامه ریزی کند. هیچ پزشکی فقیر نیست و هیچ فردی هم با پزشکی ثروتمند نمی شود؛ مگر اینکه در زمینه های دیگری هم فعالیت داشته باشد.

*نرخ جراحی های زیبایی رایج مانند بینی چطور تعیین می شود؟

برای انجام جراحی های زیبایی قیمت ثابتی وجود ندارد و عرضه و تقاضاست که قیمت ها را مشخص می کند. جراحانی که تجربه بیشتری دارند و کارشان بی عیب و نقص است مورد اعتماد مردم هستند و به همین دلیل دستمزد بیشتری می گیرند. جوان ترها که تجربه کمتری دارند دستمزدشان پایین تر است.

*این روزها حداقل دستمزد جراحان بینی چقدر است؟

حداقل دستمزد به طور معمول 1/5 تا 2 میلیون است.

*کار کردن در زمینه جراحی های زیبایی چه مشکلاتی دارد؟

به طور کلی جراحی جزو رشته های سخت است؛ به ویژه جراحی پلاستیک که یکی از سخت ترین رشته هاست. وقتی بیمار به مطب می آید در بیشتر مواقع سالم است و برای بهترشدن وضعیت ظاهری اش به پزشک مراجعه می کند و مهم است که از نتیجه کار راضی باشد.

*یک جراح زیبایی موفق باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟

مهم ترین شاخص یک جراح موفق این است که دیگران از کار او رضایت داشته باشند. علاوه بر این یک جراح خوب باید با علم فیزیولوژی آشنایی داشته باشد، آناتومی صورت و بدن را بداند و قادر باشد ضمن عمل، شکل صورت را به خوبی حفظ کند. 

داشتن برنامه هم موضوع مهمی است و جراح باید بتواند برای کاری که قرار است انجام دهد به خوبی برنامه ریزی کند، این برنامه را به بهترین نحو روی صورت پیاده کند و در پایان از کار خودش راضی باشد.

*چطور دو جراح زیبایی با تحصیلات و تجربه کم و بیش یکسان از لحاظ کار حرفه ای در یک سطح قرار ندارند، یکی معروف می شود و دیگری در حد یک جراح معمولی باقی می ماند؟

در این حرفه فقط تحصیلات دانشگاهی کافی نیست، بلکه علاوه بر آن یک فرد متخصص باید از شم هنری بالایی هم برخوردار باشد. در واقع اگر دو جراح تحصیلاتشان یکسان باشد، نتیجه کار آنها یکی نمی شود و فردی موفق تر است که علاوه بر علم، هنر هم داشته باشد. 

می توان گفت حتی جنبه هنری این کار بر جنبه علمی آن می چربد. تجربه در موفقیت جراحان زیبایی تاثیر زیادی دارد ولی در کنار آن استعداد هنری هم لازم است.



وکیل خانواده

بازهم جدایی!

تقریبا چند سالی از اینکه شغل وکالت – به شکل تخصصی در زمینه طلاق – تبدیل به یکی از حرفه های پردرآمد در جامعه ایرانی شده است می گذرد. میزان حق وکالت دریافتی بستگی به مسائل مختلفی دارد. مثلا اینکه چقدر مهریه کرده باشید یا چقدر مهریه شما باشد و از آن مهم تر، چقدر این جدایی برایتان مهم است. 

به هر حال موفقیت در استفاده از موضوع جدایی تنها مختص به اصغر فرهادی با فیلم جدایی نادر از سیمین نیست، وکلا از خیلی سال پیش از بازار مشاغل ایران با «جدایی» اسکار برده اند!

مسیر پولدارشدن: در اینکه باید مدارک لازم جهت کسب اطلاعات، توانایی و البته مجوز لازم برای کسب و کار در این حرفه را به دست بیاورید که شکی نیست اما... باید بسیار باهوش باشید. حالا دیگر دست زیاد شده و موفقیت در این حوزه چندان هم آسان نیست. 

علاوه بر تبلیغات مناسب، باید به نوعی جامعه شناس و روانشناس خوبی هم باشید. شناسایی دقیق جغرافیای محل فعالیت به لحاظ احتمال طلاق در آن ناحیه از شهر می تواند در موفقیت شما بسیار موثر باشد.
چهره شاخص: بدون شک کسی که یکی از مهم ترین پرونده های تاریخ قضایی ایران را وکالت کرده و بیشترین حق الوکاله را گرفته موفق ترین است؛ چیزی در حدود یک و نیم میلیارد تومان. 

علی صابری متولد 1352 و از بدو تولد نابینا بود. شاهکار علی صابری که او را به شهرت رساند، به نتیجه رساندن پرونده کیفری خون های آلوده بود. کانون هموفیلی ایران در سال 80 موفق شد به یاری علی صابری، پرونده کیفری را به نتیجه برساند؛ طوری که بین 2 تا 10 سال حبس برای مقصران صادر شد.

درآمد متوسط: سالانه 72 میلیون تومان

بالاترین درآمد: سالانه n میلیون تومان بسته به پرونده هایی که گیرتان بیاید

گفت و گو با سارا نجیمی، وکیل پایه یک

از وکیل 2 میلیاردی داریم تا وکیل 500 هزار تومانی

*دریافت حق الوکاله استاندارد خاصی دارد؟

بله ولی کلا پرونده های مختلف و وکلای مختلف رقم های متفاوتی دریافت می کنند.

*منظور شهرت وکیل و ارزش مالی پرونده است؟

دقیقا. مثلا عرف در موضوع طلاق توافقی رقمی بین یک تا یک و نیم میلیون تومان است ولی من هم به شما می گویم وکیلی را می شناسم که برای یک طلاق غیابی 14 میلیون تومان دریافت کرده است.

*شرایط موفقیت مالی در شغل شما چیست؟

خیلی مسایل را باید در نظر گرفت. از انتخاب محل کار، فضای کار، نوع پوشش وکیل که بسیار مهم است و حتی جزو واحدهای درسی در دانشگاه به شمار می رود، نوع رفتار با موکل که بحث روان شناسی است و مراجعه کننده بدون اعتماد به وکیل هرگز نمی تواند پرونده اش را بسپارد و...

*در این فضا هنوز هم می توانیم وکالت را یکی از مشاغل پردرآمد بدانیم؟

کسب درآمد در این حرفه می تواند خیلی خیلی زیاد باشد. البته من وکیلی را هم می شناسم که در پرداخت مالیات 400، 300 تومانی می ماند اما وکلایی هم هستند که برایشان مالیات 70 میلیون تومانی می آید. 

مساله این است که زنده کردن یک زمین می تواند 2، 3 میلیارد تومان برای وکیل دستمزد به همراه داشته باشد و این حق قانونی یک وکیل است. در مجموع بستگی به این دارد که چقدر فعال باشید و چقدر پرونده های بزرگ در دست بگیرید و توانایی به نتیجه رساندن آنها را داشته باشید.



بازیگر سینما و تلویزیون

پول بازی

دیگر تردیدی وجود ندارد که حداقل رقم دریافتی بازیگران مطرح ایران برای بازی در یک فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی کمتر از 50 میلیون تومان نیست. این رقم بسته به ارزش بازیگر برای گیشه و نوع فیلمی که قرار است در آن به ایفای نقش بپردازد گاهی تا 200 میلیون تومان هم می رسد. بعضی بازیگرها دست رد به سینه هیچ تهیه کننده و کارگردان و فیلمنامه ای نمی زنند و این چنین است که مثلا امین حیایی و حامد بهداد مردانی برای تمام فصول پرده سینما در طول سال هستند. اگرچه این هم هست که بازیگرها به ویژه اگر مطرح باشند، خرج بالایی هم برای خودنمایی در جامعه دارند. به هر حال نمی شود که ستاره باشی و پرایدسوار شوی یا گوشی موبایل درپیتی دستت بگیری یا لباس هایت برند نباشد یا... همین دیگر، ستاره بودن خرج هم بسیار دارد.

مسیر پولدارشدن: در نسل جدید بازیگران ایرانی بیش از هر چیز روابط دوستانه و خانوادگی نقش مهمی دارند. البته بر منکرش لعنت که پائولو مالدینی هم فرزند چزاره مالدینی بود اما اگر مارلون براندو بازیگر بود پس... چه می گوید؟!

 این حرف ها برای این است که بگوییم در این حرفه هم علاوه بر داشتن چهره خوب، توانایی علمی و تجربی، مطالعه و... خیلی چیزهای دیگر هم دخیل است. می گویید نه؟! اگر عشق بازیگری هستید همین حالا به یکی از موسسه های سینمایی که تست بازیگری می گیرند و آگهی هایشان در روزنامه فراوان است سر بزنید و فرم پر کنید. یکی از گزینه های پرسش نامه این است: «چه امکاناتی می توانید در اختیار فیلم قرار دهید؟» پول،ماشین، لوکیشن یا چی؟!

چهره شاخص: بحث اگر بحث توانایی و کیفیت کار باشد باید از آدم های دیگر نام ببریم اما فعلا بحث گیشه است و گلزار چهره ای است که خوب می فروشد و درباره اش گفته می شود این اواخر حتی درخواست دستمزد 250 میلیون تومانی برای بازی در یک فیلم را ارایه داده است. کشف ایرج قادری در اواخر دهه 70 که با فیلم سام و نرگس وارد سینما شد، حالا در ابتدای سال 91 بیش از یک دهه است که گران می گیرد و خوب می فروشد!

درآمد متوسط: سالانه 150 میلیون تومان

بالاترین درآمد: سالانه 500 میلیون تومان

امیر جعفری از داغ شدن بحث پولداربودن بازیگرها انتقاد می کند

دخل و خرجمان باهم نمی خواند

*درآمد بازیگری چطور است؟ با این دیدگاه مردم موافقید که می گویند بازیگری کار پردرآمدی است؟!

خیلی دوست دارم یکی از این افراد که می گوید بازیگری کار پردرآمدی است بیاید و یک نفر را که از راه انجام این کار پولدار شده به من نشان دهد. واقعا دوست دارم این اتفاق بیفتد تا از آن بازیگر بپرسم چطور توانسته پولدار شود؟ 

در جایی که افراد با ساخت تیزر یا کارهای متفرقه دیگر – که با حمایت های مالی کلان خانواده هایشان است – توانسته اند پولدار شوند باید بگوییم که بازیگری کار پردرآمدی است؟! در ایران شما کدام بازیگر را می شناسید که کارش تنها بازیگری است اما مانند بازیگران کشورهای دیگر اگر دو سال هم سر کار نرفت، نگرانی نداشته باشد؟ 

اتفاقا به نظر من مردم خودشان هم می دانند که بازیگری کار پردرآمد و آینده داری نیست چراکه مثلا وقتی فرزندشان مهندس کامپیوتر است و می خواهد سراغ بازیگری هم بیاید حاضر نیستند کارش را از دست بدهد و معتقدند که در کنار آن، کار بازیگری را هم انجام دهد. 

این به این معناست که باور دارند بازیگری را نمی توان به عنوان یک شغل دانست. تعجب من از این است که باتوجه به این موضوع چرا باز می گویند بازیگران درآمد زیادی دارند! پولی که بازیگران می توانند از راه کاری که انجام می دهند دربیاورند در حدی است که تنها با آن گذران زندگی کنند. یک موضوع مهم دیگر هم در این میان مطرح است. اینکه اگر بازیگری برای انجام کارش پول خوبی می گیرد به همان اندازه هم باید خرج کند. 

مثلا فرض کنید من یا هر بازیگر دیگری بخواهیم برای رفت و آمد از مترو، اتوبوس یا... استفاده کنیم، کاری که شدنی نیست به خاطر اینکه خیلی اذیت می شویم زیرا مرتب باید به سوالات مختلف پاسخ بدهیم. یا اگر بخواهیم ماشین بخریم نمی توانیم مثلا یک پراید بخریم و حتما باید سراغ ماشین های دیگری برویم.

*به نظر شما یک بازیگر به همان اندازه که دستمزد خوب می گیرد هزینه های زندگی اش هم بالاست؟

دقیقا. مساله مهم دیگری که به نظرم باید به آن توجه کنیم این است که در این زمینه به فرهنگ سازی احتیاج داریم. اینکه مردم درک کنند بازیگران هم یک آدم معمولی هستند و زندگی روزمره دارند. نه اینکه وقتی من نوعی را در بانک یا صف نانوایی می بینند با تعجب نگاهم کنند یا بپرسند که مگر شما هم این کارها را انجام می دهید؟! مگر ما چه تفاوتی با بقهی داریم؟ 

یک موضوع آزاردهنده دیگر هم این است که در اینجا برای هنرمند منتقد، نویسنده و... ارزشی قائل نیستند و تنها وقتی یک نفر می میرد دارای ارج و قرب می شود و برایش بزرگداشت می گیرند! 

مثل اتفاقی که برای ایرج قادری افتاد و هیچ کس در حد چند خط هم در موردش ننوشت. یا علیرضا داوودنژاد که چند وقت است در بیمارستان است و هیچ کس نمی پرسد هزینه های درمانش از کجا تامین می شود.

*با این حساب باید دنبال شغل دوم هم باشید؟

نه، به دلیل اینکه وقت دیگری ندارم تا بتوانم کار دومی را انجام دهم. فقط می خواهم بگویم من زمانی که بازیگری را انتخاب کردم به پولدارشدن فکر نکردم.



مربی و بازیکن فوتبال

از 777 به 999 میلیون

وضعیت پرداخت دستمزد بازیکنان و مربیان فوتبال در ایران شاید در حد سایر کشورهای مطرح در قاره آسیا نباشد اما بازهم بازیکنان و مربیان طراز اول فوتبال سالانه کمتر از 400 میلیون تومان دریافت نمی کنند. این البته منهای پاداش هایی است که در طول فصل به دلایل مختلف دریافت می کنند. بازیکنان سطح اول فوتبال ایران تازه این امکان را هم دارند که با یک یا دو فصل بازی در تیم های عربی پول خوبی به جیب بزنند. علاوه بر این بازیکنان و مربیان فوتبال به دلیل محبوبیت در جامعه معمولا از امتیازهایی برخوردار می شوند که شامل حال سایر اقشار نمی شود. مثلا چه کسی حاضر نیست به یک بازیکن محبوب فوتبال در زمان خرید خودرو تخفیف ویژه بدهد؟ تازه اینکه چیزی نیست، بعضی ها حتی خودرو هم هدیه می دهند!

مسیر پولدارشدن: از آنجایی که اینجا ایران است، شما باید خیلی خوش اقبال باشید که کسی استعدادتان را کشف کند، پس برای اینکه هیچ چیز را به شاید و اگر و اما نسپرده باشید، باید کار را از مدارس فوتبال آغاز کنید. این آغاز راه است و درخشش در فوتبال رده سنی پایه می تواند فرصت های خوبی را برای حضور در سطح اول فوتبال ایران در اختیار شما بگذارد.

علاوه بر این هرجا که پول بزرگی در گردش باشد، حتما سر و کله دارودسته مافیا و باندهای پشت پرده هم پیدا می شود. بنابراین شما برای اینکه از این کوه آتش مثل سیاوش صحیح و سالم بیرون بیایید، حتما نیاز به یک مدیر برنامه درست و حسابی دارید.

چهره شاخص: بچه نازی آباد... امیر خانه، امیر خانه... این سرود معروفی است که در ورزشگاه ها برای امیر قلعه نویی می خوانند و اطرافیانش می گویند اتفاقا خیلی هم این سرود را دوست دارد. 

امیر قلعه نویی کسی است که می گویند میان مربیان ایرانی بالاترین دستمزد را دریافت می کند. او پول خوب می گیرد، بازیکن خوب می خواهد و قهرمانی هم برای تیم هایش خوب می آورد. 

در بین بازیکن های فوتبال هم ترجیح می دهیم از سیدمهدی رحمتی نام ببریم. درباره او گفته می شود که حتی با رقم قراردادهایش تفریح هم می کند. مثلا 777 میلیون تومان و حالا 999 میلیون تومان برای یک فصل!

همه می توانند پولدار شوند یا اینکه پولداربودن شخصیت خاص می خواهد؟ یک روانشناس توضیح می دهد



در اهمیت جاه طلب بودن

برای مطالعه یک مطلب هیجان انگیز و البته کاربردی برای کسب درآمد در حرفه خود آماده باشید. برای این کار نیاز به کسی داشتیم که تخصص لازم را داشته باشد. 

دکتر علی اصغر کیهان نیا روان شناس و نویسنده چندین کتاب روان شناسی در زمینه های مختلف است. او کتابی تحت عنوان «راز موفقیت در بازار کار» نوشته است که در آن راهکارهای مختلف برای رسیدن به موفقیت شغلی ارایه شده و درواقع اصل جنس است برای موضوعی که ما در این پرونده دنبال کشفش بودیم. گفت و گو با دکتر کیهان نیا را بخوانید و راه و روش موفقیت مالی را بیاموزید.

*آقای دکتر چطور می شود که بعضی ها از یک شغل به نظر معمولی کلی پول درمی آورند؟

عصر ما، عصر فناوری، تکنولوژی، سرعت و رقابت است. در جهان امروزی جنگ قدرت، اطلاعات و توانمندی برقرار است و کسی در این جنگ پیروز می شود که حداقل از یک تخصص برخوردار باشد و بتواند ارزش های خود را در قالب این تخصص ثابت کند. جوانان زیاده خواه، تنوع طلب، بلندپرواز و رویاپرور هستند و این خصوصیت جوانی است اما اندیشه های بلندپروازانه جوان با گذشت زمان تغییر می کند این اندیشه ها و ایده ها باید به عمل تبدیل شوند.

*یعنی پولدارها کسانی هستند که رویاهایشان واقعی شده؟

کامیابی از سه منظر بروز پیدا می کند: بعد اقتصادی که زندگی مادی انسان را متحول می کند، بعد اجتماعی که برای انسان احترام و شخصیت مردمی به همراه می آورد و بعد شخصی که موج رضایت خاطر و اعتماد به نفس در فرد موفق می شود.

برای موفق شدن باید هدف مشخص شود. جوان باید بداند که هیچ چیز مجانی به دست نمی آید و هر چیزی بهایی دارد. باید بدانیم که موفقیت راز و رمزی ندارد بلکه راه و روش دارد، موفقیت حاصل کار و تلاش است و نه شانس و اقبال. 

در ابتدا باید ویژگی های خاصی داشته باشد. اول آنکه باید دستیابی به آن رفاه و آسایش را به همراه بیاورد. به عنوان مثال پول می تواند رفاه و آسایش بیاورد. می گویند پول خوشبختی نمی آورد اما نبودش حتما بدبختی می آورد. دومین خصوصیت یک هدف خوب آن است که به فرد احساس مفید بودن می دهد زیرا فرد رسیدن به آن هدف را دوست دارد و از تلاش برای رسیدن به آن خسته نمی شود. 

این هدف نباید براساس چشم و هم چشمی یا تحت فشار خانواده انتخاب شده باشد. بلکه باید براساس استعداد، علاقه، امکانات و شرایط فرد باشد. هر هدفی که تعیین می شود، استرس ایجاد می کند و این موضوع طبیعی است اما نباید از داشتن هدف ترسی داشته باشیم. 

مسافرت با هواپیما خطراتی هم دارد اما ما را سریع تر از کشتی به مقصد می رساند. در دریا هم صدف و هم کوسه وجود دارند. یعنی هر هدفی سختی و ترس دارد اما باید در مسیر آن هدف حرکت کرد تا به موفقیت رسید.

*اما این طوری توی دل هدف رفتن خیلی ریسک دارد.

خطرناک ترین کار آن است که در خانه بنشینیم و در دودلی انتخاب بمانیم و تصمیم نگیریم. در همه انسان ها باتری 100 ولتی وجود دارد که ما فقط از 20 ولت آن استفاده می کنیم، یعنی ما انسان ها از توانایی ها و استعدادهای خود بهره کافی نمی بریم. بیشتر انسان ها از ابراز وجود کردن هراس دارند زیرا ارزش های خود را به خوبی نمی شناسند و قدرت ابراز آنها را ندارند.

شعار من این است: «وسیع باش، تنها و سخت». وسیع باش به این معنی که آرزوهای بزرگ داشته باش، به کم قانع نباش. تنها باش یعنی فقط روی خودت و توانایی های خودت حساب کن و سخت باش یعنی تلاش کن و سختکوش باش تا موفق شوی.

برای موفق شدن باید مثبت اندیش بود و تصورات منفی را از خود دور کرد. خودباوری برای رسیدن به موفقیت ضروری است. شانس و اقبال معنی ندارد. شانس یعنی شعور استفاده از موقعیت های پیش آمده.

*این تعریفتان خیلی فانتزی است. در دنیای واقعی هم از این خبرها هست؟

باید بدانیم که یک دانه لوبیا اگر سالم باشد، آب و خاک و نور خورشید هم برای آن مهیا باشد ناچار است که سبز شود. دوم تقویت اراده، انسان ضعیف به چه کنم چه کنم می افتد در حالی که انسان با اراده در نهایت به هدف خود می رسد.

سوم داشتن برنامه، بیشتر مردم منتظر یک اتفاق هستند تا دری به تخته بخورد و همه چیز بر وفق مراد شود. این تصور دور از واقعیت است و باید تلاش کرد و برنامه داشت و چهارم توکل به خدا. از انسان های موفق نیز می توان انگیزه گرفت و الگوبرداری کرد ولی نباید به رویاپردازی پرداخت.

*چقدر موفقیت مادی در یک شغل به نوع آن بستگی دارد؟

در هر کاری پشتکار و تلاش حرف اول را می زند. حتی با ضریب هوشی پایین هم می شود به موفقیت های بزرگ رسید به شرط آنکه تلاش و پشتکار وجود داشته باشد. 

لازمه موفقیت در هر شغلی برنامه ریزی و تلاش فوق العاده است. کسی که پشتکار نداشته باشد تا نیمه راه می رود و وقتی به سختی های راه می رسد آن را رها می کند و به سراغ کار دیگری می رود. البته باید به توانایی ها، استعدادها و امکانات خود توجه کنید! اگر کسی وضعیت مالی خوبی نداشته باشد، بهتر است هدف خود را موفق شدن در رشته ورزشی تنیس قرار ندهد یا کسی که قد بلندی دارد شاید استعداد تبدیل شدن به یک ستاره در رشته ورزشی بسکتبال را داشته باشد.

*آدم پولدارها ویژگی اخلاقی خاصی دارند؟

برای ثروتمند و موفق شدن در یک شغل خصوصیت ویژه ای نیاز نیست و هرکس می تواند به این موفقیت برسد، فقط باید دو مورد را رعایت کند، اول داشتن انگیزه، انگیزه باید جاه طلبانه باشد. 

جاه طلبی خصوصیت خوبی است به شرط آنکه در چارچوب اخلاقیات باشد و حق کسی ضایع نشود. برای دستیابی به موفقیت باید گرسنه کار و پیشرفت بود.

دوم رعایت قانون تدریج، یعنی باید بداند که موفقیت یک شبه به دست نمی آید و برای پیشرفت باید پله پله از نردبان ترقی بالا رفت.

*موفقیت شغلی و موفقیت مادی در یک شغل چقدر به هم ربط دارند؟

این موضوع به فرهنگی که افراد در آن تربیت شده اند، بستگی دارد. بعضی خانواده ها درس خواندن و کسب مدارج بالای علمی را ارجح می دانند و بعضی دیگر، رسیدن به پست و مقام را موفقیت شغلی تعریف می کنند و برای عده ای دیگر درآمد و موفقیت مادی حرف اول را می زند. 

پس بستگی دارد که فرد در چه محیطی پرورش یافته است، این محیط ارزش های فرد و فرهنگ او را تعیین می کند. بیشتر انسان هایی که در فقر بزرگ شده اند پول را در اولویت خود قرار می دهند اما برای افرادی که از خانواده های مرفه می آیند پست و مقام یا تحصیلات مهم تر است.

رواج کلاس های زبان چینی در تهران!

بچه ها توی کلاس کوچک نشسته اند و تند تند یک سری خطوط نامفهوم را روی کاغذ نقاشی می کنند. فعلا هم شش نفر بیشتر نیستند اما می گویند سه نفر امروز غایب هستند. 

چهارمین جلسه کلاس است و حالا دیگر می توانند از یک تا 100 بشمرند و یکسری کلمه و جمله ساده ردیف کنند. دفتر مشق ها جلویشان باز است که معلم می رسد و یکی یکی می آوردشان پای تخته، همین کافی است تا فضا جدی شود و شیطنت از سرشان بپرد. جا به جا و بالا پایین کلمه ها را می نویسند و خودشان با شرمندگی لبخند می زنند. استاد اما به همه شان دلداری می دهد. 

الکی که نیست. در چهار جلسه نمی شود این همه شکل عجیب و غریب را حفظ کرد: «همین که بعد از چهار جلسه می توانید چندتا کلمه بگویید و بنویسید خودش قابل تقدیر است!» 

اینجا کلاس نهضت سوادآموزی نیست، اینجا کلاس آموزش زبان چینی در یک آموزشگاه خصوصی است و اینها، آدم هایی هستند که از این همه زبان، کارشان به جنس چینی اش افتاده! اتفاقی که این روزها در ایران و بلکه سراسر جهان برای خیلی ها می افتد. به ویژه حالا که تجارت ایران با چشم بادامی های میلیاردنفری خیلی زیاد شده و خیلی از تاجرها و صنعتگران ایرانی به جای فرنگ، سراغ جاده ابریشم و چین را می گیرند. چین سال هاست اقتصاد دنیا را قبضه کرده و در بازار ما هم تقریبا به هیچ چیز رحم نکرده؛ حتی آموزشگاه های زبان!

از زمان رونق جاده ابریشم هم که حساب کنی، آموزش زبان چینی در تمام این سال ها نه مورد توجه زبان دوست ها بوده و نه مسوولان. در ایران به جز دانشگاه شهید بهشتی که این رشته را دارد و دانشگاه تهران که چند ترمی است زبان چینی را به عنوان زبان دوم رشته های دیگر برگزار کرده، کلاس های آموزش زبان چینی تا همین چند وقت پیش در سطح تهران به انگشت های دو دست هم نمی رسیدند. 

اما این روزها استقبال دانشجوها و بقیه مردم به ویژه از آموزشگاه ها بیشتر از قبل شده و کلاس های چینی شلوغ تر از همیشه تشکیل می شوند. البته این شلوغی هنوز به گرد پای کلاس های انگلیسی و فرانسه و آلمانی نمی رسد اما استقبال این چند وقت، نشان می دهد مردم فهمیده اند کجا باید سرمایه گذاری کرد! 

همه اینها را بگذارید کنار این نکته ظریف که آنها که رفته اند چین، می گویند خود چینی ها نه تنها در یادگرفتن سواد چینی استعداد چندانی ندارند، بلکه شاید مثل خود ما ایرانی ها آنچنان علاقه ای به یاد گرفتن زبان های فرنگی رایج ندارند و برای اینکه توی یک جای خوفی مثل پکن بتوانی پای مذاکره بنشینی، بهتر است زبان خودشان را بفهمی و یک چیزی بگویی که مثل پول، خوب می فهمندش.

برای تضمین آینده

بیشتر افرادی که در آموزشگاه های آزاد زبان چینی یاد می گیرند، یا در یک شرکت بازرگانی کار می کنند، یا قرار است کار کنند. کلا انگیزه این زبان آموزی بیشتر یک ربطی به بیزینس و این جور صحبت ها دارد: «زبان چینی هم مثل اقتصاد این کشور تا 10 سال دیگر دنیا را می گیرد. خود من فوق لیسانس مدیریت بازرگانی دارم و می خواهم برای دکترا از دانشگاه های چین پذیرش بگیرم و آینده 10 سال بعدم را تضمین کنم.» 

مهدی عباس لو جزو همان آدم های آینده نگری است که تازه چهار جلسه است یادگیری این زبان را شروع کرده. «خیلی ها می گفتند این زبان سخت است اما به نظر من واقعا اینطور نبود و حتی فضای کلاس موقع خواندن این زبان تا حد زیادی فان می شود! البته من سه زبان دیگر هم بلدم و به نظرم یادگیری یک زبان جدید برای افرادی مثل ما زیاد سخت نیست.» مهدی می گوید دانستن زبان ترکی به یادگیری این زبان کمک می کند!



گرامر خاصی که ندارد

«دانشگاه تهران چندترمی چینی را به عنوان زبان دوم در دانشکده زبان های خارجی ارایه کرد اما یکی، دو ترمی است که به خاطر استقبال کم دانشجوها قضیه را کنسل کرده.» 

مجید مرتضوی رشته اصلی اش زبان سختی به نام روسی است و پرونده 12 واحد زبان چینی را هم همین ترم پیش بسته. البته به قول خودش کوچک ترین هدف علمی از یادگیری این 12 واحد نداشته: «راستش من توی کار کامپیوتر و لوازم جانبی اش هستم. چون اکثر این وسایل چینی هستند، فکر کردم دانستن این زبان به دردم می خورد. درواقع فقط برای کاسبی رفتم سراغش.» 

البته مجید دیگر این روزها چیز زیادی از آن اشکال جور واجور به یاد ندارد: «به نظر من اگر آدم بتواند وقت بگذارد واقعا زبان آسانی است اما من چون دیگر سراغش نرفتم الان چیز زیاید یادم نمانده. به نظرم چینی همه اش آواست و کلا هم که گرامر خاصی ندارد.» 

مجید می گوید هر ترم نفرات حاضر در کلاس به بیشتر از شش نفر نمی رسیده و بیشترشان هم دانشجوهای ژاپنی بودند. یکی، دو ترمی هم هست که دانشگاه به خاطر همین استقبال کم و نبود استاد، کلا این واحد درسی را برگزار نمی کند. البته گویا تعطیلی کنفوسیوس هم در این بین بی تاثیر نبوده.

کنفوسیوس موسسه ای بین المللی است که شعبه اصلی اش در چین است و کار اصلی اش ترویج زبان چینی در سراسر دنیاست. این موسسه در کشورهای مختلف شعبه تاسیس می کند و اساتید چینی را برای تدریس به کشور مورد نظر می فرستد. بعد هم به افراد علاقه مند به صورت رایگان چینی آموزش می دهد و کتاب و جزوه رایگان در اختیارشان قرار می دهد، بورس تحصیلی می دهد و...؛ ظاهرا کنفوسیوس در ایران هم شعبه دشت اما به دلایل نامعلومی بعد از مدت کوتاهی فعالیت دفتر و دستکش را جمع کرده و رفته! 

مجید مرتضوی می گوید یکی دیگر از دلایل تعطیلی واحدهای زبان چینی دانشگاه تهران همین توقف فعالیت های این موسسه بود که «یکی از بدی های تعطیلی کنفوسیوس این است که دیگر نمی توانیم از وجود اساتید چینی که این موسسه به ایران فرستاده بود استفاده کنیم.»



می گویند خودمان مترجم داریم!

معمولا سفارت همه کشورها کلاس هایی برای آموزش زبان خودشان برگزار می کنند اما این قضیه در مورد سفارت چین در ایران صدق نمی کند. امیر نوری که چندترمی است خودش را درگیر زبان چینی کرده، این قضیه را عمدی می داند: «من توی یک شرکت بازرگانی کار می کنم و چندباری از آدم های مختلف شنیده ام که این قضیه سیاست سفارت چین است. چینی ها به افراد خاصی در کشور خودشان زبان فارسی را آموزش می دهند و آنها را برای معاملات تجاری به عنوان مترجم می آمورند. وقت معامله که می شود مترجم چینی که فارسی می فهمد، به نفع طرف چینی عمل می کند. این طور می شود که چینی ها از مترجم هایشان هم نفع اقتصادی می برند.» 

امیر روی صندلی شروع کلاس نشسته، فارسی اش با لهجه خاصی همراه است و چهره اش هم به اهالی شرق آسیا نزدیک تر است و همین باعث می شود آدم شک کند نکند خودش چینی است، «مادر من ژاپنی است. من هم به خاطر شغلم باید چینی یاد بگیرم. چینی درواقع مدل جدید زبان ژاپنی است. به همین خاطر حروفشان یکی است اما تلفظ هایشان باهم فرق می کند.» 

استاد چینی امیر از آن طرف دفتر با لبخند نگاهی می اندازد و می گوید: «به همین خاطر هم هست که بچه هایی که ژاپنی بلدند املای چینی شان اصلا خوب نیست!»

کم بودن آدم هایی که از این زبان سردر نمی آورند، باعث شده بازار کار برای مترجم های این رشته حسابی پردرآمد و شلوغ باشد. فارغ التحصیل های دانشگاه شهید بهشتی اگر هوس ادامه تحصیل در سرزمین چشم بادامی ها به سرشان نزند، می توانند درآمد خوبی داشته باشند؛ «بچه های ورودی ما از همان ترم دو و سه شروع به کار می کردند. کار هم که تا دلتان بخواهد وجود دارد. خودتان که می بینید این روزها همه محصولات یا توی چین ساخته شده اند یا آنجا مونتاژ می شوند.» 

مهیا می گوید همین که بچه ها زود وارد بازار کار می شوند و با چینی ها ارتباط کلامی برقرار می کنند، باعث می شود خیلی زود حرف زدن را یاد بگیرند. محمدعیسی رضایی هم یکی دیگر از همین فارغ التحصیل های شهید بهشتی است که سال هاست وارد کار ترجمه و تدریس شده. می گوید روزی که وارد دانشگاه شده، سر کلاسشان 33 نفر بودند و موقع فارغ التحصیلی 15 نفر: «معمولا خیلی ها برای اینکه حالا یک رشته ای قبول شده باشند یا اینکه سر بازی نروند می آمدند اما وسط های کار فرار می کردند. من اما از همان دوران دانشجویی کار را شروع کردم و الان هم از درآمدم راضی ام. بازار کار خوبی دارد. بیشتر با کارخانه های مختلف کار می کنم.»



بگو امروز چه کاره ای؟

یک ساعت و نیم زمان کلاس به آخرهایش رسیده و قیافه بچه ها دیدنی است، استاد می خواهد از همین چند دقیقه باقیمانده استفاده کند و تاریخ ها را یادشان بدهد: «جین یعنی امروز. نین یعنی چه؟ حالا جین نین، یعنی امروز چه کاره ای؟» 

بچه ها انگار که کوه کنده اند آخرین کلمه ها را هم تکرار می کنند و یکی یکی از کلاس بیرون می آیند. خانم داوودی منشی بنیاد مطالعات بین المللی چین با دیدن قیافه های خسته شان لبخند می زند و می گوید همه اینها روز ثبت نام از یادگیری این زبان وحشت داشتند اما دو، سه جلسه اول که گذشت خودشان هم علاقه مند شدند. چون معمولا بی جهت شروع به خواندن این زبان نکرده اند. یا به کارشان مربوط است یا رویای تحصیل در پکن و شانگهای در سر دارند!

استادهای زبان چینی از کجا می آیند؟



ایرانی ها لهجه خوبی دارند

مهسا ابهری یکی از فارغ التحصیلان زبان چینی دانشگاه شهید بهشتی است و این روزها مشغول تدریس این زبان است: «اولا که دانشگاه شهید بهشتی بعد از 16 سال ارایه این رشته، هنوز نه استاد درست و حسابی دارد و نه برنامه ریزی خاصی. بچه ها لیسانس می گیرند، بعد برای ادامه تحصیل بورس می گیرند و می روند چین. به همین خاطر هم هست که ما به جز دکتر میرزایی که مدیر گروه زبان چینی در این دانشگاه است، هیچ کارشناس ارشد چینی دیگری در ایران نداریم و برای پیداکردن استاد مشکل داریم.» 
مهسا می گوید چینی ها علاوه بر اینکه به گسترش زبان خودشان علاقه دارند، حسابی در زمینه زبان فارسی هم پیشرفت کرده اند. «ما اینجا هیچ منبع آموزشی نداریم، این درحالی است که در چین دیکشنری فارسی – چینی وجود دارد و خیلی از کتاب های نفیس ما را هم به زبان چینی ترجمه کرده اند. اما با اینکه مبادلات تجاریمان با این کشور زیاد است، هیچ کاری در این زمینه انجام نداده ایم. در دوران دانشگاه ما حتی یک کتاب درست و حسابی هم نداشتیم و همه اش از روی جزوه درس می خواندیم.» 

مهسا خودش یک دوره ای هم توی چین تحصیل کرده و می گوید کلا شرایط تحصیل در این کشور خیلی خوب است: «هم خوب راحت پذیرش می دهند و هم وقتی بفهمند دوست داری زبانشان را یاد بگیری، امکانات زیادی در اختیارت قرار می دهند.» 

مهسا می گوید معمولا ایرانی هایی که در چین تحصیل می کنند خیلی زودتر از بقیه دانشجوهای چینی این زبان را یاد می گیرند و لهجه خوبی هم دارند. «یکی از مشکلات زبان چینی این است که هر حرف چهار آوا دارد و اگر شما درست تلفظ نکنید، معنی کلمه عوض می شود. همین هم کار را برای بقیه دانشجوها سخت می کند. اما خوشبختانه ایرانی ها زیاد مشکلی با این قضیه ندارند.»

مدیر موسسه آموزش زبان چینی حرف های عجیبی می زند



باید یکی از درس های دبستان شود

25 سالم بود که برای تحصیل در مقطع دکترای ژئوفیزیک از وزارت علوم بورس گرفتم و به چین رفتم. آن روزها روابط مان با بقیه کشورها زیاد خوب نبود و تحصیل در چین بهترین گزینه بود. حدود شش و سال و نیم شانگهای بودم و بعد از آن هم دائما در حال رفت و آمد به این کشور هستم. چون این روزها با مجوزی که از وزارت علوم گرفته ایم دانشجویان را باتوجه به رشته ای که خوانده اند، برای ادامه تحصیل به دانشگاه های مختلف چین اعزام می کنیم. به نظر من ما با این حجم روابط تجاری که با چین داریم، حتما باید متخصصانی آشنا به زبان و سیستم و فرهنگ این کشور داشته باشیم؛ حتی باید به کودکان مان از همان دوره دبستان این زبان را آموزش بدهیم، همان طور که در خیلی از کشورهای دنیا این کار را می کنند. 

بسته به نیاز باید سمت یک چیز رفت. الان ارتباطات مهم است و ارتباط هم فقط به کلام نیاز دارد. چه بخواهیم و چه نه، الان چینی ها قدرت برتر اقتصادی دنیا هستند و یک پنجم جمعیت جهان را تشکیل داده اند. هدف بنیاد ما هم این است که در این راه جریان ساز باشد و به همین خاطر هم دفتری در چین تاسیس کرده و آنجا هم دانشجوها را تنها نمی گذارد. معمولا افرادی که به اینجا مراجعه می کنند قصد ادامه تحصیل در این کشور را دارند. ما به آنها چینی آموزش می دهیم اما برای آزمون «اچ اس کی» که تافل چینی به حساب می آید، باید در چین امتحان بدهند. من خودم در سفرهایم سعی می کنم جدیدترین کتاب ها را بیاورم تا یک کتابخانه غنی داشته باشیم و همه بتوانند از آن استفاده کنند و برای چنین آزمون هایی آماده باشند. ضمن اینکه در زمینه زبان تجارت این کشور را یاد بگیریم. باید فرهنگ مردم چین را هم بشناسیم. ما در مورد خیلی از کشورهای دنیا اطلاعات داریم اما در مورد چین که آنقدر روابط گسترده ای با هم داریم چیز زیادی نمی دانیم.

راه های ساده برای تشخیص مارک های تقلبی از اصل

شاعر گفته: «نه همين لباس زيباست نشان آدميت» و راست هم گفته ولي ما فكر مي‌كنيم لباس مي‌تواند تا حدي نشان موفقيت باشد. نگوييد نه! كساني كه شلخته و به‌هم ريخته لباس مي‌پوشند حتي اگر آدم‌هاي خيلي توانايي هم باشند در همان برخورد اول مخاطب‌شان را پس مي‌زنند و اصلا فرصتي پيدا نمي‌كنند كه استعدادهاي‌شان را عرضه كنند. خوش‌پوشي و مرتب‌بودن به‌خودي خود مي‌تواند براي داشتن يك ظاهر آراسته كافي باشد ولي بعضي‌ها معتقدند هيچ‌چيز مارك اصل نمي‌شود و خودماني بخواهيم بگوييم «مارك‌باز» هستند. مارك‌باز حرفه‌اي باشيد يا نه به هر حال براي خريد لباس‌هاي مارك‌دار بهتر است اطلاعات درست و دقيقي از برندي كه سراغش مي‌رويد داشته باشيد. راه‌هاي شناخت مارك اصلي، راه‌هاي خريد ارزان، اطلاعات محرمانه‌اي(!) درباره‌ زمان حراج‌ها و راه‌هاي نظارت شما بر قيمت‌ها از آن قسمت‌هايي هستند كه احتمالا در اين گزارش مورد توجه شما قرار خواهند گرفت.



رازهاي شناخت يك برند واقعي

هر نام تجاري را نمي‌توان يك برند دانست. براي اين‌كه يك‌نام تبديل به برند شود، بايد دشواري‌هايي را از سر بگذراند. بايد سال‌ها در عرصه توليد محصولاتش حضور فعال داشته باشد تا مشتري‌ها به آن اعتماد كنند و نامش اعتبار يك محصول باشد. براي همين، برندهاي خاص هيچ‌وقت اين 5 نكته را فراموش نمي‌كنند:

1- يك برند بايد بتواند ويژگي‌هاي خاصي را به ذهن خريدارش بياورد، مثل مشخصات محصول، طرح و مدل. 

2- برند مشهور بايد به چيزي معروف باشد. نشان‌دهنده يك يا چند مزيت كليدي باشد. 
 
3-  برند بايد در ذهن خريدارانش تصوير ويژه‌اي داشته باشد؛ انگار كه اين برند، يك شخص است. 

4- برند بايد نشان‌دهنده چيزي درباره ارزش‌هاي آن شركت باشد؛ اين‌كه آيا شركت نوآور و در برابر محصولاتش به خريدارانش پاسخگو و مسئول است يا مي‌تواند فرهنگ‌ها را در قالب محصولاتش به مردم معرفي كند؟

5- يك برند متفاوت و موفق بايد نشان‌دهنده تصوير استفاده‌كنندگان از برند باشد. آيا آن‌ها جوان، علاقه‌مند، مشتاق يا پير و باثبات هستند؟ 



2+10 نكته براي اينكه خوب  مارك بخريد

خريدكردن هم مثل هر كار ديگر آدابي دارد. البته به شرط اين‌كه شما از آن دسته آدم‌ها باشيد كه براي هر كاري برنامه‌ريزي مي‌كنند و‌گرنه ممكن است هر لحظه و هر جا، از هر چيزي كه خوش‌تان آمد، آن را بخريد و ببريد! اين دسته دومي‌ها كه تكليف‌شان روشن و مشخص است. كارشان درست است و راهنما را هم توي جيب‌شان گذاشته‌اند! اما آن‌ها كه با حساب و كتاب و برنامه‌ريزي قبلي عازم خريد مي‌شوند، بايد حواس‌شان به خيلي «چيزها» جمع باشد. مجموعه اين «چيزها» مي‌شود همين راهنمايي كه قدم به قدم شما را در يك خريد خوب همراهي مي‌كند.

  1. يادتان باشد كه لباس‌ها 2 فصل دارند كه يكي آخر تابستان و يكي آخر زمستان شروع مي‌شود. اگر لباس‌هاي بهار و تابستان را بخواهيد، بعد از حراج آخر زمستان مي‌رسد. لباس‌هاي پاييز و زمستان هم بعد از حراج آخر تابستان ارائه مي‌شوند.
  2. برندهاي معتبر معمولا از نظر كيفيت، جنس و دوخت و... شما را راضي مي‌كنند. ايستايي و زيبايي‌شان هم اغلب راضي‌تان مي‌كند؛ گرچه ممكن است از لحاظ قيمت ناراضي باشيد! به ‌هرحال انتخاب با شماست اما توصيه ما اين است كه خريد از نمايندگي‌هاي معتبر را به خريد از فروشگاه‌هاي معمولي ترجيح بدهيد. از قديم هم گفته‌اند كه هر چقدر پول بدهي، همان‌قدر ‌آش مي‌خوري!
  3. پيش از خريد كالاي مورد نظرتان، شناسنامه كالا را كه بايد درون آن باشد كنترل كنيد. روي اين شناسنامه، شماره‌اي هست كه مربوط به آن كالاست. شما با اين‌كار علاوه بر اين‌كه از اصل يا بدلي‌بودن جنس مورد نظرتان مطمئن مي‌شويد، مي‌توانيد قيمت كالا را هم با همان شماره از سايت جايي كه از آن خريد مي‌كنيد، چك كنيد. اين هم راهنمايي براي كنترل قيمت!
  4. هنگام خريد به سايز و اندازه كالا دقت كنيد تا بعد دچار مشكل نشويد. البته اگر به هر دليلي كم‌دقتي كرديد و آنچه خريديد به دردتان نخورد، اصلا نگران نباشيد. تا 24 ساعت فرصت داريد كالاي مورد نظرتان را تعويض كنيد يا حتي آن را پس بدهيد اما در اين ميان يكي، 2 شرط هم وجود دارد. يكي اين‌كه تگ كالا را نكنده باشيد و ديگر اين‌كه رسيد خريدتان را هم همراه داشته باشيد.
  5. نگه‌داشتن رسيد كالا در خريد از نمايندگي‌هاي معتبر شركت‌ها فايده‌هاي ديگري هم دارد. ممكن است خريد شما عيب و ايرادي داشته باشد كه نه شما و نه فروشنده متوجه آن نشويد اما مدتي بعد ناگهان به اين ايراد پي مي‌بريد. حالا اگر رسيد خريدتان را پيدا كنيد، مثل آب‌خوردن مي‌توانيد خريدتان را عوض كنيد يا پس بدهيد. البته به شرطي كه اين ايراد از اول در جنس بوده باشد و بعدا ايجاد نشده باشد.
  6. ممكن است خريد شما براي ديگران باشد. يعني مثلا بخواهيد چيزي را به كسي هديه بدهيد. در اين صورت از صندوق‌دار بخواهيد رسيد هديه براي‌تان صادر كند. در اين رسيد، قيمت كالا نمي‌آيد و اگر اندازه آن مناسب دريافت‌كننده‌اش نباشد، با همان رسيد مي‌تواند آن را عوض كند. البته اگر حواسش به تگ كالا باشد! در مورد سقف زماني تعويض هديه هم مي‌توانيد با فروشنده به تفاهم برسيد. 
  7. اين درست كه شما معمولا از خريد از برندها پشيمان نمي‌شويد اما اگر حواس‌تان به تقويم و پول توي جيب‌تان باشد، مي‌توانيد با هزينه كمتر خريد بيشتر بكنيد. برندهاي بزرگ معمولا 2‌بار در سال حراج مي‌گذارند و اين حراج گاهي به 70 درصد هم مي‌رسد. هنگام حراج‌ها حواس‌تان به چند نكته بايد باشد؛ اول اين‌كه فروشگاه‌ها و شعبه‌ها در طول حراج خيلي شلوغ هستند. پس اگر مي‌خواهيد خريد خوبي بكنيد بايد در نخستين دقايق حراج خودتان را به فروشگاه برسانيد و مسئله مهم‌تر اين‌كه تمامي‌ موارد مرتبط با هديه، تعويض و پس‌دادن را در طول حراج فراموش كنيد! يعني امكان تعويض يا پس‌دادن اجناسي كه در طول حراج مي‌خريد وجود ندارد.
  8. اصل بر اين است كه برندها فروشگاه‌هاي‌شان را در مراكز خريد شناخته‌شده و معتبر تاسيس كنند. بنابراين در هر شهري كه زندگي مي‌كنيد، نمايندگي برندها را مي‌‌توانيد در پاساژهاي معتبر و خيابان‌هاي معروف پيدا كنيد.
  9. بعضي برندها خودشان هديه شما را كادو مي‌كنند. در اين فروشگاه‌ها، فروشنده خودش قيمت را جدا مي‌كند اما اگر قرار شد خودتان هديه را كادو كنيد، قيمت را جوري جدا كنيد كه تگ كالا جدا نشود.
  10. اين‌كه شما چقدر از يك لباس مارك‌دار استفاده مي‌كنيد، نشان مي‌دهد كه شما مارك‌باز و مارك‌پوش منطقي هستيد يا نه. يعني‌‌چه؟ يعني اين‌كه اگر شما يك لباس را فقط به‌خاطر مارك‌بودنش خريده باشيد، ممكن است پس از يكي، 2بار استفاده، ديگر آن را از كمدتان درنياوريد اما اگر مارك‌پوش باشيد، از كالايي كه خريده‌ايد به‌خوبي استفاده مي‌كنيد. حالا خودتان كلاه‌مارك‌دارتان را قاضي كنيد و ببينيد كه چكاره‌ايد؟! 
  11. ممكن است شما بر پوشيدن لباس مارك‌‌دار اصرار داشته باشيد و بخواهيد سر تا پاي‌تان مارك باشد. خب، در اين ‌حالت ديگر كاري از دست ما برنمي‌آيد جز اين‌كه از شما بخواهيم دخل‌تان را با خرج‌تان هماهنگ كنيد؛ يعني نشود كه به‌خاطر رخت و لباس زير بار قرض برويد! مطمئن باشيد كه با خريد از مارك‌هاي ارزان‌تر هم خوش‌تيپ و مارك‌باز خواهيد ماند و هم حساب جيب‌تان را خواهيد داشت.
  12. شما كه حتما مي‌خواهيد لباس مارك‌دار بپوشيد، لطفا از فروشگاه‌هاي ‌معتبر خريد كنيد. شناسايي اين فروشگاه‌ها كار چندان سختي نيست، ضمن اين‌كه نمايندگي‌هاي معتبر برخي شركت‌ها در حال حاضر در تهران و برخي شهرهاي بزرگ كشور فعال هستند.

نوآوري، رمز موفقيت

برندها هم چرخه زندگي يا دوره عمر دارند. وقتي ‌برندهاي خاصي مثل شلوار جين لوي يا كفش‌هاي نايك يا ساعت‌هاي سواچ براي نخستين‌بار عرضه شوند، ممكن است خوش‌شانس باشند، هيجان ايجاد كنند و خيلي زود رشد كنند و به توليد انبوه برسند اما بعد از مدتي، وقتي محصولات‌شان براي مردم عادي شد يا مردم به سمت محصولات جديد حركت كردند، محبوبيت و شهرت اين برندها كم مي‌شود و اين زمان بحراني‌ترين اوضاع يك برند است. اگر برندي بخواهد به فراموشي تاريخ سپرده نشود، بايد هر روز ابداع كند و خريدارانش را با چيزهاي متفاوت و جديد به سمت خودش بكشاند. 


هر برند براي عرضه كالاهايش، فروشگاه و چيدمان خاصي را در نظر مي‌گيرد كه هرچندوقت يك‌بار تغيير مي‌كند و در سراسر جهان از الگوي واحدي پيروي مي‌كند. مثلا در يك دوره‌ 2ساله بايد كل چيدمان و تجهيزات فروشگاه‌هاي يك برند در سراسر جهان عوض شود و يكسان شود.  معمولا ويترين هر فصل را افراد متخصص همان برند كه از دفتر مركزي معرفي مي‌شوند، مي‌چينند و مجسمه مانكن‌ها هم در همه جاي دنيا يك شكل است.

متقاضیان مدرک معتبر زبان انگلیسی این راهنما را بخوانید

چند سالی است که پای دانشجوها برای ادامه تحصیل به آن طرف باز شده و به مرور و با جهانی شدن دهکده جهانی، اهمیت دانستن یک زبان بین المللی برای همه مکشوف شده. 

با بالا رفتن این آگاهی و میزان تبادل دانشجو کم کم آزمون های مختلف بین المللی هم به ایران راه پیدا کردند. با این حساب، هر روز اسامی آزمون های جدیدی به گوش می رسد که همین طور در حال تکثیر هستند. هر کدام به بهانه ای و برای کاری جدید. یعنی دیگر گذشته آن وقتی که فقط یک تافل برای زبان بود و برای نشستن پای آزمون اش باید کلی هزینه سفر به یکی از کشورهای همسایه می کردیم.

 هرچند که حالا توی مملکت خودمان هم مجوز برگزاری این امتحان موجود است. نکته اینکه الان حتی طوری شده که خودمان هم دست به کار شده ایم و آزمون زبان طراحی کرده ایم! یعنی غیر از تافل، مدرک های خارجی و داخلی دیگری هم هست که بسته به نیاز، می شود یکی شان را انتخاب کرد.


تا بخوای چی بگی!

چه بخواهید فقط یک مدرک به مدارک قاب گرفته روی دیوارتان اضافه کنید یا قصد ادامه تحصیل و مهاجرت و کار به دیگر کشورها را دارید، باید بدانید که چه مدرکی به دردتان می خورد یا اصلا کشور موردنظر چه چیزی را قبول می کند. بی دلیل خودتان و جیب تان را به زحمت نیندازید و آب در هاون نکوبید و قبل از دست به جیب شدن و پرداخت هزینه ثبت نام، ببینید اصلا مدرک این آزمون به کارتان می آید یا نه. 

1- TOFEL 

با اینکه این روزها و با مد شدن آیلتس و GRE کمتر اسم تافل را می شنویم. اما هنوز هم اگر قصد ادامه تحصیل در ایالات متحده آمریکا و کانادا را دارید، باید مدرک تافل بگیرید. در مجموع برای 4400 کالج و دانشگاه در سراسر جهان، هنوز این مدرک معتبر است. علاوه بر این، مهاجرانی هم که دارای مشاغل حرفه ای هستند برای ادامه فعالیتشان دائما به یک رتبه تافل نیاز دارند. البته نمره کسب شده در این آزمون فقط تا دو سال اعتبار دارد.

از کجا آمده؟

تافل بچه معروف آزمون های زبان است و هنوز هم خیلی ها فکر می کنند کسی که تافل دارد، زبانش عالی است. اما دارندگان مدرک تافل معتقدند شما اگر مهارت های لازم برای آزمون تافل را به دست آورید، با انگلیسی متوسط هم می توانید نمره خوبی بگیرید. آزمون تافقل متعلق به سرویس سنجش تحصیلی (ETS) دانشگاه پرینستون است. این آزمون به دو شکل (PAPER BASED TOEFL) PBT کتبی و (INTERNET BASED TOEFL)   IBT اینترنتی برگزار می شود که شکل اینترنتی آن رایج تر است. 

چطور بگیریمش؟

PBT: آزمون کتبی تافل از سه بخش شنیداری listening(50 پرسش)، ساختار و نگارش structure & Written Expression (40 پرسش) و درک مطلب Reading (50 پرسش) تشکیل شده که برای پاسخگویی به 140 پرسش آن 115 دقیقه یعنی یک ساعت و 45 دقیقه وقت دارید. 

IBT: در آزمون اینترنتی تافل بخش جدیدی به نام «بخش گفتاری» وجود دارد و در عوض قسمت ساختار که در آزمون کتبی وجود دارد، حذف شده است. گرامر هم به طور غیرمستقیم در بخش های مختلف آزمون مورد سوال قرار می گیرد. ضمنا خلاصه برداری (Note taking) هم در بخش شنیداری مجاز است. در بخش نگارش باید به تایپ انگلیسی مسلط باشید. تعداد سوالات هم در هر چهار بخش تافل اینترنتی (شنیداری، درک مطلب، گفتاری و نگارش) 30 سوال است که در مجموع 120 سوال می شود. 

برای ثبت نام در این آزمون فقط کافی است تا سایت سازمان سنجش قدم رنجه کنید! هزینه تافل هم 400 هزار تومان است. 

2- IELTS 

مدرک آیتلس هم مشابه تافل است و تفاوت آن در نوع دانشگاهی است که می خواهید برای تحصیل انتخاب کنید. بعضی از دانشگاه ها مدرک تافل را قبول دارند و بعضی دیگر آیلتس را. اما در کل آزمون آکادمیک آیلتس مخصوص دانشجوهایی است که می خواهند در یک دانشگاه انگلیسی زبان ادامه تحصیل دهند. خیلی از دانشگاه های کانادا، انگلیس، استرالیا، نیوزلند و آمریکا مدرک آیلتس را به رسمیت می شناسند. ضمنا مدرک عمومی آیلتس برای مهاجران کشورهای کانادا، استرالیا و نیوزلند الزامی است.

از کجا آمده؟

آزمون آیلتس در واقع یک تافل انگلیسی است که در مقابل تافل آمریکایی قرار دارد و توسط دانشگاه کمبریج، کنسول انگلستان و مرکز آیلتس استرالیا طراحی شده. آیلتس به دو شکل آکادمیک (Academic Training) و عمومی (General Training) برگزار می شود. هر سال حدود یک و نیم میلیون نفر در آزمون آیلتس شرکت می کنند. 

چطور بگیریمش؟

در آزمون آیلتس هر چهار بخش مهارت اصلی زبان – مهارت های شنیداری، گفتاری، درک مطلب و نگارش- سنجیده می شود که فقط قسمت های شنیداری و گفتاری در هر دو شکل آزمون (عمومی و آکادمیک) یکسان است. پس موقع ثبت نام نوع آزمون را انتخاب کنید. زمان پاسخگویی به قسمت های درک مطلب و نگارش هرکدام، یک ساعت، قسمت شنیداری 30 دقیقه و قسمت گفتاری 14-11 دقیقه است. زمان کلی آزمون تقریبا دو ساعت و 45 دقیقه برای مجموع 82 سوال است. سوالات آیلتس از بسیار آسان تا بسیار مشکل طراحی شده و نمره آزمون از صفر (ناآشنای کامل به انگلیسی) تا نه (کاملا مسلط به انگلیسی) است. نمره موردقبول هر دانشگاه متفاوت است. اما به طور کلی نمره 9 عالی، 7 خوب، 5 متوسط و 3 ضعیف محسوب می شود. 

آزمون آیلتس در ایران برگزار می شود اما باید حواستان را جمع کنید و سراغ موسسات غیرقانونی نروید. در حال حاضر فقط سه مرکز «آیلتس ایران»، «آیلتس تهران» و «دانشگاه آزاد اسلامی» مجوز بین المللی و تاییدیه سازمان سنجش آموزش کشور را دارند و بقیه موسساتی که ادعای برگزاری آزمون را دارند، غیرقانونی هستند. هزینه این آزمون می شود به عبارتی، حدود 400هزار تومان. 

نکته های کلاس رفتن

امتحان دادن یاد می دهند!

مراکز مختلفی هستند که بریا آزمون های مختلفی مثل تافل و آیلتس و ... دوره های فشرده و نیمه فشرده و عادی دارند. این کلاس ها در واقع مهارت شما را برای شرکت در آزمون بالا می برند و آموزش زبان به شکل کلاس های عادی ندارند. به طورمثال به شما یاد می دهند که در بخش شنیداری آزمون بهتر است که به کدام بخش از گفت و گو دقت کنید یا در قسمت خواندن و پاسخ دادن به سوالات مربوط به متن، ابتدا سوالات را بخوانید و بعد سراغ متن بروید. در مورد بخش سخن گفتنتان (اسپیکینگ) هم به طور نمونه برایتان شرح می دهند که در هر آزمون چند بخش وجود دارد و در هر بخش چه باید بکنید.

 یاد می گیرید در هر دام از این قسمت ها چطور شروع کنید، چه لحنی بگیریدو چطور تمام کنید و... تا امتیاز بیشتری نصیب تان شود. حضور در این دوره ها بسته به خواست و انتخاب شما به صورت مجزا برای یک بخش و یا کلی است. در حال ترکیبی در زمانی که در کلاس حضور دارید همه بخش ها موردتوجه و پرداخت قرار می گیرد. در روش دیگر، کلاس های هر بخش جداگانه است و خواندن، شنیدنف حرف زدن و ... به صورت مجزا تشکیل می شود و برای حضور در هر کدام اینها باید جداگانه ثبت نام کنید.

ثبت نام به این شکل در نهایت برایتان گرانتر از اولی درمی آید. یادتان باشد که مهم ترین نکته استفاده از منابع درست و متناسب با آزمون موردنظراست این آزمون ها به منابع خاصی محدود نمی شوند. بنابراین باید براساس میزان دانش زبانی تان مفیدترین کتاب ها را انتخاب کنید. برای توقیت مهارت شنیداری سعی کنید سی دی های آموزشی را در هر شرایطی گوش کنید و فقط دنبال جای آرام و ساکت نباشید. خودتان را برای شرایط ویژه جلسه امتحان – همهمه شرکت کننده ها و ممتحنین و کیفیت پایین سیستم صورتی آماده کنید.و گوش دادن مرتب به موضوعات مختلف، گوش شما را به انگلیسی عادت می دهد. شما باید این مهارت را به دست آوردی که هم بشنوید، هم درک کنید و هم نکات مهم را یادداشت کنید.


نکته های امتحان دادن

مثل کنکور هنر است

برای شرکت در آزمون زبان مثل شرکت در کنکور طبیعتا احتیاج به منابعی دارید تا خودتان را به سطح قابل قبول برسانید و بعد به روش هایی برای تمرین و تکرار برسید. شرکت در آزمون زبان ولی مثل شرکت در کنکور هنر است. هیچ وقت منابع مشخص و دقیقی برای شما وجود ندارد و باید در زمینه های مختلف مطالعات متنوع داشته باشید و کتاب های مختلفی را که به عنوان منبع معری می شوند بخوانید به این امید که احتمال کارآمدی آن کتاب در آزمونتان بیشتر بوده باشد. منابع آزمون زبان از آنجایی که به مهارت های شما مربوط است مشخص نیست با این حال خیلی هم دستتان خالی نیست.

 کتاب هایی برای بالا بردن دایره لغات، گرامر بیشتر مورد توجه در آزمون ها! و... وجود دارد. ضمن خواندن این کتابها می توانید از فلش کارت هایی که وجود دارد برای یادآوری آموخته هاتان استفاده کنید. ضمنا هر موسسه ای که برای آمادگی در آزمون در کلاس هایش شرکت می کنید معمولا و علی الظاهر جزوات و منابع خودش را به شما معرفی می کند. هر چد که احتمالا فقط ویرایش آنها با دیگر موسسات فرق دارد.
 

چگونه رابطه عاطفیتان را تقویت کنید؟

 اگر از بحث، اختلاف یا بی اعتمادی خسته شده اید، و یا اگر احساس می کنید رابطه تان دچار یکنواختی شده است، حتما این 5 نکته را بخوانید.

به مسائل و مشکلات گذشته بپردازید

جروبحث ها و اشتباهات گذشته می توانند رابطه عاطفی ما را به چالش بکشند و بر آن تاثیر بگذارند. اگر اختلافات و بحث های قدیمی مرتب تکرار می شوند، یا کوچکترین چیزی خشم شما یا همسرتان را بر می انگیزد، علت این امر شاید این باشد که بعضی مسائل مربوط به گذشته هنوز حل و فصل نشده اند. دفعه بعدی که این اتفاق افتاد، سعی کنید آرام باشید و علت بروز چنین واکنشی را پیدا کنید. اگر فکر می کنید که از چیزی که در گذشته اتفاق افتاده عصبانی و ناراحت هستید، زمان آن رسیده که شجاع باشید و در مورد آن با هم صحبت کنید. هرگز همسرتان را محکوم نکنید بلکه راجع به مشکلات صحبت کنید. احساسات خود را تا جایی که می توانید شفاف و بدون ابهام بیان کنید. مستقیماً به چشم های او نگاه کنید، این کار به ایجاد اعتماد و صیمیت کمک می کند. وقتی در مورد احساستان صحبت کردید، سعی کنید با کمک هم راه حلی بیابید. طرفتان را ببخشید چون در غیر این صورت بحث ها و اختلافات قدیمی دوباره و دوباره تکرار خواهند شد.

با هم بیرون بروید

این روزها خیلی از زوج ها آنقدر مشغله دارند که نمی توانند به اندازه کافی کنار هم باشند. مثلاً آمار نشان می دهد که در انگلستان یک زوج معمولی بدون فرزند، به طور میانگین تنها 2 ساعت و نیم را در کنار هم سپری می کنند که البته 1 ساعت آن روبروی تلویزیون سپری می شود. اگر شما هم با این مشکل روبرو هستید، زمان آن رسیده که تغییراتی ایجاد کنید.  اول از همه، تلویزیون را ممنوع کنید و با هم بیرون بروید. سعی کنید مثل روزهای اول آشنایی رومانتیک و جذاب باشید و مکانی را انتخاب کنید که اگر در روزهای اول آشنایی به سر می بردید به آنجا می رفتید. بهتر است به جایی بروید که می توانید راحت با هم صحبت کنید، و ترجیحاً مکان های تازه را انتخاب کنید. تجارب تازه و مشترک می توانند حیات عاطفی شما را ارتقا بدهند و شما را به هم نزدیک تر کنند. یادتان باشد هدف خوش گذراندن است پس از این ساعات لذت کافی را ببرید. 

تفاوت های بین زن و مرد را بپذیرید

جنس مخالف به مثابه یک گونه متفاوت است. زنان و مردان عادت ها، ایده آل ها و نیازهای متفاوتی دارند، بنابراین تعجبی ندارد که گاهی نمی توانند با هم کنار بیایند. کلید موفقیت یک رابطه این است که بپذیریم زن و مرد متفاوت هستند. بنابراین، دفعه بعد که شوهرتان به شما می گوید "بیش از حد حساس هستی، عکس العملت اغراق آمیز است" یا خانمتان به شما می گوید "تو بی تفاوت هستی، تو به من اهمیت نمی دهی" ، به جای خشم و ناراحتی، از او بپرسید که چرا این طور فکر می کند. سپس با آرامش و به طور کاملاً شفاف، به او بگویید که چرا اینطور فکر نمی کنید. البته این به این معنا نیست که جنسیت طرفتان بدرفتاری او را توجیه می کند، بلکه نفوذ به ذهن همسر و دانستن اینکه چرا او رفتار خاصی را بروز می دهد، به شما کمک می کند که بعضی موانع را از سر راه بردارید و به دعواها و اختلافات پایان دهید. 

به روابط جنسی بیشتر اهمیت بدهید

روابط جنسی، اگر به دفعات مناسب صورت بگیرد، می تواند از طرق مختلف به سلامت انسان کمک کند. در عین حال این روابط باعث آزاد شدن داروی عشق یعنی  اکسی توسین در بدن شود. اکسی توسین به ما کمک می کند تا با پیوندهای عاطفی بهتری با همسرمان برقرار کنیم و اعتماد و عشق بیشتری بر روابطمان حاکم شود. بنابراین هرگز از اهمیت روابط زناشویی غافل نشوید و آن را در اولویت قرار دهید. 

بعضی اوقات از هم دور باشید

رعایت تعادل و پرهیز از افراط و تفریط یکی از عوامل اصلی موفقیت یک رابطه است. بنابراین اگرچه لازم است زمان کافی را در کنار همسرتان سپری کنید، ولی در عین حال بیش از حد با هم بودن و محدود کردن روابط انسانی هم می تواند به روابط عاطفی ما با همسرمان لطمه بزند. اگر بیش از حد در کنار هم باشیم نه تنها هر حرکت و صحبت طرف مقابل باعث ناراحتیمان می شود، بلکه کم کم رابطه مان دچار یکنواختی خواهد شد. بنابراین بهتر است گاهی از او دور باشید و به فعالیت هایی که دوست دارید بپردازید. مثلاً با دوست هایتان به سفر بروید، در دوره های آموزشی شرکت کنید و ... . 

چگونه ظروف خود را با مواد طبیعی تمیز کنید

تمیز كردن خانه با جوهر نمك، وایتكس و مایعات مختلف ضدعفونی‌كننده كار سختی نیست اما این مواد ممكن است به شما و اعضای دیگر خانواده آسیب برساند. به‌خصوص برای تمیز كردن ظروف بهتر است مواد شیمیایی به كار نبرید چون باقی ماندن تنها یك اثر كوچك از این مواد در سطح ظرف باعث مسمومیت شما می‌شود. در شماره قبل درباره تمیز كردن آشپزخانه با مواد طبیعی مطالبی خواندید. در این شماره به شما یاد می‌دهیم چطور ظروف‌تان را با مواد طبیعی بی‌خطر تمیز كنید. 


   ظروف شیشه‌ای

  سركه

برای شفاف‌كردن و براق كردن شیشه‌ها، آنها را در حجم مساوی آب و سركه بخوابانید. بعد از یك ربع آنها را به روش عادی بشویید و از درخشندگی آنها لذت ببرید.

  نمك: 

اگر روی ظرف شیشه‌‌ای، لكه سختی افتاده، پاك كردن آن با مواد شیمیایی امكان دارد آن را كدر كند یا روی آن خش بیندازد. برای پاك كردن آن می‌توانید كمی نمك دانه درشت روی اسكاچ بریزید و با آن روی لكه بكشید تا پاك شود.




   لكه چای و قهوه روی فنجان

  جوش شیرین: 

معمولا این لكه‌ها را با وایتكس پاك می‌كنند اما شما می‌توانید یك قاشق جوش شیرین در فنجان بریزید و آن را پر از آب كنید. بگذارید شب تا صبح بماند و بعد با اسفنج آن را پاك كنید. لكه از بین خواهد رفت.

  نمك و لیمو: 

یك لیمو را نصف كنید، كمی نمك روی آن بپاشید و روی لكه بمالید. بعد آن را بشویید. لكه به راحتی از بین خواهد رفت.



   قهوه‌ساز

  سركه: 

مقدار مساوی آب و سركه را در قهوه‌ساز بریزید و آن را با درجه كم روشن كنید. چند دقیقه بعد آن را خاموش كنید و بگذارید یك ساعت بماند. حالا ماشین را چند بار با آب بشویید و از آن استفاده كنید.



   ظروف نقره
 
 جوش شیرین: 


برای برطرف كردن لكه‌های سخت روی نقره، برس را در جوش شیرین بزنید و با آن نقره را بسابید. لكه به راحتی پاك خواهد شد.

  خمیردندان: 

خمیردندان نقره را براق می‌كند. كمی از آن را روی پارچه نرمی بمالید و روی نقره ماساژ دهید. بعد نقره را با آب سرد بشویید و با یك پارچه جاذب رطوبت خشك كنید.




   ظرف‌های پلاستیكی نگهداری غذا

  لیمو: 

برای تمیز كردن لكه‌های تیره مواد غذایی اسیدی مثل گوجه‌فرنگی از روی ظرف‌های پلاستیكی، كمی لیمو روی آنها بمالید و بگذارید در آفتاب خشك شود. بعد آن را به روش عادی بشویید. لكه از بین خواهد رفت.



  تابه و قابلمه

  نمك: 

اگر چربی تابه یا قابلمه خیلی زیاد است، بعد از پخت روی آن نمك بپاشید و بگذارید بماند. بعد از نیم ساعت می‌توانید آن را به راحتی با یك بار استفاده از اسكاچ و مایع ظرفشویی تمیز كنید. نمك چربی را به‌خودش می‌گیرد. البته توجه كنید كه این راه‌حل برای ظروف نچسب توصیه نمی‌شود چون امكان دارد آنها را خراب كند.

  سس كچاپ: 

برای از بین بردن لكه از روی ظروف مسی یا برنجی سس كچاپ را روی دستمال بریزید و با آن ظرف را ماساژ دهید. بعد از یكی، 2 دقیقه رنگ اصلی مس یا برنج مشخص خواهد شد. بعد می‌توانید آن را با آب بشویید و با حوله خشك كنید.

  روغن نباتی: 

اگر روی ظرف چدن شما چیزی چسبیده، كمی روغن نباتی روی آن بریزید و یك قاشق نمك اضافه كنید. حالا با یك اسكاچ ظرف را بسابید و بعد با آب داغ بشویید تا كاملا تمیز شود.



   تخته برش

  لیمو: 

برای ضد‌عفونی كردن و از بین بردن آثار ریز مواد غذایی كه در شیارهای تخته برش فرو می‌روند و فاسد می‌شوند، می‌توانید یك لیمو را نصف كنید و روی تخته بمالید. بعد از نیم ساعت تخته را بشویید.




   دربازكن و وسایل كوچك دیگر

  جوش‌شیرین: 

اگر به دربازكن یا رنده، غذا چسبیده و خشك شده برای تمیز كردن آن از جوش‌شیرین استفاده كنید. 2 قاشق جوش‌شیرین را با یك قاشق آب خمیر كنید، یك مسواك را در آن بزنید و تمام درزهای دربازكن را با آن تمیز كنید.



   ظروف چینی

 جوش‌شیرین: 

اگر ظرف لكه تیره پیدا كرده، آن را پر از آب‌گرم كنید و كمی جوش‌شیرین به آب اضافه كنید. بعد از 3 تا4 ساعت می‌توانید ظرف را بشویید. لكه برطرف خواهد شد.

  لیمو: 
اگر ظرف چینی شما خیلی چرب است، برای پاك كردن بهتر آن كمی لیمو به مایع ظرف‌شویی اضافه كنید و به كمك آن ظرف را راحت‌تر بشویید.

راه هایی برای پس انداز بیشتر

شرایط اقتصادی جهان این روزها به گونه ای است که بسیاری از ما نوعی فشار و نگرانی اقتصادی را تجربه می کنیم. اگر می خواهید صرفه جویی کنید و دغدغه های مالی کمتری داشته باشید حتما به نکات زیر توجه کنید:

1.لیستی از مخارجتان تهیه کنید. 

به جای اینکه همه حساب و کتاب ها را در ذهنتان انجام دهید و مرتب از خودتان بپرسید چقدر خرج کرده ام و حالا چقدر پول دارم و ...  لیستی تهیه کنید و همه هزینه ها را یادداشت کنید. بدین ترتیب هم بر مخارج ماهانه کنترل بیشتری خواهید داشت و هم انگیزه ای برای صرفه جویی و خود داری از مخارج غیرضروری پیدا خواهید کرد. 

2. وقتی احساساتی یا گرسنه هستید به خرید نروید. 

وقتی احساساتی هستید، مثلا دلتان گرفته یا از چیزی خوشحال هستید، به خرید نروید چون احتمال اینکه ولخرجی کنید و چیزهایی را بخرید که به آنها نیازی ندارید زیاد است. خیلی اوقات برای اینکه از احساسات منفی فرار کنیم  و ذهنمان را از چیزهای ناراحت کننده منحرف کنیم، چیزهایی را می خریم که برای لحظاتی شادمان می کنند. مثلا ممکن است فقط به منظور خرید یک پیراهن به فروشگاه رفته باشیم ولی با یک شلوار، یک کت و چند جفت جوراب و چیزهای دیگر به خانه برگردیم. اگرچه خرید چنین چیزهایی برای لحظاتی ما را شاد می کنند، اما این شادی به زودی از بین می رود و آنوقت ما می مانیم و چند وسیله غیرضروری و یک حساب خالی! 

همین مطلب در مورد مواقعی که بسیار گرسنه هستید و به فروشگاه می روید صادق است. ممکن است گرسنگی به شما فشار بیاورد و به محض دیدن هر یک از محصولات داخل مغازه فکر خریدنش به سرتان بزند!

3. خودتان را با فعالیت های هیجان انگیز و افراد دوست داشتنی سرگرم کنید. 

به جای اینکه بعد از یک روز کاری برای رهایی از خستگی و دغدغه های کاری به یک رستوران فست فود بروید به فعالیت های دیگری بپردازید که هم خوشحالتان می کنند و هم پرخرج نیستند. به همراه اعضای خانواده یا دوستان به فعالیت های سرگرم کننده یا فعالیت های فردی مثل باغبانی یا نقاشی بپردازید. معمولاً وقتی بی حوصله، احساساتی یا تنها هستیم بیشتر خرج می کنیم، بنابراین سعی کنید به روشهای موردعلاقه خود وقتتان را پر کنید. 

4. کم کم ولی همیشه پس انداز کنید. 

بعضی ها فکر می کنند چون درآمدشان  زیاد نیست نمی توانند پس انداز کنند ولی این مثل آن می ماند که بگوییم چون همه روز بیکار نیستیم نباید یک ساعت را به ورزش اختصاص دهیم. کارشناسان معتقدند که بهترین راه برای تقویت حساب بانکی این است که کم کم پس انداز کنیم ولی این کار را همیشه ادامه بدهیم. به جای اینکه ناگهان قسمت بزرگی از حقوق ماهیانه تان را به حساب پس اندازتان واریز کنید و مبلغ کمی را برای روزهای باقیمانده ماه نگه دارید، هربار  مبلغ کوچکی را پس انداز کنید. خواهید دید بدون اینکه خودتان متوجه شوید پس اندازتان هر ماه بیشتر خواهد شد. هرچه بیشتر شاهد بیشتر شدن موجودی حسابتان باشید، انگیزه بیشتری برای پس انداز کردن پیدا خواهید کرد.

5. مبلغی را به تفریح و سرگرمی اختصاص دهید. 

بهتر است هراز گاهی هزینه ای را به فعالیت های تفریحی اختصاص دهید. اگر تفریح کافی نداشته باشید ممکن است ناگهان از شرایط خسته و دچار افراط شوید و کل پس اندازتان را یک شبه خرج کنید. دوست دارید تلویزیون جدیدی برای اتاق نشیمن بخرید؟ دوست دارید به یک مسافرت بروید؟ پس از همین الان شروع کنید و پولتان را پس انداز کنید. 

6. به وبلاگ های مالی مراجعه کنید و یا وبلاگ خود را بسازید.

وبلاگ هایی با موضوعات پول و درآمد و سرمایه گذاری به تازگی طرفداران زیادی پیدا کرده و می توانند الهام بخش بسیاری از افراد باشند. همچنین سرک کشیدن به زندگی دیگران و خبردارشدن از مخارج آنها می تواند جالب باشد. حتی اگر شجاعت کافی را داشته باشید می توانید وبلاگ خودتان را داشته باشید و توصیه های خود را به اشتراک بگذارید. با این کار نه تنها با کسانی که در زمینه های اقتصادی با شما همفکر هستند ارتباط برقرار می کنید، بلکه نوعی انگیزه و احساس غرور را در شما ایجاد خواهند کرد.

8. از دیگران کمک بخواهید.

اگر واقعا احساس می کنید که تحت فشار هستید خیلی راحت و بدون خجالت از دیگران کمک بخواهید. به یک کارشناس امور مالی مراجعه کنید و شرایطتان را با او در میان بگذارید. این افراد تجربه رویارویی با مشکلی شبیه به مشکل شما را دارند و با ارائه برنامه ای واقع بینانه به حل مشکل مالی شما کمک خواهند کرد. 

8 خطر جدی در زندگی مشترک

ماجراهایی را که در کتاب‌های دوران كودكی‌تان خوانده‌اید فراموش کنید. یک زندگی عاشقانه، قرار نیست همه گوشه‌هایش رمانتیک و افسانه‌ای باشد. در یک زندگی واقعی، تعادلی میان عشق، انتظار و حتی حق و حقوق وجود دارد و اگر بخواهید این واقعیت را انکار کنید، باید بگوییم خیلی زود به بن بست خواهید رسید. درست است که همسرتان نمی‌تواند با شما مثل یک شاهزاده برخورد کند و قرار هم نیست که در یک زندگی معمولی چنین کاری کند، اما اگر اتفاق‌های گفته شده در این مطلب در ازدواج شما افتاد، می‌توانید خودتان را یک زن خوشبخت بدانید.

   امروز اولین روز آشنایی​تان نیست

  فراموش نکنید که تاابد عاشق یکدیگر بودن، با زندگی مثل تازه عروس و داماد‌ها خیلی فرق می‌کند. هر رابطه‌ای در آغازش پر از هیجان است. شاید در ماه‌ها و حتی سال اول، دوست داشته باشید لحظه لحظه در کنار همسرتان باشید و در مدت کوتاهی که از هم فاصله دارید هم با تلفن همراه یا راه‌های دیگر با هم در ارتباط باشید. ولی واقعیت این است که یک عشق بالغ، به معنای چسبیدن به یکدیگر نیست. باید فرصت دهید هیجان عشق کمی از زندگی‌تان فاصله بگیرد و در کمال دوست داشتن هم، زمانی را برای تنها بودن، پیشرفت کردن در کار، وقت گذراندن با گروهی از دوستان و خانواده و حتی مطالعه در اتاقی جداگانه به هم بدهید. این زمان نباید از شما یک تنهای مطلق بسازد، بلکه باید تنها بخشی از روزتان را اشغال کند.



  این انتظارات را نداشته باشید

  شیفتگی با عشق زمین تا آسمان فرق می‌کند. سعی نکنید که مثل روزهای اول آشنایی، مدام در فکر غافلگیر کردن همسرتان باشید یا بخواهید با رفتارهای کودکانه احساسش را محک بزنید. بعد از مدتی زندگی زیر یک سقف، دیگر قرار نیست او هر روز با یک دسته گل و کادوی هیجان‌انگیز به خانه برگردد و قرار هم نیست جز گفت‌و‌گوهای عاشقانه حرفی میان شما رد و بدل نشود. اشتباه نکنید! همه اینها باید جزء مهمی از زندگی مشترک‌تان باشد، نه همه آن. 



  شما پرنسس نیستید، همسرتان هم سوپرمن نیست

گمان نکنید که همسرتان باید خود را در موضعی پایین‌تر از شما ببیند و برای اینکه به پرنسس رؤیا‌هایش سخت نگذرد، مثل یک سوپرمن در مقابل مشکلات بایستد. چنین رفتارهای عاشقانه‌ای، خیلی زود زندگی شما را ویران می‌کنند. پس واقعیت را بپذیرید و قبول کنید که شما به یک ارتباط مشترک وارد شده‌اید و باید در جزء جزء مسئولیت‌های آن سهمی را به عهده بگیرید؛ سهمی که در بخشی از آن مسئولیت‌ها می‌تواند کمتر باشد و در بخشی دیگر هم به دلیل توانایی‌های شما، بیشتر. 



  از راه سوم بروید 

  درصد بالایی از مشکلات در زندگی زناشویی غیرقابل حل هستند. این ادعایی است که نه تنها متخصصان بر آن تاکید می‌کنند، بلکه تمام کسانی که تجربه یک زندگی موفق را هم داشته‌اند، از آن آگاه هستند. از یک شبه حل نشدن مشکلات نترسید و بپذیرید که همه مشکلات هم حل‌شدنی نیستند. شما و همسرتان به عنوان یکی از مهارت‌های زندگی مشترک، باید یاد بگیرید که چطور با این دسته از مشکلات کنار بیایید و طوری آنها را به حاشیه ببرید که آسیبی به زندگی مشترک‌تان نزنند. اگر فکر می‌کنید در موضوعی اختلاف دارید اما به یک  نظر مشترک نمی‌رسید، راه دیگری را بروید. راه حل سوم، نگاه کردن به مشكلات از زاویه‌ای است که هم شما در موردش موافقید و هم همسرتان. یعنی این بار نباید به این مشکل تنها از نگاه خودتان توجه کنید، بلکه باید ببینید که همسرتان چه قدم‌هایی برداشته است و شما باید چه قدم‌هایی بردارید، تا اختلافات در این زمینه به حداقل برسد. 



  کپی نکنید

هرکس می‌گوید بعد از ازدواج زن و شوهر شبیه هم می‌شوند، اشتباه می‌کند. عادت‌های اصلی و تفکرات در افراد ریشه دارند و حتی بعد از ازدواج هم تغییر نمی‌کنند. تنها چیزی که در یک زندگی موفق اتفاق می‌افتد، کسب عادت‌های جدید است. در یک ازدواج موفق، دسته‌ای از عادت‌ها، باور‌ها و توانایی‌های جدید به مهارت‌های شما اضافه می‌شوند و همسرتان هم به همین شکل توانایی‌هایش را بالا می‌برد. به همین دلیل است که به مرور شما شبیه یکدیگر جلوه می‌کنید. افرادی‌که با حفظ باور‌ها و عادات قبلی‌شان، برای خوشبخت بودن، مجموعه جدیدی از باور‌ها و عادات را کسب کرده‌اند و مثل تکه‌های یک پازل، نیازهای یکدیگر را پرکرده‌اند. 



  خودتان باشید 

 از کاه اختلاف‌نظر‌ها کوه نسازید. شما و همسرتان در خانواده‌های متفاوت رشد کرده‌اید و دنیا را به شیوه‌ای کشف کرده‌اید که ممکن است با شیوه دیگری متفاوت باشد. پس قطعا نه حالا و نه ۴۰ سال دیگر، نمی‌توانید شبیه هم شوید. تنها کاری که می‌توانید بکنید، این است که مثل افراد بالغ، نگذارید اختلاف‌نظر‌ها و تفاوت در عادت‌ها به رابطه شما خدشه‌ای وارد کنند. به او اجازه دهید که خودش باشد و خودتان هم از سبک زندگی‌تان فرار نکنید. فقط سعی کنید یک مهارت تازه به دست آورید که آن هم پذیرفتن عقاید و عادت‌های دیگران، بدون ضربه زدن به زندگی مشترک است. 



  مخفی کار، نه؛ رازدار باشید

با هم درددل کنید، از احساسات و افکارتان حرف بزنید، اما تمام دست‌تان را یک‌جا رو نکنید. بگذارید همیشه گوشه‌ای برای کشف کردن وجود داشته باشد و وجود چنین مواردی در همسرتان را به پای اخلاقش نگذارید. قرار نیست همسرتان مثل کتابی باشد که بار‌ها و بار‌ها آن را خوانده‌اید. او حق دارد رازهای خودش را داشته باشد؛ البته از آن جنس راز‌هایی که نگفتن‌شان به زندگی شما آسیبی نمی‌زند. قرار نیست همسرتان به شما دروغ بگوید یا حتی حقایق مهم را پنهان کند و فقط می‌تواند بخشی از حس و بخشی از گذشته‌اش را برای خودش نگه دارد. بدون اینکه این کار بوی پنهان کاری بدهد. البته شما هم حق دارید، در دلتان چیزهایی داشته باشید، که فقط مخصوص شماست و تنها خودتان از آنها باخبر هستید. 



  زنگ خطر‌ها را جدی بگیرید

  ممکن است اطراف‌تان گاهی از رفتار شما و همسرتان انتقاد کنند یا در مشاهده رفتارهای زوج‌های خوشبخت، ببینید که زمین تا آسمان با آنها تفاوت دارید، این موضوع قرار نیست تمام زیروبم زندگی شما را به چالش بکشد و باعث شود تمام راهی را که رفته‌اید اشتباه بدانید. بلکه تنها می‌تواند  زنگ خطری برای شما باشد و این فکر را به ذهنتان راه بدهید که شاید گاهی اشتباه کرده‌ام. شتاب​زده تغییر مسیر ندهید و با غرور موضوعی را که شنیده‌اید انکار نکنید. کمی به خودتان فرصت دهید و در چند روز بعد، رفتار‌هایتان و شیوه زندگی‌تان را زیر ذره بین بگذارید؛ آیا ردی از این مشکلی که آن را نادیده می‌گرفتید در زندگی شما هست؟ اگر وجود دارد خودخواهی را کنار بگذارید و برای کمرنگ کردنش از‌‌ همان لحظه دست به کار شوید.

5 دلیل اصلی مشاجره در زندگی مشترک

شاید تصور کنید که ناراحتی  یا غر زدن های شما یا همسرتان به کارهای خانه یا مسائل مالی مربوط است، ولی جالب است بدانید که از نظر کارشناسان،  همیشه دلیل  واقعی مشاجرات یکی از 5 عامل زیر است: 

1.به من اعتماد داری؟

وقتی با ملایمت چیزی را به همسرتان یادآوری می کنید و او ناگهان از کوره در می رود متعجب می شوید چون انتظار چنین عکس العملی را نداشته اید. شما فقط کاری را که باید انجام بدهد به او یادآوری کرده اید. اما واقعیت این است که دلیل اصلی عصبانیت او این نیست که نمی خواهد آن کار را انجام دهد، بلکه این است که احساس می کند شما به او اطمینان ندارید. وقتی کاری از یک مرد خواسته می شود، او آن را در لیست کارهای خود قرار می دهد و صبر می کند تا زمان مناسب برای انجام آن فرا برسد. او هرگونه یادآوری را نشانه ای از عدم اطمینان همسر خود می داند و جملات شما را اشتباه می شنود: "من تو را باور نمی کنم. تو دروغ گفتی. قرار نیست آن کار را انجام بدهی". بنابراین بهتر است به جای غر زدن، جملاتی مانند "فکر می کنی بهترین زمان برای انجام آن کار کی باشد؟" را به کار ببریم. چنین جملاتی به او فرصت می دهند تا توانایی های خود را اثبات کند. 

2. هنوز برایت جذاب هستم؟

وقتی همسرتان به زن دیگری نگاه می کند عصبانی می شوید؟ وقتی بدون همسرتان به یک مهمانی دوستانه می روید با بدخلقی و قهر او روبرو می شوید؟ همه اینها نشانه هایی است از نیازی که شما یا او احساس می کنید: "می خواهم بدانم هنوز مورد توجه تو هستم. هنوز به من نیاز داری." با گذر زمان و بیشتر شدن عمر یک رابطه چنین ترس هایی جدی تر می شوند. ترس از اینکه اگر اضافه وزن پیدا کنیم دیگر برای او جذاب نباشیم، ترس از اینکه با بیشتر شدن سن جذابیت خود را از دست بدهیم، و ترس از اینکه تکراری شویم. اما چنین دغدغه هایی مختص خانم ها نیست و یک مرد نیز نگرانی های خاص خود را دارد، مثلا اینکه شغلش را از دست بدهد، اینکه درآمد کافی نداشته باشد، و اینکه نتواند مشکلات همسرش را حل کند. 

همه ما در چنین مواقعی سعی می کنیم با گفتن جملات امیدبخش به همسرمان کمک کنیم. اما نکته مهمی که باید درنظر گرفته شود طریقه سخن گفتن است. مثلا جمله ای مانند "مهم نیست اگر تو یک میلیونر نیستی" نتیجه ای جز بیشتر کردن ترس او ندارد. بهتر است بگویید "تو همیشه آنچه را که می خواهم برایم فراهم می کنی" . اگر می خواهید خیالتان راحت تر شود، بیشتر به خودتان توجه کنید. ورزش کنید، لباس های زیبا به تن کنید و به خودتان برسید. بدین ترتیب اعتماد به نفستان بیشتر می شود و باور می کنید که هنوز از نظر همسرتان خواستنی و دوست  داشتنی هستید. 

3. با من خواهی ماند؟

اگر رابطه ای درست و سالم باشد، هر دو طرف  گاهی دچار حس آسیب پذیری و ناامنی خواهند شد. ترس از جدایی بخش جدایی ناپذیر یک رابطه عاشقانه است، چرا که دو طرف از تنهایی ای که انتظارشان را می کشد می ترسند. گاهی جملاتی مانند "اگر واقعا این طور فکر می کنی پس بیا از هم جدا شویم" تنها برای اطمینان حاصل کردن از احساس طرف مقابل به زبان رانده می شوند. ولی اگر احساس می کنید او با کارها و رفتارش آزارتان میدهد، شاید بهتر باشد صبر کنید و زندگی را بدون او تصور کنید. هرگاه بپذیریم زندگی بدون او هم می تواند شاد و جالب باشد، صبر و تحمل بیشتری خواهیم داشت.

4. برایت مهم هستم؟

احساس مهم بودن اولین و مهم ترین انگیزه است. وقتی شوهری سالگرد ازدواج خود را فراموش می کند، یا آقایی طی چندین باز تماس با همسرش موفق نمی شود با او صحبت کند، احساس نادیده گرفته شدن به سراغ او می آید. این احساس منفی و آزاردهنده سپس در قالب دعواهای لفظی خود را نشان می دهد. 

5. دوستم داری؟

بعضی کارشناسان معتقدند در پس هر مشاجره و اختلاف یک سوال نهفته است: "دوستم داری؟" . آیا آنقدر دوستم داری که وقتی می دانی بی نظمی مرا ناراحت می کند اتاق را مرتب کنی؟ آنقدر دوستم داری که پولت را بیهوده هدر ندهی؟ آنقدر دوستم داری که به من اعتماد کنی و توصیه هایم را بپذیری؟ شاید به همین دلیل باشد که وقتی تغییری مهم در زندگی یک زوج ایجاد می شود، مثلا وقتی کودکی به دنیا می آید یا یکی از اعضای خانواده فوت می کند، مشاجرات و اختلافات هم افزایش می یابد. در چنین مواقعی لازم است به خود یادآوری کنیم که اگرچه در شرایط و محیط اطراف تغییراتی پدید آمده است، اما رابطه ما به همان صورت قبل باقی مانده و تغییری نکرده است.

کدام حرفها را می شود با پیامک گفت؟

همه ما گاهی دوست داریم خودمان را پشت گوشی تلفن همراه‌مان پنهان كنیم و آنچه نمی‌توانیم بگوییم را با چند كلمه بنویسیم. كار سختی نیست. یك پیام می‌فرستید و حتی اگر با كلماتی سنگین‌تر پاسخش را دریافت كردید، گوشی‌تان را كنار گذاشته و از مهلكه بیرون می‌آیید. اما آیا همه حرف‌ها را در همین چند كلمه می‌توان گفت؟ اصلا یك پیامك باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد كه تاثیر بهتری روی دریافت‌كننده‌ بگذارد؟ اگر می‌خواهید با آداب پیامك نوشتن و باید و نباید‌های آن بیشتر آشنا شوید، در ادامه این متن با ما باشید.

   پیامكی «نه» نگویید


روش اشتباه 

من به پیشنهاد شما فكر كردم.
 فعلا قصد ازدواج ندارم. خدانگهدار

روش صحیح

باید برای صحبت در موضوعی
 همدیگر را ببینیم. ممنونم

حرف‌های جدی و سنگین جای‌شان در پیامك نیست. خیلی حرف‌ها ارزش این را دارند كه رودررو گفته شوند و در واقع خیلی آدم‌ها ارزش این را دارند كه چنین حرف‌هایی را از زبان خودمان بشنوند، نه اینكه آن را در یك پیامك بخوانند.در شرایطی كه می‌خواهید جواب منفی به كسی بدهید یا تكلیف كاری را یكسره كنید، هرگز سراغ پیامك نروید. اگر می‌خواهید به خواستگار‌تان جواب منفی بدهید، استعفایتان از كار را بیان كنید، همسرتان را برای اشتباهی محاكمه كنید و... بدانید كه پیامك فرستادن شیوه مناسبی نیست. حق آدم‌هاست كه از چنین موضوعاتی، نه با یك جمله چند كاراكتری بلكه به شكلی مفصل‌تر باخبر شوند، دلایل شما را بدانند و خودشان هم امكان دفاع از خود را داشته باشند.

عشق و نفرت را پیامک نکنید


از همان روز اول نامزدی، ارتباط شما پر می‌شود از خاطرات بی‌نظیر و لحظات سخت. محققان دانشگاه میشیگان می‌گویند که هرگز در چنین لحظاتی از امکانات مدرن زندگی بهره نگیرید و طعم واقعی‌ این لحظه‌ها را با یک پیامک از بین نبرید. از نظر آنها بعضی جمله‌ها تنها چند واژه نیستند، بلکه می‌توانند به یک لحظه ناب در زندگی شما تبدیل شوند. پس هرگز بی‌خیال ساختن چنین خاطراتی نشوید و آن کلمات را با ارسال پیامک نسوزانید. اگر می‌خواهید برای اولین بار به نامزدتان بگویید که دوستش دارید یا اگر می‌خواهید در جریان زندگی مشترک، خبرهای سرنوشت‌سازی را به همسرتان بدهید، هرگز از پیامک استفاده نکنید. اگر می‌خواهید خبر باردار شدن‌تان را بدهید یا حتی بگویید که احساس می‌کنید زندگی‌تان به بن‌بست نرسیده، هرگز از پیامک کمک نگیرید. اگر هم بعد از یک دعوای سخت، احساس می‌کنید که حق با همسرتان بوده و می خواهید از او عذرخواهی کنید، در اولین فرصت چشم در چشمش این حرف را بزنید. هیچ کس با یک پیامک ساده کسی را نمی‌بخشد. پس رودررو موضوع را مطرح کنید و تمام احساس‌تان را در مقابلش به نمایش بگذارید.



   شكلك‌ها را فراموش نكنید


روش اشتباه

آقای رئیس من حالم بده  فردا اداره نمیام 


روش صحیح


با عرض پوزش، به‌دلیل مشكلاتی
 فردا امكان حضور در اداره را ندارم.


بعضی‌ها دوست ندارند از شكلك‌ها استفاده كنند، چون فكر می‌كنند چهره كودكانه‌ای به پیامكشان می‌دهد؛ بعضی‌ها هم فكر می‌كنند این تصاویر از جدیت یك متن كم می‌كند. اما اگر نظر ما را بخواهید، استفاده درست و بموقع از شكلك‌ها، می‌تواند پیام شما را چند برابر جالب كند. یادتان نرود كه چهره و حالات شما در زمان پیامك فرستادن دیده نمی‌شود و تنها چیزی كه می‌تواند حال‌وهوای آن لحظه شما را شرح دهد، یك شكلك ساده ‌است. در واقع «اسمایلی‌ها» خود شما هستید كه كوچك شده‌اید و در یك پیامك جا گرفته‌اید. اگر از گفتن یك حرف، منظور جدی‌ نداشتید، قیافه به كمك شما می‌آید و  اگر می‌خواهید نگرانی یا كمی ناراحتی‌ را ابراز كنید، می‌توانید از این شكلك‌ها كمك بگیرید. البته یادتان نرود كه این صورتك‌ها كمی خودمانی هستند و اگر می‌خواهید به مدیر‌تان یك پیامك بفرستید، بهت ر است سراغ آنها نروید زیرا چنین پیامكی، قطعا ساده، صریح و كاملا اداری است و نیاز به یك شكلك برای توضیح دادن ندارد. از طرف دیگر، خود پیامك، به اندازه كافی صمیمانه است. پس اگر می‌خواهید یك پیامك رسمی بفرستید، آن را بدون شكلك، با فونت فارسی و با كلمات رسمی بنویسید.

همه را در یك گروه جا ندهید


پیامك‌هایی كه می‌فرستیم، همه در یك دسته جا نمی‌گیرند، پس آدم‌های دریافت كننده‌شان هم نمی‌توانند یكسان باشند. پیامك‌های جوك، جملات حكیمانه، احوال‌پرسی‌های دوستانه، یادآوری برخی روزها و رویداد‌ها و ده‌ها نوع پیامك دیگر، همه به مخاطبان خاص خود نیاز دارند. از طرف دیگر اگر بخواهید همه موضوعات را به تمامی فهرست تلفن همراه‌تان بفرستید، خیلی زود دیگران را خسته می‌كنید و به آدمی تبدیل می‌شوید كه وقت و بی‌وقت پیامك‌هایش به گوشی دیگران می‌رسد و كم‌كم خیلی‌ها بدون خواندن متن‌هایتان، پیامتان را حذف می‌كنند. پس قبل از آنكه برای فرستادن یك متن دست به موبایل شوید، به این فكر كنید كه موضوع آن برای چه افرادی می‌تواند جالب و برای چه كسانی می​توانند خارج از ادب یا حتی خارج از چارچوب آن رابطه باشد.



   خبرهای بد را پیامكی ندهید

روش اشتباه 

دلم می‌خواد از ناراحتی بمیرم


روش صحیح


دلم گرفته، كی وقت داری صحبت كنیم؟ 

در هیچ شرایطی خبر‌های بد یا غیرمترقبه را با پیامك نفرستید. چنین اخباری نیاز به یك مقدمه‌چینی دارند كه در یك پیام ممكن نیست. در این مواقع شما باید رابطه‌ای كه با فرد مقابل دارید را هم درنظر داشته باشید. 

پیامك زدن در این شرایط می‌تواند مقدمه‌ای برای گفتن خبر باشد اما نمی‌تواند تنها راه انتقال آن به‌حساب بیاید. برای مثال اگر از اینكه زمان مناسبی برای گفتن خبر است، مطمئن نیستید، می‌توانید با یك پیامك، از فرد مقابل فرصتی بخواهید تا با او در مورد مشكلی كه پیش آمده صحبت كنید. شاید فرد مقابل‌تان در آن لحظه امکان صحبت کردن بیشتر را نداشته باشد و یک پیامک شوکه کننده بتواند او را برای ساعت‌ها به هم بریزد.

پیام را جایگزین كلام نكنید

بعضی‌ها فكر می‌كنند كه پیامك زدن جایگزین همیشگی تلفن كردن است. اگر شما هم از این دسته هستید، باید بگوییم كه اشتباه می‌كنید. در لحظه‌هایی كه امكان صحبت ندارید و فكر می‌كنید وقت خوبی برای تلفن كردن نیست، می‌خواهید به كسی بگویید كه به یادش هستید اما نمی‌خواهید وقتش را با صحبت تلفنی بگیرید، می‌خواهید موضوع كوچكی را یادآوری كنید و... آن وقت پیامك به داد شما می‌رسد. 

اما در خیلی شرایط هم باید به همان شیوه قدیمی یعنی تلفن كردن برگردید.تبریك گفتن به یك دوست صمیمی یا كسی كه رابطه رسمی‌ای با شما دارد، اتفاقی نیست كه با یك پیامك بیفتد. فرستادن پیام در این شرایط می‌تواند بی‌حوصلگی شما برای صحبت كردن با آن شخص را نشان دهد. از طرف دیگر رابطه ما با بسیاری از آدم‌ها، پیامكی نیست و در فرهنگ سنتی ما، فرستادن پیامك تبریك، تسلیت یا خیلی پیام‌های دیگر به كسی كه اختلاف سنی یا موقعیت قابل ملاحظه‌ای با ما دارد، كار مودبانه‌ای تلقی نمی‌شود. پس قبل از آنکه دست به تلفن شوید، ارتباطی را که با آن فرد دارید در ذهن‌تان مرور کنید.



   خلاصه بنویسیم؟ ننویسیم؟

روش اشتباه

nmitum bznm. mes plz



روش صحیح

نمی‌تونم تماس بگیرم. پیامك بده لطفا

در یك پیامك كاراكتر‌های كمی جا می‌گیرد و به همین دلیل خیلی از كلمات برای وارد شدن به چنین متنی خلاصه می‌شوند. این اتفاق در همه جای دنیا می‌افتد و جالب اینجاست كه خیلی از این كلمات خلاصه شده به مرور وارد زبان گفتار هم می‌شوند و به یك كلمه جدید در زبان تبدیل می‌شوند. اما تا زمانی كه این اتفاق بیفتد، فهمیدن تمام خلاصه‌ها برای هركسی آسان نیست. این كلمات تازه، بیشتر برای پیامك‌باز‌های حرفه‌ای معنا دارد و از طرف دیگر، قرار هم نیست كه در هر متنی جا بگیرد.شما می‌توانید در پیامكی كه به دوست​تان می‌فرستید، با كمك این خلاصه‌ها تعداد كاراكتر‌ها را كاهش دهید اما در مقابل مدیرتان، كسی كه تازه با او آشنا شده‌ و ارتباطی رسمی دارید یا مادرتان كه پیامك‌باز حرفه‌ای نیست، نباید به راحتی از این خلاصه‌ها استفاده كنید. از طرف دیگر، یادتان نرود كه میانسال‌ها هنوز با این ادبیات میانه‌ای ندارند و ترجیح می‌دهند كه یك پیام كامل با فونت فارسی بخوانند. پس وقتی كه برای آنها پیامك می‌فرستید همان قالب رسمی را رعایت كرده و از خلاصه‌نویسی با حروف لاتین پرهیز كنید تا پیامتان در خطر فهمیده‌نشدن نیفتد.

گاهی به‌جای تلفن كردن پیام بفرستید

درست است كه پیامك فرستادن هم قانون‌های خاص خودش را دارد و شما اجازه ندارید در هر زمان از شبانه‌روز كه بخواهید، یك پیام ناخواسته را به گوشی دیگران بفرستید؛ اما به لطف پیام‌های كوتاه، شما می‌توانید مزاحمت‌هایتان را كمتر كنید و با تلفن‌های مكرر دیگران را آزار ندهید.

 اگر همكارتان برای یك مسافرت خانوادگی مرخصی گرفته، با تلفن زدن وقتش را نگیرید و كارهای واجبتان را با پیامك به او بگویید یا اگر احساس می‌كنید طرف مقابلتان در شرایط برابری برای صحبت كردن قرار ندارد، (بیمار، ناراحت یا سرش شلوغ است) به جای تلفن كردن به او پیام بفرستید. البته فکر نکنید که مجوز فرستادن پیامک در هر زمانی را دارید و با  فرستادن پیام‌های نیمه شب یا صبح زود، خود را یک فرد وقت نشناس جلوه ندهید.

راهنمای انتخاب لباس برای کوتاه قدها

برای مقداری بلند نشان دادن شما به هر بیننده‌ای از هیچ تلاشی فروگذار نکرده ایم!  خب از این جمله‌های رسمی که بگذریم کار می‌رسد به بحث‌های خودمانی، اینکه خیاطان برای متناسب نشان دادن هر قشری چه ترفندهایی می‌زنند! طبق روال معمول گشته‌ایم برایتان بهترین و کاربردی‌ترین نکات را از بهترین و کارآمدترین طراحان لباس سراسر دنیا جمع و خلاصه کرده‌ایم و در قالب یک آزمون سرگرم‌کننده در اختیارتان گذاشته‌ایم. هم فال است و هم تماشا! به جواب‌هایتان می‌رسید، خیلی از ترفندها را یاد می‌گیرید و فقط ظرف چند دقیقه متوجه می‌شوید با چه انتخاب‌هایی قدبلند به نظر خواهید رسید!


1. گزینه صحیح را انتخاب کنید

در نگاه اول این کفش پاشنه بلند برای هر خانمی زیبا به نظر می‌رسد. زیبایی اش هم آنقدر زیاد است که بتواند شما را به اشتباه بیندازد. اما نگران نباشید! ما اینجا هستیم تا جلوی اشتباه شما را بگیریم!  کفش‌های پاشنه بلند برای شما خیلی مناسب هستند، اما یادتان باشد وقتی قد کسی کوتاه است باید تمام تلاشش را بکند که میزان خطوط عمودی موجود در لباس‌ها و کیف و کفش​اش را بیشتر کند. این کفش با یک نوار افقی پاهایتان را کوتاه نشان می‌دهد، پس این گزینه اشتباه است.

فصل چکمه گذشته است، اما این نکته را برای فصل‌های سرد به خاطر داشته باشید. چکمه‌های کوتاه بدون شک بدترین انتخاب های ممکن برای خانم‌های قد کوتاه هستند. فرقی نمی کند چقدر پاشنه داشته باشند. در هر حال پاهایتان را کوتاه نشان می‌دهند. این گزینه هم اشتباه است.

یک جفت کفش با پاشنه‌های بلندی که با ظرافت و دقت پنهان شده‌اند دقیقا همان چیزی است که به آن نیاز دارید. از آنجایی که پاشنه شکل میخی ندارد و به نوعی روی سطح زیرین کفش پخش شده است نه تنها به بلند نشان دادن‌تان کمک می‌کند بلکه اندازه بلندی پاشنه‌ها را هم به همه اعلام نمی‌کند! خودش است؛ گزینه صحیح!

کفش زیبایی است، نه؟ تضاد زیبای رنگ ها و نوع طراحی‌اش حواس همه را به خودش معطوف می‌کند. اما برای شمایی که می‌خواهید بلندتر به نظر برسید اصلا گزینه خوبی نیست. مهم نیست کفش‌های تخت و عروسکی چقدر زیبا هستند، مهم این است که شما به جز مواقع ضروری، باید دورشان را خط بکشید، آن هم یک خط قرمز! این گزینه اشتباه است.



2. گزینه اشتباه را پیدا کنید

تمام تلاشتان را روی همان نکته یعنی خط‌های عمودی معطوف کنید. یقه‌های V شکل بالا تنه را بلندتر نشان می‌دهند و ظاهرتان را زیباتر. سعی کنید همیشه چند دست بلوز با این طرح یقه، در کشوی تان داشته باشید. این گزینه صحیح است.

در كل با حروف الفبای انگلیسی درباره یقه‌ها قرارداد ببندید! دسته دیگری از یقه‌ها که برایتان خیلی مناسب هستند یقه‌های U شکل هستند. این یقه‌ها هم باعث می‌شود بالا تنه شما بلندتر به نظر برسد، بنابراین گزینه‌های بسیار مناسبی برایتان خواهند بود. این گزینه هم صحیح است.

ممکن است با دیدن شکل یقه این لباس بگویید؛ یقه که V شکل است و یقه‌های V شکل هم که خوب هستند اما دست نگه دارید! درست است که یقه این لباس یک گزینه صحیح به حساب می‌آید اما آستین‌هایش این زیبایی این لباس را رد می‌کند. آستین‌های خیلی بلند برایتان مناسب نیست، به خصوص اگر دست‌هایتان تپل است. این گزینه اشتباه است.

این گزینه را مرجع تمام انتخاب‌هایتان قرار دهید. یقه V شکل، تک رنگ و تیره و آستین‌های سه ربع! خانم‌هایی که قد کوتاهی دارند باید سراغ لباس‌های تک‌رنگ بروند. رنگ‌هایی مثل بنفش، زغالی و مشکی آنها را لاغر و کشیده نشان خواهد داد. آستین های سه ربع هم دست‌هایتان را کشیده به نظر می‌رساند، پس برای تکمیل یک ظاهر آراسته که قدتان را هم بلند نشان دهد، گزینه‌ای بهتر از این پیدا نمی‌کنید. این گزینه هم صحیح است.



3. کدام شلوار را انتخاب می کنید؟

انتخاب شلوار برای شما خیلی مهم است چون تاثیر زیادی روی ظاهرتان می‌گذارد. یادتان باشد هرگز در مهمانی‌ها سراغ مدل‌هایی مثل این گزینه که به مدل «سندبادی» معروف هستند، نروید.  به طرز عجیبی بلندترین افراد را هم کوتاه نشان می‌دهد چه برسد به شما که می‌خواهید بلندتر به نظر برسید. این گزینه اشتباه است

مدل هایی که پلیسه یا چین دارند را هم رد کنید به خصوص اگر پایین تنه چاقی دارید. قسمت بالایی این مدل با داشتن این پلیسه‌ها خودش را از دور انتخاب‌های تان دور می‌کند. شما هم سراغش نروید. این گزینه اشتباه است.

یادتان باشد که جیب های بزرگ روی لباس‌هایتان، شلوار، بلوز یا مانتو،  اصلا به کارتان نمی‌آید. این جیب‌ها مثل طرح‌های بزرگ روی لباس هستند و مانع قد بلند نشان دادن‌تان در میان سایر خانم‌های حاضر در مهمانی می‌شوند. این گزینه اشتباه است.

مدل‌های راسته که پایین شان است، نه دوبل و نه پاکتی شده بهترین گزینه‌ برای خانم‌هایی است که می‌خواهند بلندتر نشان داده شوند. اگر اضافه‌وزن دارید، رنگ‌های تیره مدل‌هایی مثل این گزینه را انتخاب کنید. این گزینه صحیح است. 



4. لباسی که برای خانم‌های قد کوتاه مناسب نیست را رد کنید

درست است که لباس چین داری است اما کوتاه بودن آستین‌ها، رنگ آبی تیره و یقه هفت بودنش باعث می‌شود با تخفیف در فهرست لباس‌های مناسب برایتان قرار بگیرد. فقط پوشیدن کفش پاشنه‌بلند را فراموش نکنید. این گزینه صحیح است.

یادتان باشد که جیب های بزرگ روی لباس‌هایتان، شلوار، بلوز یا مانتو،  اصلا به کارتان نمی‌آید. این جیب‌ها مثل طرح‌های بزرگ روی لباس هستند و مانع قد بلند نشان دادن‌تان در میان سایر خانم‌های حاضر در مهمانی می‌شوند. این گزینه اشتباه است.

مدل‌های راسته که پایین شان است، نه دوبل و نه پاکتی شده بهترین گزینه‌ برای خانم‌هایی است که می‌خواهند بلندتر نشان داده شوند. اگر اضافه‌وزن دارید، رنگ‌های تیره مدل‌هایی مثل این گزینه را انتخاب کنید. این گزینه صحیح است.

مدل کلی لباس مثل گزینه قبلی است، اما یقه‌ای که از پشت ایستاده گردن​تان را کوتاه نشان می‌دهد و آستین‌های بلند هم به کمک حذف کردن این گزینه می‌آیند. این همان گزینه است که باید رد شود. این گزینه اشتباه است.

زنان در طول تاریخ چه کاره بودند؟!

تصور عمومی ما این است که زنان در گذشته شغلی نداشتند و تمام مدت عمرشان را در خانه سپری می‌کردند. برخلاف این تصور اکثریتی از زنان از گذشته تاکنون در مشاغل سخت مشابه مردان کار کرده‌اند. اغلب این زنان از روزگار باستان تا انقلاب صنعتی در کنار مردان در زمین‌ها به کار مشغول بودند و پس از این انقلاب در کارخانه به کار مشغول شدند.

مشاغل زنان در جهان باستان مصر

در میان تمدن‌های باستانی مصر به عنوان یک نمونه غیر معمول و عجیب شناخته می‌شود که در آن زنان از آزادی‌های زیادی برخوردار بودند. آنها در رفت و آمد خود آزادی عمل داشتند، می‌توانستند دارایی خودشان را داشته باشند و قرارداد امضا کنند، گرچه اغلب زنان مصری در این دوره در خانه کار می‌کردند، اما این کارها تاحدی به آنها خوداتکایی بخشیده بود؛ به عنوان مثال زنان مصری لباس و غذای خانواده را تهیه می‌کردند. 

آنها همچنین کار تهیه آسیاب آرد برای تهیه نان را برعهده داشتند، در خانواده‌های ثروتمند مدیریت بردگان از جمله اموری بود که زنان به آن می‌پرداختند، در آن دوره حتی یک فرعون زن به نام هتشپسوت برای مدتی حکومت کرد.



بین النهرین

در خانواده‌های بین النهرینی زمانی که پدر می‌مرد، دارایی‌های او به پسرانش می‌رسید. پسر بزرگ دوبرابر دیگران ارث می‌برد و دختران تنها زمانی دارایی‌های پدر را به ارث می‌بردند که پسری در خانواده وجود نداشت. فقیرترین افراد جامعه زنان بیوه بودند، زیرا دولت امکانات رفاهی برای آنها در نظر نمی گرفت و آنها به مشاغل کمی دسترسی داشتند. اگر همسر زنی می‌مرد او امکان معاش خود را از دست می‌داد. 

در این منطقه بچه‌ها به مدرسه نمی‌رفتند؛ زیرا والدینشان تنها وظیفه خود را آموزش قوانین الهی به آنها می‌دانستند. دختران ریسندگی، بافندگی و پخت نان را از مادرانشان فرا می‌گرفتند. با این حال در بین‌النهرین نیز زنانی بودند که به مشاغلی مشغول بودند، به عنوان مثال، برخی از آنها علاوه بر لباس‌هایی که برای خانواده تهیه می‌کردند، بخشی از آن را به بازرگانان می‌فروختند.
مشاغل زنان در یونان

درخانواده‌های ثروتمند یونان باستان از زنان انتظار می‌رفت در مدیریت امور خانه و امور مالی مشارکت داشته باشند. زنان این خانواده‌ها عموما در خانه می‌ماندند و بردگانشان را برای خرید بیرون می‌فرستادند. در مقابل زنان فقیر طبیعتا حق انتخاب زیادی نداشتند و به همسرانشان در کار مزرعه کمک می‌کردند. 

حتی زنان ثروتمند هم در آن دوره به ریسندگی و بافتن لباس مشغول بودند. در این دوره زنان یونانی تحت قیومیت یک مرد اعم از پدر، همسر و یا پسرشان (در صورت بیوه بودن) قرار داشتند.



زنان در روم

زنان رومی در دوره باستان حق تملک بر دارایی‌های خود و برخی فعالیت‌های بازرگانی را داشتند. در عهد عتیق از زنی به نام لیدیا نام برده شده که به فروش لباس‌های گرانبها اشتغال داشت. در معاملات خاص به ویژه در کار نقره و عطر، زنان به همسرانشان کمک می‌کردند. علاوه بر این، برخی زنان به عنوان آرایشگر یا ماما مشغول به کار بودند.

تعدادی زن پزشک نیز در آن دوره وجود داشت، هرچند که در امپراتوری روم نیز مانند سایر مناطق بیشتر کارها به وسیله مردان انجام می‌شد. بیشتر زنان رومی به مشاغل خانگی و مراقبت از کودکان اشتغال داشتند و لباس‌های پشمی برای خانواده خود می‌بافتند. زنان ثروتمند به ویژه آنهایی که بیوه بودند از آزادی عمل بیشتری در آن دوران برخوردار بودند. در کنار زنان آزاد، زنان زیادی هم بودند که به عنوان برده به کار گرفته می‌شدند.



کار زنان در سده‌های میانی


زنان انگلوساکسون در سده‌های میانی اجازه نداشتند دارایی خود را داشته باشند و قراردادها را امضا کنند. بیشتر زنان انگلوساکسون همانند مردان به کارهای سخت مشغول بودند و ریسندگی، بافندگی، تهیه غذا و نوشیدنی و.. را بر عهده داشتند. آنها در زمان برداشت محصول به کمک مردان می‌آمدند. کار تاباندن پشم، پخت و پز و تمیز کردن خانه از دیگر وظایفی بود که به زنان سپرده می‌شد. 

آنها همچنین شستن لباس‌ها، تهیه نان، دوشیدن گاوها، دادن غذای حیوانات، جمع‌آوری هیزم را نیز بر عهده داشتند. بعضی از زنان راهبه می‌شدند، اما اغلب آنها به کارهای سخت مشغول بودند.



مشاغل زنان در قرن‌های 16 و 17


در قرن‌های 16 و 17 درهای مشاغل حرفه‌ای نظیر معلمی، وکالت و پزشکی به روی زنان بسته بود. با این حال در این دوران هم مشاغلی بودند که زنان آنها را به‌انجام مي‌رساندند. برخی از آنها کار ریسندگی می‌کردند؛ کفاشی، رنگرزی، شویندگی و قلابدوزی از دیگر شغل‌هایی بود که زنان به آنها اشتغال داشتند.

 برخی از زنان در کار تهیه مواد غذایی نظیر خمیر نان و نانوایی بودند یا در خیابان‌ها آنها را به فروش می‌رساندند. اما بیشترین شغلی که برای زنان وجود داشت، خدمتکاری خانگی بود؛ زنان دیگری هم بودند که به کارهایی نظیر داروسازی و مامایی مشغول بودند. هرچند بیشتر زنان در این دوران خانه‌دار بودند و به کارهای مختلف در خانه می‌پرداختند، در کنار آن همسرانشان در کار مزارع یا کسب و کارهای دیگر نیز از آنها کمک می‌خواستند.

در سده‌های میانی در اروپا خانه‌ها بیشتر در حومه شهرها قرار داشت، از این رو زنان خانه دار به تنهایی یا با کمک مستخدم‌های خود باید برای خانواده خود نان تهیه می‌کردند. آنها همچنین مسوول پخت بیکن، گوشت نمک سود، ترشی، ژله و مربا و همه آنچه ضروری بود، بودند. در خانواده‌هایی که در حومه شهرها زندگی می‌کردند، مواردی پیش می‌آمد که شمع و صابون نیز توسط زنان تهیه می‌شد. همسران کشاورزان همچنین گاوها را دوشیده، به حیوانات غذا داده و سبزیجات پرورش می‌دادند. 

آنها همچنین کالاهایی برای فروش تهیه می‌کردند. شستن لباس‌های اعضای خانواده و تمیز کردن خانه از دیگر فعالیت‌های آنها بود. زنان خانه‌دار در سده‌های میانی در کنار این همه کار، تاحدودی دانش پزشکی داشتند و قادر بودند از خانواده شان در مقابل برخی بیماری‌ها حفاظت کنند. اگر زنی از این دانش بی‌بهره بود به سراغ زن خردمندی می‌رفت که او را راهنمایی کند. تنها زنان ثروتمند بودند که می‌توانستند به پزشک مراجعه کنند. 

زنان طبقه متوسط این سده معمولا مشغله زیادی داشتند. اما زنان طبقه بالا به کارهای دیگری مشغول بودند. آنها عموما خانه و خدمتکارانشان را اداره می‌کردند. این زنان زمانی که شوهرانشان نبودند کارهای آنها را به عهده می‌گرفتند و به حساب‌های مالی‌شان می‌رسیدند.



مشاغل زنان در قرن هجدهم

در طول قرن هجدهم زنان به تدریج وارد کارهای تخصصی نظیر جراحی یا سلمانی شدند. بیشترین بهبود وضعیت زنان در این قرن در خانه رخ داد. به این ترتیب که دختران خانواده توانستند به مدرسه بروند، اما مساله مهم این بود که به آنها به جای آموزش‌های آکادمیک، گلدوزی و خیاطی می‌آموختند.



مشاغل زنان در قرن نوزدهم

در قرن نوزدهم انقلاب صنعتی زندگی انگلیسی‌ها را تغییر داد. تا پیش از آن مردم عموما در حاشیه شهرها زندگی و در مزارع کار می‌کردند. با این انقلاب زندگی مردم به شهرها و کارشان به کارخانه‌ها منتقل شد. در این قرن بود که کار و خانه از هم جدا شدند. زنان در قرن نوزدهم حقوق بیشتری به دست آوردند و تعدادی رمان نویس زن به شهرت رسیدند. 

در قرن نوزدهم 80 درصد از مردم جزو طبقه کارگر به حساب می‌آمدند. طبقه متوسط در آن زمان به کسانی گفته می‌شد که حداقل یک خدمتکار داشتند. عمده این خدمتکاران را زنان تشکیل می‌دادند. چراکه خدمتکاران مرد گران‌تر بودند و حقوق بیشتری را طلب می‌کردند. کارهای خدماتی در طول این قرن از جمله کارهایی که بود که عموما زنان به آن اشتغال داشتند. برای زنان طبقه کارگر، زندگی چرخه‌ای از کارهای سخت و شاق بود. آنها زمانی که ازدواج می‌کردند، 

علاوه بر نگهداری از بچه‌ها و رسیدگی به امور خانه بدون در اختیار داشتن وسایل الکترونیکی مدرن، ناچار بودند که خیلی سخت در کارخانه یا مزارع کار کنند. در قرن نوزدهم زنان طبقه بالا و ثروتمند علاوه بر رسیدگی به امور خدمتکاران خود، وارد فعالیت‌های خیریه شدند. در سال 1874 نخستین ماشین تحریر به بازار آمد و در سال 1876 نیز تلفن اختراع شد، دو اختراعی که به معنای ایجاد فرصت‌های شغلی جدید برای زنان بود.

از سال 1865 به زنان اجازه داده شد که به پزشکی رو بیاورند. اولین پزشک زن انگلیسی الیزابت گرت‌اندرسون (1917 - 1837) بود. الیزابت همچنین اولین زنی بود که در انگلیس و در سال 1908 به عنوان شهردار منصوب شد. اولین زن دندان پزشک در این کشور لیلین موری در سال 1895 بود. اولین زن معمار نیز اتل چارلز نام داشت که در سال 1898 به کار مشغول شد. دو زن معروف دیگر انگلیسی فلورانس ناینتینگل و مری سیکل بودند که اصلاحاتی را در پرستاری ایجاد کردند.



مشاغل زنان در قرن بیستم

حقوق و جایگاه زنان در طول قرن بیستم به شکل گسترده‌ای بهبود پیدا کرد. در سال 1929 مارگارت بنفیلد اولین وزیر زن و مارگارت تاچر در سال 1979 به عنوان اولین نخست وزیر انتخاب شدند. درهای اغلب مشاغل در این سده به روی زنان باز شد. در سال 1910 اولین پلیس زن در لس آنجلس شروع به کار کرد. این شغل در سال 1916 در اختیار زنان بریتانیایی قرار گرفت.

در سال 1919 حق رای به گروه محدودی از زنان در انگلیس اعطا شد. در سال 1917 و در بحبوحه جنگ جهانی اول شاخه زنان در ارتش شکل گرفت. با این حال برای زنان ازدواج کرده، کار کردن غیرمعمول بود (البته به جز زمان جنگ جهانی اول و دوم). در سال‌های میانی 1950 و 1960 زنان عموما در مشاغل پاره وقت به کار اشتغال داشتند. 

تنها در پایان این قرن بود که کار کردن برای زنان متاهل به عنوان یک امر معمول و پذیرفتنی درآمد. در سال 1970 تفاوت در پرداخت حقوق زنان و مردان و اعطای حقوق بیشتر به مردان غیرقانونی شناخته شد. در سال 1975 قانونی علیه تبعیض جنسیتی برای زنان در اشتغال، آموزش و پرورش و... به تصویب رسید. به این ترتیب بود که در اواخر این قرن ما شاهد حضور گسترده زنان در مشاغل مدیریتی و .... بودیم. 

نگویید آیلتس دارم، بگویید آیلتس چند دارم

 «آیلتس» مدرکی است که این روزها خیلی از ایرانی ها متقاضی دریافتش هستند؛ عده ای هم برای اینکه مدرکی به مدرک های خود اضافه کنند. در این چند سال اخیر آزمون های آیلتس از طریق سه موسسه که یکی از آنها سفارت استرالیا استو از طریق آیلتس تهران 10 سالی می شود که آزمون را برگزار می کند. 

دومین موسسه دانشگاه آزاد اسلامی است که به نمایندگی سفارت استرالیا در شهرهای تهران، رشت و کرمانشاه از داوطلبان آیلتس امتحان می گیرد و همچنین سومین موسسه سازمان سنجش است که تا اسفند سال 90 از طریق «اینترنشنال هوس لندن» با نام آیلتس ایران، آزمون ها را برگزار می کرد اما بعد از این تاریخ، به خاطر یکسری مشکلات از اردیبهشت 91 این آزمون از طریق موسسه «عصر دین و دانش» برگزار شد. 

هزینه شرکت در آزمون آیلتس بعد از گران شدن دلار خیلی بالا رفت. تا قبل از گران شدن دلار کسی که می خواست در آزمون آیلتس شرکت کند می توانست با مبلغی در حدود 250 هزار تومان ثبت نام کند؛ اما در حال حاضر باید 450 هزار تومان برای هر آزمون بپردازد. بهروز غفاریان، دو دهه ای می شود که مشغول به تدریس زبان انگلیسی است و داوطلبان دریافت مدرک آیلتس و تافل را برای آزمون آماده می کند.

 با او در خصوص اینکه آیلتس چیست و چه مراحلی را باید گذراند تا بتوان در آزمون آیلتس موفق بود و اینکه چه کسانی داشتن این مدرک را برای خود لازم می دانند، صحبت کردیم و در این گزارش از اطلاعات ایشان بهره بردیم.

آیلتس، آزمون مهارت سنجی زبان انگلیسی، برای کسانی است که می خواهند مدرک بین المللی زبان انگلیسی داشته باشند. البته لازم است به یک نکته مهم اشاره کنیم که متاسفانه تصور غلطی بین عوام وجود دارد و این اصطلاح باب شده که می گویند: «آیلتس دارم»، «تافل دارم». در صورتی که داشتن این مدرک اصلا مهم نیست. یک نفر می تواند در آزمون آیلتس یا تافل ثبت نام کند و تنها کاغذ سفید تحویل دهد، در آخر به او مدرک تافل یا آیلتس خواهند داد. منتهی چیزی که در اینجا اهمیت دارد، نمره ای است که در این آزمون داوطلب دریافت می کند. برای همین باید بگویند: «آیلتس چند دارم» مثلا 6 یا 7.


آیلتس چطور نمره گذاری می شود؟

نمره آیلتس از صفر تا 9 است که معمولا 6 تا 7 نمره قابل قبولی به حساب می آید. آزمون آیلتس شامل چهار بخش رایتینگ، لسینینگ، ریدینگ و اسپیکینگ است که متقاضی مدرک آیلتس برای هر کدام از بخش های نام برده نمره ای جداگانه می گیرد و در آخر کارنامه ای دریافت می کند که مدرک آن در همه جای دنیا معتبر است. 

سوالات کاملا دقیق، استاندارد و واحد هستند و در دانشگاه کمبریج طرح می شوند. با وجود اینکه هر دو سازمان آیلتس استرالیا و دانشگاه کمبریج مستقل از یکدیگر کار می کنند؛ اما دانشگاه کمبریج طراح سوالات آزمون برای هر دو موسسه است.



آیلتس تنها مربوط به زبان انگلیسی نیست

مثلا زبان فرانسه آزمونی دارد که به نام «تِف» معروف است و اسپانیا آزمونی به نام «سِروان تِس» که مدرک معتبری در همه جای دنیا به حساب می آید. «آیلتس» نیز برای زبان انگلیسی بریتانیایی معتبر است و برای زبان آمریکایی «تافل» در وهله اول اعتبار دارد. البته آیلتس آنقدر ارزش بالایی دارد که مدرک آن نیز برای آمریکا قابل قبول است.



طرفداران آیلتس در ایران
آزمون آیلتس بین المللی است و در همه جای دنیا می توان برای ادامه تحصیل این مدرک معتبر را ارائه کرد. بنابراین هر کس می خواهد در خارج از کشور ادامه تحصیل دهد به عنوان یک شرط لازم، باید نمره آیلتس بالا یعنی بین 6 تا 7 را داشته باشد تا بتواند در دانشگاه های خارج از کشور اجازه تحصیل پیدا کند. 

گروه دومی که به دنبال این مدرک هستند برای مهاجرت آن را لازم دارند اما در گذشته اینطور نبود و هر کس که می خواست مهاجرت کند یا برای ادامه تحصیل به کشور دیگر برود، آن کشور مدارک را دریافت می کرد و سپس به فرد متقاضی 6 ماه فرصت می داد تا زبان خود را تقویت کنند اما الان به خاطر بالا رفتن مهاجرت و تقاضا برای ادامه تحصیل، کشور مربوطه به خود اجازه حق انتخاب می دهد.



آیلتس بیزنس خوبی است

این امتحان در ایران آنقدر بیزینس خوبی دارد که گاهی تا ماهی چهار بار هم برگزار می شود. برگزاری آزمون آیلتس قانون خاصی ندارد و بسته به میزان متقاضی آزمون ها در زمانی که خودشان تعیین می کنند برگزار می شود. داوطلب ها در گذشته تا سه ماه بعد از یک آزمون اجازه ثبت نام دوباره را نداشتند اما الان چندین سال است که متقاضی مدرک آیلتس می تواند هر هفته امتحان دهد و محدودیتی برای شرکت در آزمون وجود ندارد اما چون گرفتن کارنامه و جواب امتحان حدود دو هفته طول می کشد بنابراین طبیعتا کسی نمی تواند هر هفته امتحان دهد ولی با فاصله سه تا چهار هفته یکبار می تواند شانس خود را برای گرفتن نمره بهتر امتحان کند. حتی من کسانی را می شناسم که پنج بار هم امتحان داده اند تا نمره دلخواه خود را بگیرند.

معمولا کسانی که می خواهند مدرک آیلتس بگیرند حداقل، دو بار را امتحان می دهند. افرادی که دو بار امتحان می دهند خیلی بیشتر از افرادی هستند که یک بار امتحان می دهند. حتی پنج بار هم داریم اما اخیرا چون مبلغ آزمون ها گران شده متقاضیان سعی می کنند نمره قابل قبول را دریافت کنند.



موسسه های برگزار کننده آیلتس در ایران
تا اسفند ماه سال 90 سازمان سنجش به نمایندگی از «اینترنشنال هوس لندن» اجازه برگزاری آزمون آیلتس را در ایران داشت اما دیگر از تاریخ اردیبهشت سال 91 سازمان سنجش از طریق موسسه «عصر دین و دانش» این آزمون را تقریبا ماهی 3 بار برگزار می کند که در هر نوبت آن هم حدود 600-500 نفر شرکت می کنند. 

در کنار سازمان سنجش، سفارت استرالیا نیز خود با نام آیلتس تهران آزمون آیلتس را برگزار می کند و دیگری دانشگاه آزاد است که نمایندگی سفارت استرالیا را دارد که به طور متوسط در هر نوبت تا دو هزار نفر شرکت کننده دارد. 

سوالات سازمان سنجش و دانشگاه آزاد یکی است و پاسخ نامه کلید دارد و سوالات چه در دانشگاه آزاد، چه سازمان سنجش، چه ترکیه و چه آذربایجان مانند هم هستند. در کل دنیا شش ناحیه برای آزمون آیلتس تعریف شده است؛ برای همین کیفیت سوال و خود سوال یکی است؛ فقط نحوه برگزاری آن فرق دارد. 

سوالات یکسری آبجکتیو هستند و یکسری سابجکتیو. آبجکتیو سوالاتی است که کلید دارند مثل ریدینگ و لسینینگ؛ شما باید کلمه را دقیق بگویید تا جواب درست را بدهید اما سوالات سابجکتیو شخص مصحح بر روی نمره تاثیر دارد. سوالاتی مثل اسپیکینگ اگر سوال کننده، برای جوابی که می شنود قانع شود به فرد نمره هفت می دهد در غیر اینصورت نمره 5/6؛ هر چند که نمره داده شده قابل اعتراض است، چون صدا ضبط می شود. 

همچنین سوالات رایتینگ یکسری اصول دارد. بنابراین چون سوالات یکی است فرقی به لحاظ کیفیت سوالات وجود ندارد و فقط بخش های رایتینگ و اسپیکینگ تا نیم نمره ممکن است اختلاف سلیقه وجود داشته باشد.



آیلتس جنرال و آکادمیک برای مقاصد مختلف است

معمولا کسانی که برای ادامه تحصیل می خواهند به خارج از کشور بروند، یعنی کسانی که مدرک بالای لیسانس تا دکترا دارند. یا کسانی که می خواهند به خارج از ایران مهاجرت کنند. در گذشته مثلا سال 2006 کلاس های برگزاری تافل از آیلتس بیشتر بود چون ارزش آن هم بالاتر بود اما امروز و در این سال ها کلاس های برگزاری آیلتس نسبت به تافل قابل مقایسه نیست و خیلی بیشتر شده است. 

رویکرد مردم در درجه اول به سمت مهاجرت و بعد ادامه تحصیل رفته است و آیلتس مدرکی است که روز به روز در دنیا معتبرتر می شود چون دقیق تر است و مهارت ها را با دقت بیشتری می سنجد. علاوه بر این اکثر کشورهای دنیا شرط اول پذیرش را آیلتس گذاشته اند و فقط آمریکا شرط اولیه برای پذیرش را تافل قرار داده. کسانی که می خواهند آیلتس امتحان دهند مقصد خود را مشخص می کنند که می خواهند آیلتس جنرال امتحان دهند یا آیلتس آکادمیک. 

چون جنرال برای مهاجرت است و آکادمیک برای مقاصد تحصیلی اهمیت دارد و فرق آنها فقط در ریدینگ و رایتینگ است. البته متقاضیان با 10 درصد تلاش بیشتر می توانند در هر دو امتحان شرکت کنند.



شرایط پذیرش گذشته با امروز فرق داشت

در گذشته تافل فقط برای ادامه تحصیل بود و موضوع مهاجرت چندان مطرح نمی شد. در حال حاضر تعداد افراد نخبه چه برای مهاجرت و چه برای ادامه تحصیل روز به روز افزایش پیدا می کند. برای همین دانشگاه ها و کشورها حق انتخاب دارند و کسانی را انتخاب می کنند که در تافل و آیلتس نیز نمره بالا داشته باشند.

این رویکرد شاید حدود 10 سال است که به شدت افزایش پیدا کرده؛ قبلا فقط کافی بود مدرک ارائه دهند و چند مقاله و اختراع داشته باشند تا پذیرفته شوند. وقتی تعداد مهاجر زیاد می شود کشور مهاجرپذیر به خودش حق انتخاب می دهد که بهترین ها را بپذیرد. برای همین در ایران نیز 6-5 سال است که روز به روز داوطلبان آیلتس رو به افزایش است.



مشکلات این روزهای آزمون دهنده های آیلتس

متاسفانه از اسفند ماه سال گذشته به خاطر یکسری مشکلات و جنگ سردی که بین ایران و کشورهای ابرقدرت به وجود آمد، کمی سختگیری در آزمون بالا رفت و علاوه بر آن با گران شدن دلار قیمت آزمون ها نیز دو برابر شد. برخی از داطلبان گله دارند از اینکه هنوز پول آزمون هایی که در اسفند ماه سال گذشته برگزار نشده نتوانسته اند پس بگیرند. 

همچنین هنوز هم با برگزاری آزمون از طریق موسسه «عصر دین و دانش» بعضی از آزمون ها کنسل می شود. مانند آزمون هایی که قرار بود در تاریخ های اکتبر و سپتامبر سال جاری برگزار شود و نشد. 

علاوه بر این بد نمره دادن های بعضی اساتید موجب شده که خیلی از داوطلب ها به جای اینکه در ایران هزینه کنند و در آخر با نمره ای غیرقابل قبول نتیجه بگیرند به کشورهای همسایه می روند و آزمون می دهند چون می دانند نمره بهتری از آنجا خواهند گرفت. 

فعلا هم بورس عزیمت ایرانی ها برای شرکت در آزمون، کشور ارمنستان است که می گویند از همه جا بهتر نمره می دهد. البته این اتفاق چندان خوشایند نخواهد بود و زودتر باید به فکر راه چاره بود.

خانواده شاداب و پرانرژی یعنی این!

به اعتقاد تولستوی خانواده های شاداب و پرانرژی مانند یکدیگرند. روان شناسان امروزی نیز معتقدند خانواده هایی که بیشتر اوقات خود را با خوشحالی و در عین حال آرامش سپری می کنند ویزگی  های مشترک بسیاری دارند و به نکات مشترکی که روحیه خانواده را بالاتر می برد توجه داشته و آنها را در زندگی اجرا می کنند. 

خانواده های بسیاری مشتاق هستند زندگی شاد و پرنشاطی داشته باشند تا بتوانند اوقات خوشی را در کنار یکدیگر سپری کنند اما متاسفانه نمی دانند برای دستیابی به این اهداف چه باید بکنند. 

در این مطلب سعی داریم به این خانواده ها کمک کنیم و تعدادی از کارهایی را که با انجام دادن آنها می توانند به زندگی شاد و ایده آلشان دست یابند به عنوان نمونه معرفی کنیم. مطمئنا پس از مطالعه این مطلب راه های بسیار دیگری به ذهنتان خطور خواهد کرد.

1 – باهم آواز بخوانید

دسته جمعی آواز خواندن، از کارهایی است که همواره با شادی و خنده همراه است، نیازی نیست که خواننده باشید و یا با قواعد و اصول خوانندگی آشنا باشید برعکس اگر هیچ گونه تجربه و آموزشی در این زمینه نداشته باشید اوقات مفرح تری را سپری خواهید کرد. هرگز نگویید از ما گذشته، این جمله شروعی برای یک زندگی کسالت آور و یکنواخت است. 

بسیاری از زن و شوهرها پس از تولد فرزندان از ابراز خوشحالی و انجام کارهای پرتحرک صرف نظر می کنند درحالی که شادترین و موفق ترین خانواده ها هرگز این گونه نمی اندیشند بلکه بچه ها را نیز در انجام این کارها سهیم می کنند. زمانی که همه اعضای خانواده در خانه حضور دارند فرصت خوبی برای آواز خواندن است اگر دسترسی به مکانی باز و بزرگ دارید با یکدیگر بدوید و بخندید و بخوانید.

2 – اتاق شادی داشته باشید

برنامه ریزی و رفتار طبق برنامه تعیین شده بسیار خوب بوده و در اکثر مواقع بهترین گزینه برای دستیابی به اهداف است اما این که بخواهید همواره طبق برناماه های دقیق و ثابت زندگی کنید نیز سخت و کسالت آور است. تاکید بیش ازح د به دنبال کردن برنامه ریزی ها و انجام کارهای روزمره و یا موظف کردن بچه ها به انجام تکالیف مدرسه موجب بالارفتن میزان استرس و نگرانی در بین اعضای خانواده می شود. در برنامه ریزی های روزمره تان حتما زمانی را برای استراحت و تفریح بگذارید و در این اوقات به هر کاری که دوست دارید بپردازید حتی کارهایی که یهچ هدفی نداشته و یا بی نتیجه هستند. 

در این اوقات کاری کنید که همسرتان و اگر فرزند دارید فرزندتان از انجام آ ن لذت برده و خوشحال تر شوند. در کل کارهایی انجام دهید که موجب می شوند در کنار یکدیگر اوقات بهتری داشته باشید. اکر خانواده ها قسمتی از منزل را برای مطالعه، انجام تکالیف درسی و این قبیل کارها اختصاص می دهند اما کمتر خانه ای وجود دارد که در آن قسمتی مخصوص بازی و انجام کارهای نشاط انگیز باشد. حتی اگر به دلیل کوچک بودن منزلتان امکان ایجاد اتاق شادی را ندراید قسمتی از منزلتان را برای چند ساعت در هفته به این کار اختصاص دهید، بدون شک به این قسمت از منزلتان بیش از مابقی خانه علاقه مند خواهید شد.

3 - عادت های خوب و مفرح بسازید

فست فودها ازجمله غذاهای مضر و خوشمزه و جذابی هستند که اکثر افراد به خصوص کودکان با اشتها به آنها روی می آوند. اما همه از مضرات این غذاها آگاهیم و باید راهی بیابیم تا فرزندان خود را به خوردن غذاهای مفید و مقوی ترغیب کنیم. یکی از بهترین کارها برای رسیدن به این هدف این است که کودکان را در پختن غذاها شریک کنیم چراکه آنها مشتاق خوردن غذایی هستند که خودشان آن را تهیه کرده اند. راه دیگری که می توان کودکان را به خوردن غذاهای سالم تشویق کرد طراحی مسابقه در خانواده است. مسابقه ای ترتیب دهید که همه اعضای خانواده در آن شرکت کنند حتی کودکان کم سن و سال و در این مسابقه هرکسی باید بهترین، سالم ترین و خوشمزه ترین غذا را تهیه کند. در این مسابقه سعی کنید غیرمستقیم بهترین مواد غذایی را به کودکتان معرفی کرده و بخواهید از آنها در غذایش استفاده کند و سپس او را در مسابقه برنده اعلام کنید.

به این ترتیب کودک شما از سنین پایین مواد غذایی مفید را شناخته و به خوردن آنها عادت می کند. همچنین فرزندانتان را از سنین پایین در انجام کارهای منزل سهیم کنید و از آنها بخواهید اتاق و وسایل خود را خودشان مرتب کنند و در ازای آن پاداش کوچکی بدهید مثلا به آنها اجازه دهید شب یک ساعت دیرتر بخوابند و یا نیم ساعت بیشتر از حد معمول تلویزیون تماشا کرده و یا با کامپیوتر بازی کنند. به این ترتیب آنها از کودکی مسوولیت پذیر تربیت شده و می آموزند که به یکدیگر کمک کنند.

4 – با هم ورزش کنید

انجام تمرینات ورزشی همواره برای حفظ و بالابردن سلامتی بدن توصیه می شود و چه بهتر اگر این تمرینات را به همراه اعضای خانواده انجام دهید تا به این ترتیب سلامتی روحی خود و خانواده تان را بالا ببرید. بعدازظهرها و یا اوایل شب معمولا همه اعضای خانواده در منزل هستند و این زمان فرصت خوبی است تا برای دوچرخه سواری یا پیاده روی به پارک یا محوطه بازی در نزدیکی منزلتان بروید. هنگامی که فرزندانتان مشغول بازی با وسایل موجود در پارک هستند شما و همسرتان نیز می توانید علاوه بر پیاده روی و نرمش با یکدیگر صحبت کنید.

5 – به تمام فرزندانتان توجه کنید

والدینی که بیش از یک فرزند دارند معمولا از کمبود وقت شکایت می کنند و به دلیل مشغله هایشان کمتر با فرزندانشان وقت می گذارنند. اما به یاد داشته باشید که تک تک فرزندان شما به شما نیاز دراند حتی اگر دیگر دوران کودکی و نوجوانی شان را پشت سر گذاشته باشند گاهی مشکلات فرزند بزرگ تر شما بسیار جدی تر و مهم تر از برآوردن نیازهای ساده و ابتدایی کودک شماست.

6 – به یکدیگر احترام بگذارید

به همسرتان عشق بورید و به او احترام بگذارید و این کارها را حتما در حضور فرزندانتان نیز انجام دهید. کودکان باید بدانند و ببینند که والدینشان یکدیگر را دوست داشته و به هم احترام می گذارند، به این ترتیب هم احساس امنیت و آرامش کرده و هم خود نیز این شیوه رفتاری را می آموزند. بسیاری از خانواده ها در حضور فرزندان به یکدیگر ابراز عشق و علاقه نمی کنند و همین مساله به مرور زمان موجب سردشدن روابط و یکنواخت و کسالت آور شدن زندگی می شود.

7 – به رفتارهای خوب جایزه بدهید

یکی از مسایلی که موجب ایجاد اختلاف بین همسران می شود بدرفتاری های کودکان است همچنین زمانی که فرزندتان را به دلیل رفتار نادرستش تنبیه می کنید در جو منزل تشنج ایجاد می شود پس بهتر این است که از ابتدا کودک را با رفتارهای پسندیده آشنا کنید. یکی از بهترین راه ها برای آموزش این مساله به کودکان این است که خود و همسرتان در حضور کودکان رفتار شایسته ای داشته و به یکدیگر احترام بگذارید. هرگاه فرزندتان رفتار خوبی داشت او را تشویق کرده و در مقابل با صحبت کردن به او بیاموزید که کدام رفتارها نادرست و ناشایست هستند. 

نیازی نیست که هدیه گران قیمتی را به عنوان جایزه به فرزندتان بدهید چراکه با این کار توقع او را از زندگی و اطرافیان بالا برده و موجب می شوید در آینده مشکلات دیگری به وجود آیند. معمولا خانواده ها در اواخر هفته و تعطیلات از منزل بیرون می روند می توانید به پارک، سینما یا باغ وحش رفته و به او بگویید که این تفریحات جایزه او هستند.

8 – عدرخواهی کافی نیست

اگر یکی از فرزندانتان به خواهر یا برادرش توهین کرده و او را ناراحت کرد به او بیاموزید که باید از او عذرخواهی کند حتی اگر خواهر یا برادرش از او کوچک تر باشد. همچنین به او بیاموزید که تنها عذرخواهی کافی نیست و باید کاری کند تا رفتار نادرستش جبران شود. مثلا وسیله بازی یا خوراکی مورد علاقه اش را با او شریک شود و یا به او در مرتب کردن اتاق و وسایلش کمک کند.

9 – باهم مطالعه کنید

مطالعه کردن نیز از عادات بسیار خوبی است که از دوران کودکی باید آن را در افراد پرورش داد. هر روز زمانی را به مطالعه با فرزندانتان اختصاص دهید و چه بهتر اگر همه اعضای خانواده در این زمان به مطالعه مطالب مورد علاقه شان بپردازند. کودکان با مشاهده مطالعه کردن والدینشان ترغیب می شوند که خود نیز در این زمان مطا لعه کنند چراکه آنها رفتارهای شما را با دقت زیر نظر داشته و از شما الگوبرداری می کنند. می توانید با کودکتان به مطالعه کتاب های مخصوص کودکان بپردازید و اگر فرزندتان به مدرسه می رود کتاب را بین خودتان قسمت کرده و هرکدام یک قسمت از کتاب را بخوانید. زامنی که نوبت به خواندن شما می رسد با هیجان بخوانید، کودکان عاشق هیجان و شادی هستند و زمانی که نوبت به کودک رسید او را به این دلیل که توانسته قسمت مربوط به خودش را به خوبی بخواند تشویق کنید.

10 – خاطرات خوب را جاودان کنید

روز ازدواج، تولد فرزندان و دیگر اتفاقات شیرین زندگیتان را با گرفتن عکس و فیلم جاودان کرده و بعد مرتب آنها را تماشا کنید. عکس های روزهای شیرین زندگیتان را به دیوار نصب کنید. هرازگاهی به تماشای آلبوم عکس های قدیمی و فیلم های آن دوران بنشینید و سعی کنید با رعایت نکاتی که در این مطلب ذکر کردیم و راه های بی شمار دیگر تعداد این روزها و خاطرات شیرین زندگیتان را بیشتر کنید.

معرفی مورد خوب و مورد بد برای ازدواج!

ما برای خیلی چیزها مثل سفر و خرید الگو داریم ولی الگویی برای انتخاب همسر و الگوهای ارتباطی نداریم؛ اینکه بدانیم چطوری با کسی که انتخاب می کنیم حشر و نشر بیشتر و بهتری داشته باشیم. 

وقتی در یک مهمانی کسی آشنایی و علاقه مندی نشان می دهد یا یکی خانم الف را به خانم ب معرفی می کند، باید دید که بعد از این مرحله چه اتفاقی می افتد که دوستی آنها بیشتر می شود. نکته این است که این حالت خیلی کم اتفاق می افتد، حتی برای دو نفر با چنین مشخصاتی. کمی به خاطرت چند سال گذشته تا مراجعه کنید، ببینید چند وقت یک بار یک فرد جدید به جمع دوستانتان اضافه می شود. 

معمولا هر دو سال یا سه سال یک بار؛ که آن هم تازه در مورد آدم های برونگراست که ارتباط خوبی با دیگران برقرار می کنند. وقتی در مورد همجنس که خیلی از نگرانی ها و تابوهای اجتماعی وجود ندارد، تا این حد تبدیل شدن یک رابطه دوستانه اولیه به یک رابطه مداوم به سختی اتفاق می افتد، طبیعی است که به همان میزان در ارتباط با یک غیرهمجنس، چه به عنوان یک همکار یا برای ازدواج کار دشوارتر است.

برای حل این مساله باید به این سوال پاسخ بدهیم که ما چه الگویی برای ارتباط موثر با دیگران داریم؟ سوالی که یک جواب ساده دارد: «نداریم». وضعیتی که کار را برای انتخاب و ازدواج پیچیده تر می کند و ما را با آدم هایی مواجه می کند که همیشه از پیدا نشدن موقعیت گله دارند، مثل ماهیگیری که وقت ماهیگیری حواسش به گوشی موبایلش است! 

اجازه بدهید اینکه چه موردهایی برای ازدواج مناسب هستند را یک بار با هم مرور کنیم، شاید به یک توافق جمعی برسیم.

چه موردهایی خوب نیستند؟

آدمی که هرج و مرج عاطفی دارد، یا آدم شلی که هنوز توجه مردان و زنان به نظرش خیلی بزرگ دیده شود. این دومی هنوز بچه است، چون این حالت تا حدی طبیعی است و لزوما جای اشکال نیست. شما ممکن است از توجه خوشت بیاید اما اگر قرار باشد آدم با کوچکترین اتفاق و توجه جنس مخالف اشتغال ذهنی پیدا کند، معلوم نیست که در آینده، حتی بعد از ازدواج با بهترین گزینه ممکنی که در نظر دارد، چه اتفاقی برایش بیفتد. 

همچنین، آدمی که این اختلالات را داشته باشد، دردسرساز و حتی خطرناک است: خودشیفتگی، مهرطلبی مفرط، خودکم بینی، کمال طلبی افراطی و ...؛ نکته مهم اینکه، بعضی وقت ها در یک موقعیت اجتماعی از کسی خوشمان می آید؛ مثلا همکاری که شرایط کاری خوبی با او داریم، ولی این دلیل نمی شود او همسر خوبی هم برای ما باشد.

البته با یک احساس خوب جلو رفتن بهتر از خنثی جلو رفتن است ولی خطر این است که فکر کنید چون او مثلا در محیط کار خیلی آقا و جنتلمن است، در زندگی هم همین است. در صورتی که ممکن است در زندگی خیلی انسان بی مبالاتی باشد. در واقع، ممکن است او آدم خوب موقعیت مشترک باشد، نه زندگی مشترک.

یک نکته کنکوری هم اینکه، مورد بد، کسی است که مجردی خوبی ندارد. قدرت نه گفتن ندارد و آدم هدفمندی نیست. در کار و اشتغال و سایر جنبه های زندگی بازنده است. او هر چه در رابطه های قبلی باخت بیشتری داشته باشد، چون از نظر عاطفی زخمی است، خطرناکتر است. 

غیر از این، ممکن است فقط آدم تک بعدی موفقی باشد. حالا این تک بعدی بودن می تواند مالی، تحصیلی، ارتباطی و ... باشد. آدم هایی فکر می کنند الزاما این وضعیت قدرت است اما اینطورنیست. توان مهارتی ارتباطی خوب است ولی به اندازه. آدم شلوغ و پری ارتباطی که باعث بشود ارتباط زیادی با مردان و زنان مختلف داشته باشی، سرشلوغی عجیبی برایتان ایجاد می کند و این به احتمال زیاد باعث می شود شما آرامشی در ازدواج نداشته باشید و مورد خوبی نباشید!



مورد خوب برای من چه کسی است؟


اجازه بدهید ناامیدتان کنم، مورد خوب وجود ندارد! مگر اینکه معلوم کنید شما خودتان چه کسی هستید. مثلا یک دختری ازدواج کرده و به انسان غرغرو و بداخلاقی تبدیل شده، ولی همین دختر با آدم دیگری خوش اخلاق و خوش برخورد و مهربان است. 

واقعیت این است که این خانم هر دوی آنهاست. مورد خوب کسی است که دکمه هیولا شدن ما را نزند. ما در بحث سایه های شخصیت می گوییم هر کسی یک هیولایی دارد. یکسری آدم ها هیولای ما را بیدار می کنند. گرچه ما خودمان هم باید خوددار و خویشتن دار باشیم که این هیولا را اسیر کنیم. 

این هیولا ممکن است جنبه میل به خیانت، عصبانیت یا ... هر چیز دیگری باشد. شاید بپرسید اصلا مورد خوب با این همه ویژگی پیدا می شود؟ جواب همانی است که گفتیم. باید مورد به مورد و دوطرفه بررسی کرد.

باید دید این دختر خوب در شرایط زندگی پسر من و در مواجهه با او خوب هست یا نه؟ همه چیز بستگی دارد به اینکه او در چه محیطی قرار بگیرد. مثل مواد شیمیایی که در محیط های متفاوت، عملکردهای مختلفی دارند. بعضی آدم ها وقتی در زندگی ما هستند شاعر و لطیف می شویم، حالمان خوب می شود. یعنی آن آدم دکمه خوبی های ما را زده ودست روی حالت های خوب ما گذاشته. وسواس و کمال گرایی در این زمینه بحث خطرناکی است. جمع بندی اینکه باید مورد خوب و مورد خوب من با هم جمع بشود.

بعد با او معاشرت کنیم و صحت و سقم این خوب بودن را بسنجیم؛ چرا که ازدواج یک خاصیتی دارد که از آدم ها اسطوره زدایی می کند. شما با بهترین شخص هم که ازدواج کنید، بعد از شش ماه برایتان عادی می شود. ازدواج مجاورتی را فراهم می کند که چیزهای خوبی دارد، مثل فهم همدیگر. مثلا اینکه تو دنیای همسرت را 55 درصد می فهمی، با ذکر این نکته ضروری که اقتضای همسر بودن این است که تا حدودی همدیگر را نفهمید. انتظار بیش از این ممکن است خطرناک باشد.

همه اینها تاکید می کند که باید در مورد خودمان فکر کنیم و ببینیم چه می خواهیم؟ شاید تعاریف کلی مورد خوب برای شما فاجعه باشد؛ چرا که ازدواج آن چهره زیبای دست نیافتنی را از بین می برد. به این علت، مورد خیلی خوب هم بعد از یک مدتی معمولی می شود.

 بعضی آدم ها عرضه و جنبه یک مورد معمولی بودن و داشتن یک چنین موردی را ندارند. کسی که ازدواج خیلی برایش گنده است، خود به خود مورد ازدواج هم برایش خیلی مهم می شود. بنابراین سقوط احتمالی اش هم خیلی برایش خطرناک و پرریسک می شود. 

کسی که کوچک است، ازدواج را یک فرصت و تغییر فاز در زندگی می داند، در حالی که ازدواج فقط همراه شدن با یک نفر دیگر است. کسی مثل خود ما که بلد نیست معجزه بکند. اینطوری هم نیست که داشتن قیافه زیبا برای همه مورد خوب باشد. ممکن است قیافه مورد خوب شما معمولی باشد اصلا باید جنبه چیز خوب داشت. پول خوب است ولی یکی را خوشبخت می کند و کسی که جنبه اش را ندارد، بدبخت.



چه موردهایی خوب هستند؟

موردی که در زندگی در مجموع آدم چند عرصه ای باشد. کسی که نسبتا تعادل دارد. کمی دنیای درس، کمی دنیای کار، کمی دنیای کتاب و ... را تجربه کرده باشد و تعادل و هدف داشته باشد. انسانی که فقط به ازدواج به تنهایی فکر نکرده باشد. فقط فکر نکرده باشد به زن بودن و شوهر بودن. به پدر و مادر شدن فکر کرده باشد، به همه چیزهای دیگر آینده مشترک، کسی که برای زندگی اش نقشه داشته باشد. کسی که در خانواده خیلی از او انتقاد نشده باشد.

در عین حال، جذابیت داشته باشد. توی ذوق نزند. رفتارهایش از جنس حیا باشد. این مورد به پرحرفی و کم حرفی هم نیست، به این است که بداند چه حرفی را چه وقت و کجا به طرف مقابل بزند. کلا اهل ایمان بودن خوب است. باید حداقل خصلت های معنوی و اخلاقی را داشته باشد و از همه مهمتر، وسواس رفتاری نداشته باشد. اجازه بدهید تعریف «مورد خوب» را کمی اختصاصی کنیم.

مورد خوب مردانه: داشتن رشد اجتماعی متوسط به بالا، تا حدی شرایط اشتغال و درآمد، سن حدود 25 سال. (البته این نظر من است.) کسی که بند نافش را از پدر و مادر بریده و استقلال داشته باشد. به بهانه احترام، از پدر و مادر اطاعت بی چون و چرا نداشته باشد. کمی از محل خودش بیرون آمده باشد و تجربه زندگی داشته باشد.

مورد خوب زنانه: 
از عالم دخترانگی فاصله گرفته باشد. به جای امیدهای وهمی و خیالی، امیدهای واقعی داشته باشد. تا حدی استقلال اقتصادی و اجتماعی داشته باشد. دخترهایی که خیلی استقلال فردی دارند، سازگاری زناشویی با آنها آسان نیست.



چگونه یک رابطه برای زندگی مشترک سر می گیرد
واقعیت این است که ما به طورمثال برای سفر، می توانیم چند الگو داشته باشیم؛ یکی اینکه در تور ثبت نام کنیم که هم خوش می گذرد و هم همه کارها را خودشان انجام می دهند. دوم اینکه خودت برنامه ریزی کنی و مقصد و راه را مشخص کنی و ...؛ حالا اگرج کسی بگوید اتوبوسی برو و فقط به اندازه رفتن و رسیدن به مقصد پول ببر و برای بازگشت پولی نداشته باش و فقط از خلاقیت خودت برای جور کردن راه برگشت استفاده کن، این حالت سوم برای همه ترسناک و سخت است. 

حالا ما برای انتخاب همسر هم چند سبک داریم؛ یکی اینکه پدر و مادر کسی را انتخاب کنند و به خواستگاری برویم. در این شرایط برای اولین بار طرف را می بینید و اگر خوشتان آمد چند جلسه دیگر هم ادامه پیدا می کند و بعد در پروسه های نامزدی و ازدواج قرار می گیرد. 

این مراحل برای باز شدن یخ بین دو طرف و آشنایی بیشتر انجام می شود اما برای با هم آغاز کردن وبا هم ماندن هنوزسبک های قابل قبول برای همه به دست نیامده. کاری که نیاز به اختراع ندارد. شاید به طور مثال، به این بیت شعر از شاهنامه حکیم فردوسی در توصیف یک همسر خوب توجه بیشتری بکنیم: «دل آرای و با رای و با ناز و شرم / سخن گفتن خوب و آوای نرم»
ریزه کاری های ارتباط در محیط دانشگاهی
بررسی یک «مورد» دانشگاهی

رفتار گروه های تک جنسیتی در محیط های مختلط در مقایسه با محیطی با جنس موافق تفاوت می کند. رفتارها ملایم تر و اجتماعی تر می شوند. اگر در محیط های صرفا مردانه دقت کنید، می بینید که محیط های خشنی هستند. این موضوع برای محیط های زنانه هم صادق است اما در محیط های مختلط، خانم ها و آقایان به آرامی و ملایمت در کنار هم کار می کنند.



مشکلی به نام شناخت های ناقص

این خوب است که هر دانشجویی در مورد ابعاد ذهنی و شخصیتی جنس مخالفش بررسی و مطالعه کند. این کار با پرس و جوها و آمارگیری های دبیرستانی ها اشتباه نشود. من به عنوان یک دختر در دانشگاه فرصت دارم بفهمم مردها در چه تیپ هایی هستند و چه خصوصیات و عاداتی دارند بدون آنکه وارد فضاهای گارد شوم. 

البته ممکن است شناخت هایی هم حاصل شود اما این شناخت ها اکثرا ناقص هستند چونه منحصر به کلاس و دانشگاه است. بر اساس همین شناخت های ناقص ارتباط هایی سر می گیرد که هر دو طرف به همان میزان آسیب می بینند. 

موضوع اول در شناخت، اول مشاهده گری است. ما اول باید خوب مشاهده کنیم و اگر دچار پس لرزه یا زلزله شدیم، هضمش کنیم. مثلا متوجه شویم جذاب نیستیم و دیده نمی شویم. خیلی از پسرهای دبیرستانی با فهمیدن این موضوع پرخاشگر می شوند. بعضی افراد هم پی شعر و شاعری می روند و منزوی می شوند. ترم های اول دانشگاه فرصت خوبی برای روانشناسی جنس مخالف و مقایسه مطالعات با واقعیات است.

یک چهره روتوش شده داریم

از جنبه ای دیگر، موقعیت استادان موقعیت برتری است و چهره ای که دانشجویان از استادانشان می بینند، چهره خیلی روتوش شده ای است. بنابراین بعید نیست که علاقه مندی یکطرفه ای بینشان ایجاد شود. روابط معلم و شاگرد یک فرزند دارد و آن رشد دانشجو است. 

این فرد نباید به وسیله یکسری علاقه مندی های شخصی سقط شود. موقعیت آن استاد باید تفکیک شود. دانشجو با جایگاه و سواد آن استاد طرف است نه با شخصیت فردی او. گاهی دانشجو جذب قاطعیت آن استاد می شود، یا در سطح خیلی پایین تر جذب چهره آن استاد می شود. از نشانی های این علاقه، به هم ریختگی، اشتغال ذهنی، حضور مدام در کلاس آن استاد و گفت و گوهای خیالی و خیلی نشانه های دیگر است. 

اگر رابطه ایجاد بشود، بعد از چند ماه به هم می ریزد. چون نه تو دیگر آن دانشجویی هستی که بلد نباشی، نه او استادی هست که همیشه آنقدر بلد باشد که تو را شاگرد خودش نگه دارد. مشکل دوم این است که بقیه افراد وقتی  متوجه این موضوع می شوند، احساس خیانت بهشان دست می دهد، در حالی که اینطور نیست اما این احساس به هدف اصلی آن کلاس ضربه می زند. 

برعکس این موضوع، یعنی شیفتگی استاد به شاگرد هم وجود دارد. معلم ها فرعون هایی هستند در سرزمین های کوچک. من در جایی قرار دارم که همه به من نیاز دارند. به آنها درس و نمره می دهم و بالاخره این موضوع خلأهایی از شخصیت من را پر می کند. 

خیلی اوقات تجربه قدرت به انسان این حس را می دهد که افراد زیر قدرتش را به خود وابسته نگه دارد. زیاد دیده شده که استادان میانسال برای ترس از پیری و نگرانی از دوران جوانی با دانشجویانشان ارتباط صمیمی تر از معمول برقرار کنند.

مردان متولد نیمه اول آبان چطور آدم‌هایی هستند؟

متولدين آبان از آن دسته آدم‌هاي سفت و سختي هستند كه در بيشتر مواقع برقرار كردن يك ارتباط خوب با آنها مشكل خواهد بود. آباني‌ها به علت همين ويژگي منحصربه‌فردشان تاثيرگذارتر از متولدين ماه‌هاي ديگر هستند. اما اگر بتوانيم برخي از اين ويژگي‌هاي اخلاقي و نحوه تفكرات‌شان را شناسايي كنيم به طور قطع برقراري اين ارتباط برايتان ساده‌تر خواهد بود. نكته جالب اينجاست كه وقتي قلق آباني‌ها را بدانيد خواهيد ديد كه آنقدرها هم كه گمان مي‌كرديد انسان‌هاي غيرقابل انعطافي نيستند.

حامد بهداد 6 آبان 1352- 26 اکتبر 1972

چرا پس‌انداز نمی‌کنی!


متولد اول آبان: در زندگي موفق و از عزت و ثروت برخوردار است. اصولا از راه ارث به ثروت مي‌رسد. بنابراين بايد خود را به روال عادت سرگرم و مراقب عادت‌هايش باشد. فردي خوشبخت و با محبت است. اين خوشبختي به علت خوش‌ذاتي و خوش‌نيتي اوست. آزادي را دوست دارد، با آداب و رسوم مخالف است به طوركلي روحيه‌اي مستقل دارد و علت مخالفتش با آداب و رسوم هم از همين‌جا نشات مي‌گيرد. از نظر مادي به ديگران توصيه‌هايي مفيد مي‌كند كه خود از عمل به آن سر باز مي‌زند. فكر اقتصادي خوبي دارد اما براي آن از خودش بهره‌اي نمي‌برد. مهم نيست چقدر درآمد دارد آنقدر ولخرجي مي‌كند كه چيزي براي روزگار پيري نمي‌گذارد. بهتر است كمي پس‌انداز كردن پول را ياد بگيرد در غير اين صورت در آينده دچار مشكل خواهد شد.

از کسی حرف‌شنوی ندارد


متولد دوم آبان: به طور كلي فردي مادي‌گراست يا بهتر بگوييم ماديات در زندگي‌اش نقش مهمي را ايفا مي‌كند. با كمك طبقات ممتاز خوشبختي را به دست مي‌آورد و به دليل روحيه‌اي كه دارد با دختري ثروتمند ازدواج مي‌كند و پول‌دار مي‌شود. قدرت ريسك بالايي دارد كه در بيشتر مواقع نيز موفق خواهد شد و اصولا در معاملاتي كه خطر ورشكستگي در آنهاست موفق است و موقعيت مالي خوبي پيدا مي‌كند. خيلي منطقي است و  مسائل شخصي و اجتماعي را كاملا مجزا مي‌داند. خودش را عقل كل مي‌داند و از كسي حرف‌شنوي ندارد. در عقايدش راه و رسم خود را دارد. آنقدر روي عقايدش مصمم است كه او را به دردسر مي‌اندازد. بزرگ‌ترين مشكل او اين است كه عقايدش را به ديگران تحميل مي‌كند. هميشه به دنبال پول است و در اين راه نيز موفق خواهد بود. اما با اينكه به پول علاقه دارد اما جمع‌آوري ثروت هدف او نيست، تمام توجه‌‌اش به برآوردن آرزوهايش معطوف است و درآمدش را صرف آنچه دوست دارد مي‌كند و اين ويژگي‌اش را تنها براي خودش نمي‌خواهد بلكه اعضاي خانواده‌اش را هم از آن بي‌نصيب نمي‌گذارد.

قابل اعتماد و با وفا


متولد سوم آبان : همه‌كاره و هيچ‌كاره است و به بسياري از موضوعات علاقه دارند اما قدرت پيگيري آنها را ندارد. به خواندن كتاب علاقه زيادي ندارد و اين باعث مي‌شود دانش او سطحي باشد. بيشتر از تجربياتش استفاده مي‌كند و به نصايح ديگران توجه نمي‌كند. سفر به كشورهاي خارجي را دوست دارد. به راحتي مي‌توان به او اعتماد كرد. صادق، باوفا، خوش‌ذات ولي ناپايدار است. هرچند كه زياد اهل مطالعه نيست اما حافظه قوي دارد و سخنور و معلمي خوب است به راحتي پول به دست مي‌آورد اما به همان اندازه هم زود پولش را از دست نمي‌دهد. بنابراين در مسائل مادي فراز و نشيب‌هاي بسيار دارد. گاهي ثروتمند و گاهي هم برعكس دچار اوضاع مادي بي‌سامان مي‌شود.

پا رو دمش نذار


متولد چهارم آبان: مي‌خواهد بدون كار كردن از زندگي لذت ببرد خيلي باهوش است و هميشه از شرايط بيشترين استفاده را مي‌كند. فردي بي‌حال و تنبل نيست اما كم‌تحرك است. در مسائل مادي كامياب است و به راحتي پول به دست مي‌آورد. چون فكر خلاقي دارد افكارش مثبت نيست اما سعي مي‌كند ظاهرا خوب باشد ولي از درون نگران است كه اين قضيه به سلامتش آسيب خواهد رساند. در مورد آينده نگران است و براي رهايي از اين نگراني اگر تنها باشد بيش از اندازه خرج مي‌كند. بزرگ‌ترين خطري كه تهديدش مي‌كند افسردگي است كه از نظر جسمي و ذهني كارها را مشكل‌تر مي‌كند. معمولا تنهايي را ترجيح مي‌دهد و مي‌خواهد او را به حال خودش رها كنند و دوست ندارد در اين مواقع پاپي او شوند.

بهروز افخمی 4 آبان 1335- 24 اکتبر 1955

دست‌و‌دلباز برای همسر

متولد پنجم آبان: به طور كلي شخصيتي پيچيده دارد و نمي‌توان او را پيش‌بيني كرد. او به معلولان و بيچارگان كمك مي‌كند و با همه مي‌تواند رابطه خوبي برقرار كند البته اگر خودش بخواهد. مي‌تواند شخصيت روحي خود را گسترش دهد. اگر بخواهد مي‌تواند طوري عمل كند كه كسي متوجه او نشود. گاهي افسرده است و كارها و رفتاري پيش‌بيني‌ناپذير دارد. از خودش مطمئن و در پي استقلال و تسلط يافتن بر ديگران است. اما اصلا به ديگران اطمينان ندارد و افكارش متعصبانه است. وضع مالي خوبي دارد و بيش از اندازه معمول پول به دست مي‌آورد و خوب مي‌داند كه پولش را چگونه خرج كند. به ويژه براي همسرش دست و دلباز است و از تمام رفاه و آسايش حاصل از پول بهره مي‌گيرد

قدرت اراده

متولد ششم آبان: شخص بخشنده‌اي است و به همه كمك مي‌كند به خصوص به بيمارستان‌ها و مدارس خيلي كمك مي‌‌كند. به علت تغييرات شغلي فراواني كه خواهد داشت بايد به فكر آينده‌اش باشد. در غير اين صورت از اين شاخه به آن شاخه پريدنش او را به حالت بلاتكليفي درمي‌آورد كه براي خودش و اطرافيانش زيان‌آور خواهد بود. احساسات خود را كمتر بروز مي‌دهد و ظاهرا آدمي سرد به نظر مي‌آيد. اما گول ظاهر او را نخوريد اين نشان ندادن احساساتش از غرورش نشات مي‌گيرد. قدرت اراده شگفت‌آوري دارد و در اجراي نقشه‌هايش هرگز دچار ترديد نمي‌شود و به هرچيز كه بخواهد مي‌تواند برسد. ازدواج را دوست دارد و در سنين پايين ازدواج مي‌كند. از معدود متولدين آباني است كه زود ازدواج مي‌كند. از همسرش انتظار نظم و نظافت دارد چون علاوه بر تمام ويژگي‌هايش كمي هم وسواس دارد و از او مي‌خواهد كه مهربان بماند. مهربان بودن كسي با او به حدي رويش تاثيرگذار است كه مي‌توان آن را از نقاط ضعفش نام برد.

عاشق بچه‌ها...


متولد هفتم آبان: اين فرد بدخلق و متغير است و به كارهايش اعتمادي نيست. چيزي كه امروز ممكن است برايش جالب باشد فردا برای او تكراري خواهد بود. شجاع است و در زندگي زياد خطر مي‌كند و تا حدودي ماجراجوست. هيچ جا ثابت نمي‌ماند. متفكر و باهوش و تا اندازه‌اي افراطي است. بزرگ‌ترين دلبستگي‌اش به شغلش است و اين دلبستگي منجر مي‌شود كه هر روز در كارش پيشرفت كند و ثابت نماند و زندگي پرماجرايي داشته باشد. سخاوتمند و عاشق بچه‌هاست و به راحتي با آنها ارتباط برقرار مي‌كند. كمي سلطه‌جو و ايرادگير است و هر چيزي او را راضي نمي‌كند. به خصوص در خريد لباس و كيف و كفش خيلي وسواس به خرج مي‌دهد. بي‌قراري خصوصيت اصلي اوست كه حاصلش نگراني و بي‌خوابي خواهد شد. اما كمتر دچار چنين مشكلاتي مي‌شود.

ماجرا جوست، عجله دارد!


متولد هشتم‌ آبان:  خوش‌بين، سخاوتمند و خوشبخت است و خوشبختي‌اش را با ديگران تقسيم مي‌كند. ذهني پاك و مذهبي دارد و سفر به مكان‌هاي مقدس از علايق اوست. آرام و صميمي به نظر مي‌آيد و با اطرافيانش طوري برخورد مي‌كند تا بتوانند به او اطمينان كنند ولي در درون خصوصيات ديگري دارد. در عين پرتحرك بودن، بي‌قرار است. اين بي‌قراري گاهي در او ايجاد استرس مي‌كند. در رويارويي با مشكلات، قدرت كافي دارد. اما خيلي حوصله مواجه شدن با مشكلات را ندارد. در شغلش موفق بوده و وضع مالي خوبي دارد. اين موفقيت را مديون زحمات و تلاش‌هاي خودش است از طرفي هم بلندنظري، قدرت رهبري و شور و حرارتش او را به جلو مي‌برد و در زندگي به آسايش مي‌رسد. در انتخاب همسر مشكل‌پسند است و آرزومند داشتن همسري است كه بتواند به او افتخار كند و زيبا، باهوش و خوش‌رفتار باشد و هر آنچه يك مادر بايد داشته باشد در همسرش جست‌وجو مي‌كند. اين مرد متفكر، باملاحظه و ماجراجوست و آرزو دارد زود به خواسته‌هايش برسد و كمي هم عجول است.

باهاش قرار نذار!


متولد نهم آبان : جاه‌طلب، مغرور و مقتدر است. به دنبال كسب شهرت و رضايت‌خاطر فوري است. دوست دارد رضايت همه را جلب كند. فردي بااراده، واقع‌بين و در امور مادي موفق و عاشق سفر است. اما وقت‌شناس نيست و در كارهايش دچار تاخير و مشكلات مي‌شود اما وضع مالي او خوب است. ثروت‌اندوزي نمي‌كند اما ظاهرا پول‌دار به نظر مي‌رسد. ولخرج است و خانه‌‌اش را خوب تزيين مي‌كند. زرنگ و هوشيار است و مي‌خواهد كه همسرش در ديدگاه‌هاي او سهيم باشد. اهل مشورت است و هيچ كاري را بدون مشورت انجام نمي‌دهد. سلطه‌جوست و مي‌خواهد همه به ميل او رفتار كنند. در غير اين صورت از آنها كينه به دل خواهد گرفت.

کمال تبریزی 5 آبان 1338- 25 اکتبر 1958

اتو کشیده و منظم


متولد دهم آبان:  اين فرد انرژي زيادي دارد و اين انرژي را به ديگران هم منتقل مي‌كند و روي ديگران تاثير فراواني دارد. در هر كلامش خلاقيت، نيرو و سلطه‌گري ديده مي‌شود. و همين موضوع توجه همه را به او جلب خواهد كرد. عقيده به نظم و ترتيب دارد و فردي مقتدر است و در اجراي نقشه‌هايش مصمم و محتاط است. از تجربيات خودش و ديگران بهترين استفاده را مي‌كند. به زيردستان ياري مي‌دهد، شوخ‌طبع است اما به كسي بي‌احترامي نمي‌كند. حساس است و از بي‌توجهي ناراحت مي‌شود. توقع دارد همه به او اهميت بدهند به خصوص وقتي بيمار مي‌شود. عصبانيت او چندان طول نمي‌كشد و قلبي بي‌آلايش و بخشنده دارد. وقتي عصبانيتش بخوابد همه چيز را به راحتي فراموش مي‌كند. در زندگي موفق است و به علت طبيعت پويا و قدرت سازگاري با اجتماع موفق خواهد شد.

تا اندازه‌ای عصبی  ولی مهربان


متولد يازدهم آبان:  زياد به خودش توجه نمي‌كند و اين بي‌توجهي مي‌تواند عواقب بدي برايش داشته باشد. براي اينكه در زندگي موفق شود بايد تمايلات خود را كاملا بشناسد. بايد تلاش كند تا اعتمادبه‌نفسش را تقويت كند كه در نتيجه بتواند خوب تصميم بگيرد. به رغم ويژگي‌هاي مثبتي كه دارد اعتمادبه‌نفس پاييني دارد. استعداد بسياري از كارهاي هنري و رؤيايي را دارد ولي از استعدادش بهره لازم را نمي‌گيرد و مجبور است به كمك ديگران متوسل شود كه در نتيجه دچار ياس مي‌شود البته اين ويژگي از همان فقدان اعتمادبه‌نفس نشات مي‌گيرد و زندگي برايش حكم ميدان جنگ را پيدا مي‌كند كه او ابدا آمادگي اين مبارزه را ندارد. تا اندازه‌اي عصبي ولي اجتماعي و خوش‌قلب است و كمتر با ديگران مخالفت مي‌كند. او خوش‌لباس و علاقه‌مند به آرامش و هماهنگي است.

وای سرم را بردی!


متولد دوازدهم آبان: به خود اعتماددارد و به علت ويژگي اخلاقي دير يا زود مسئوليت‌ها را به گردن مي‌گيرد. به همين دليل مي‌تواند به اطرافيانش كمك كند. هميشه اين احساس را دارد كه مي‌تواند كارهاي بزرگ انجام دهد و اگر فرصتي پيش آمد چنين خواهد كرد و هيچ وقت به توانايي‌هاي خودش شك نمي‌كند. به همين دليل وقتي مسئوليتي به او واگذار مي‌‌شود از زير بار آن شانه خالي نمي‌كند. به خود متكي است و خودش تصميم مي‌گيرد و اجازه نمي‌دهد كه هركسي براي او تصميم بگيرد. افكارش را به راحتي عنوان مي‌كند و عادت دارد بلند حرف بزند و به نظم، قانون علاقه‌مند است. از لحاظ روحي، مهربان ولي ظاهرا خشن است. اما نبايد گول ظاهرش را خورد قلبي مهربان دارد. در حرف زدن رك و در سخنوري مهارت دارد.

سعید راد 4 آبان 1323- 24 اکتبر 1943

زورش زیاده!


متولد سيزدهم آبان: پرتحرك و باهوش است. اين فرد پيوسته هدف‌هاي متفاوتي دارد و مي‌خواهد ذهنش را از بندهاي اجتماعي و محيط رها سازد. خودرأی بودن را دوست ندارد و از شخصيتي جالب برخوردار است. همه او را دوست دارند و به هنر و موسيقي عشق مي‌ورزد. توجه خود را روي هر كاري كه بگذارد نتيجه‌اي بسيار خوب خواهد داشت. چون ذاتا فردي باهوش و باذكاوت است. نكته مثبت اين فرد، فداكاري او در راه اعتقاداتش است و به هر كسي اجازه نمي‌دهد اعتقادات او را زير سؤال ببرد و از آنها دفاع مي‌كند. سالم و قوي است و به خانواده و بچه‌هايش دلبسته است و تمام تلاشش اين است كه محيط مناسبي را برايشان خلق كند و با وجود بدخلقي و خودمركزي، زندگي زناشويي خوبي خواهد داشت و همسر و فرزندانش از او راضي خواهند بود.

SAM SHEPRAD آبان 1323- 5 نوامبر 1943

شکاک و قانونمند


متولد چهاردهم آبان: اين شخص قدرت ذهني و لياقت سازماندهي بسياري دارد.  از پس مشكل‌ترين كارها برخواهد آمد. از قدرت قضاوت نسبت به همنوعان خود برخوردار و زرنگ و مهربان است و هيچ وقت حق كسي را ضايع نمي‌كند. به ديگران شك دارد و از راه‌هاي غيرمعمول پول به دست مي‌آورد اما قانون‌شكني نمي‌كند و ذاتا فردي منظم است و عاشق هنر و زيبايي است. قوه تخيلي بسيار قوي دارد. بي‌قرار و دوستدار سفر است و در زندگي‌‌اش تغييرات فراواني وجود دارد. توان پيگيري هدف‌هاي خود را دارد و به آنها مي‌رسد و به آنچه هست افتخار مي‌كند.

دوست‌داشتنی و پر انرژی


متولد پانزدهم آبان: براي خويشاوندان و دوستان فردي فداكار به شمار مي‌آيد. بسيار دوست‌‌داشتني است و هميشه كسي وجود دارد كه او بايد حمايتش كند. استعداد هنري، نقاشي و موسيقي دارد معمولا كارهاي سخت و پر مسئولیت را به او مي‌‌دهند. در زندگي با عموم مردم مرتبط مي‌شود و ديدارش بسيار خوشايند است. همراه او بودن به آدم انرژي، شور و حرارت مي‌دهد. احساساتي است ولي آن را براي خودش نگه مي‌دارد.

کدام مسائل را قبل از ازدواج مطرح کنیم؟

موضوعات مهمی وجود دارد که باید قبل از ازدواج مطرح شود و مورد بحث و گفتگو قرار گیرد. اما این موضوعات چه هستند؟ آنچه در ادامه می آید شامل نکاتی است که از نظر کارشناسان حتما باید قبل از ازدواج مطرح شود و به نتیجه برسد.

در مورد کار و پول صحبت کنید. 

مسائل مالی یکی از مهم ترین مسائلی است که زوج ها را به بحث و جدل وا می دارد پس همین الان حرف هایتان را بزنید و سنگ ها را وا بکنید. دوست دارید حساب مشترک داشته باشید یا حساب جداگانه؟ چه کسی باید خرج های روزانه را بدهد؟ سرمایه گذاری های بزرگ بر عهده کدام یک از شما خواهد بود؟ فرد صرفه جویی هستید یا ولخرجی می کنید؟ بعد از اینکه در مورد این سوالات صحبت کردید، برنامه های کاری و شغلی خود را نیز بیان کنید. دوست دارید 5 سال بعد به کجا رسیده باشید؟ از در آمدتان راضی هستید؟ اگر نه، چه برنامه هایی برای بیشتر کردن درآمدتان دارید؟ 
نکته: اگر بر سر ساعات کار به توافق نرسیدید اشکالی ندارد. وقتی یکی از زوجین بیش از اندازه کار می کند و زمان زیادی را در خارج از خانه سپری می کند، این احتمال هست که در اوایل ازدواج به مشکل بربخورند ولی ممکن است در آینده هردو بپذیرند که در درازمدت، ثبات مالی از هرچیز دیگری مهم تر است.



حتما در مورد بچه صحبت کنید. 

اگر قبلا فرصتش پیش نیامده حالا وقت آن است که در نظر خود را در مورد بچه داشتن یا نداشتن بیان کنید. بگویید بچه دوست دارید یا نه. اما مراقب باشید بحث را در اینجا متوقف نکنید. در مورد همه احتمالات صحبت کنید. جنسیت بچه برایتان مهم است؟ چند سال بعد از ازدواج می خواهید بچه دار شوید؟ آیا در صورت لزوم حاضرید بچه ای را به فرزندخواندگی بپذیرید؟ اگر کودکتان نافرمانی کرد چگونه با او برخورد می کنید؟ همه اینها موضوعاتی هستند که اگر در موردشان به روشنی صحبت نکنید در آینده تبدیل به بحث و دعوا خواهند شد.
نکته: اشکالی ندارد اگر در مورد تعداد بچه ها به توافق نرسیده اید. تنها بعد از تولد اولین بچه است که می توان تصمیم گرفت چند بچه کافی است.  

در مورد مذهب و ارزش های انسانی صحبت کنید.

ایمان و ارزش های اخلاقی ممکن است در اوایل ازدواج چندان مهم به نظر نرسند اما نقش دین و اخلاقیات از آنچه اکثر زوج ها تصور می کنند مهم تراست.به گزارش برترین ها  روانشناسان می گویند بسیاری از افراد وقتی درمی یابند که همسرشان از آنچه فکر می کرده اند مذهبی تر است، یا در می یابند همسرشان آنقدرها که می خواهند مذهبی نیست، دچار اختلاف می شوند. این مساله وقتی جدی تر می شود که بچه به دنیا می آید و باید در مورد طرز تربیت او تصمیم بگیرید. بنابراین حتما در مورد دین و ایمان و تاثیری که فکر می کنید بر زندگی شما خواهد داشت صحبت کنید.
نکته: اگر برسر موضوعات مربوط به خانواده همسرتان به توافق نرسیدید اشکالی ندارد. مسائل خانوادگی جزو مشکلات کوچک همه زوج های جوان هستند ولی لزوما رابطه زن و شوهر را تهدید نمی کنند. مثلا می توانید به همسرتان بگویید که می تواند به دیدن پدر و مادرش برود ولی شما ممکن است بعضی اوقات او را همراهی نکنید. مهم این است که هیچ یک از دوطرف حس نکند که نسبت به خانواده همسرش در اولویت دوم قرار دارد.


در مورد اختلافات و دعواها صحبت کنید.

در زندگی مشترک بحث و جدل اجتناب ناپذیر است. همه زوج ها گاهی با هم اختلاف و کشمکش پیدا می کنند. اما آنچه مهم است چگونگی برخورد آنها با این اختلافات است. هرکس روشی برای مدیریت اختلافات دارد. اطمینان حاصل کنید که روش مدیریت یکدیگر را درک می کنید. به آخرین باری که دعوا کرده اید فکر کنید. چه اتفاقی افتاد؟ چه چیز شما را ناراحت کرد؟ آیا جزو کسانی هستید که سکوت می کنند و حرف نمی زنند یا جزو کسانی که تا مشکل را حل و فصل نکنند خوابشان نمی برد؟

نکته: افراد معمولا در مورد مسائل کوچکی مثل اداره خانه، تقسیم کارهای خانه و غیره به مشکل می خورند. چه کسی باید دستشویی را بشوید؟ آشغال ها را چه کسی بیرون ببرد؟ و غیره. اینها چیزهایی هستند که با کمی گذشت و درک حل می شوند ونگران کننده نیستند.


حساسیت ها، ترس ها و عادت های خود را بیان کنید.

اگر چیزی هست که شما را عصبی می کند، یا اگر از چیز خاصی می ترسید یا وسواس خاصی دارید حتما در مورد آن صحبت کنید. اگر از ولخرجی بدتان می آید حتما به همسرتان بگویید. اگر تحمل ندارید که شوهرتان به غیر از موارد لزوم با خانم های دیگر صحبت کند حتما این احساس خود را بیان کنید. 
نکته: اشکالی ندارد اگر در مورد سرگرمی ها و چگونه پر کردن اوقات فراغتتان به توافق نرسیده اید. مثلا اگر شما عاشق تماشای فوتبال هستید ولی طرف مقابل علاقه ای به آن ندارد، نگران نباشید. شما می توانید به تنهایی فوتبال نگاه کنید. نکته مهم این است که شما و او بر سر مدت زمانی که جدا از هم سپری می کنید توافق کنید. 

دلایلی خوب برای ازدواج نکردن!

شاید عاشق نشده باشید اما در ذهن‌تان دلایلی داشته باشید كه شما را به سمت ازدواج هل می‌دهد. اتفاقاتی كه دور و بر‌تان افتاده یا حرف‌هایی كه می‌شنوید، شما را از دوران مجردی دلزده می‌كند و فكر می‌كنید وقت آن رسیده كه رنگی به زندگی‌تان بدهید و پوشیدن یك لباس سفید رویایی را تجربه كنید. نه گمان می‌كنید كه نیمه گم‌شده‌تان پیدا شده و نه در مقابل خودتان  مرد رؤیاهایتان را می‌بینید. اما باز هم احساس می‌كنید كه باید به تنهایی پایان دهید و با گفتن یك بله، زندگی‌تان را زیر و رو كنید. اگر شما با این 8 بهانه می‌خواهید به خواستگارتان جواب مثبت دهید، كمی صبر كنید. ممكن است بعد از ازدواج با چنین دلایلی، آینده خوبی در انتظار‌تان نباشد.

  از این خانه خسته‌ام

نظارت‌ها و سختگیری‌های پدر و مادر‌تان یا اختلافی كه با یكی از اعضای خانواده دارید آزار‌تان می‌دهد؟ گمان می‌كنید اگر ازدواج كنید، از شر این حرف و حدیث‌ها راحت می‌شوید و خودتان برای زندگی‌تان تصمیم می‌گیرید؟ دعواهای همیشگی پدر و مادرتان شما را كلافه كرده و دوست دارید از این خانه پر از آشوب بیرون بیایید؟ فشار مالی‌ای كه خانواده را درگیر كرده نمی‌گذارد به آرزوهایتان برسید و می‌خواهید از زیر این فشار فرار كنید و فرد دیگری را مسئول زندگی خود كنید؟ اگر چنین دلایلی باعث شده به ازدواج فكر كنید دست نگه دارید. ازدواجی كه انگیزه‌اش بیرون آمدن از خانه پدری باشد، بیشتر از هر شكل دیگری از ازدواج احتمال دارد به شكست ختم شود. روانشناسان می‌گویند، اگر می‌خواهید یك ازدواج موفق داشته باشید، باید بدون چنین محرك‌هایی برای تشكیل زندگی قدم بردارید و درواقع هدف شما از این شروع تازه، تنها عشق‌تان به همسر آینده‌تان باشد وگرنه از چاله به چاه می‌افتید.

  می‌ترسید بهتر از او پیدا نکنید


بعد از مدت‌ها یك موقعیت خوب ازدواج پیدا شده و گمان می‌كنید اگر به او نه بگویید، دیگر نمی‌توانید با فرد بهتری آشنا شوید؟ هیچ حسی نسبت به او در دل‌تان نیست اما وقتی دو دو تا چهارتا می‌كنید، می‌بینید كه او بهترین گزینه برای ازدواج است؟ اگر با چنین دلایلی به سمت ازدواج می‌روید، دست نگه دارید؛ شاید حق با شما باشد و نتوانید دیگر به چنین موقعیتی برسید اما آیا ارزش دارد كه یك عمر بدون عشق زندگی كنید؟ گمان نكنید خواستگار امروز‌تان، آخرین فردی است كه به شما پیشنهاد ازدواج می‌دهد. شاید بخت بهتری برای شما وجود داشته باشد و از آن بی‌خبر باشید.

  شناسنامه آزارتان می‌دهد؟


به سنی رسیده‌اید كه دوستان‌تان سر خانه و زندگی‌شان رفته‌اند و گمان می‌كنید اگر مجرد بمانید، از قافله آنها عقب می‌مانید و دیگر جایی در جمع‌شان ندارید؟ از قضاوت دیگران می‌ترسید و اینكه در این سن هم به چشم یك فرد مجرد دیده شوید آزار‌تان می‌دهد؟ اگر پایان دادن به مجردی تنها انگیزه شما برای ازدواج است، باید بگوییم كه در اشتباهید. ترس از تنهایی و نگرانی نسبت به نگاهی كه جامعه به شما دارد، دلیلی منطقی برای ازدواج نیست. شاید شما با این انتخاب، به جمع متاهل‌ها وارد شوید اما ازدواجی كه پشت آن انگیزه احساسی دیگری وجود نداشته باشد یا انتخاب فردی كه با معیار‌های‌تان همخوانی ندارد و تنها قرار است نقش همسری را برای‌تان ایفا كند، نمی‌تواند به خوشبختی شما بینجامد.

باید این ارتباط را به جایی برسانم


شاید در دوره نامزدی به سر می‌برید اما هنوز ذهن‌تان پر از شك و تردید است؟ یك دنیا اختلاف كوچك و بزرگ دارید كه هنوز نتوانسته‌اید حل‌شان كنید اما از طرف دیگر، گمان می‌كنید حالا كه حرف‌تان همه جا پیچیده و همه انتظار دارند شما را زیر یك سقف ببینند، باید به ازدواج تن بدهید؟ احساس می‌كنید مدت طولانی‌ای نامزد بوده‌اید و دیگر نمی‌توانید بدون او زندگی كنید اما از طرف دیگر تصمیمی كه برای ازدواج گرفته‌اید شما را هیجان‌زده و خوشحال نمی‌كند؟ اگر شما با چنین بهانه‌هایی برای برگزار كردن جشن عروسی‌تان تدارك می‌بینید، صبر كنید. دوره نامزدی دوره شناخت است و تنها مقدمه‌ای برای ازدواج نیست. حالا كه این دوره را پشت سر گذاشته‌اید، باید بتوانید به این سؤال‌ها پاسخ بدهید: آیا شناختی كه از او به دست آورده‌اید، به شما می‌گوید كه همسر ایده‌آلی برای‌تان نخواهد بود؟ آیا هنوز به زمان بیشتری برای شناختنش نیاز دارید و فكر می‌كنید این دوره برای نامزدی‌تان كوتاه بوده‌است؟ اگر پاسخ شما به این دو سؤال مثبت است، قبل از آنكه فاجعه‌ای بیافرینید، در تصمیم‌تان تجدید نظر كنید.

می‌خواهم انتقام بگیرم


یك نامزدی شكست خورده را پشت سر گذاشته‌اید یا از مردی كه چند سال با او زیر یك سقف زندگی كرده‌اید طلاق گرفته‌اید؟ یعنی جدایی تلخ و آزاردهنده‌ای را پشت سر گذاشته‌اید و می‌خواهید با ازدواج با فرد دیگری، به این شریك قدیمی نشان دهید كه هیچ نیازی به او ندارید و كسی هست كه در زندگی شما را شاد كند؟ اگر دلایل شما برای بله گفتن به خواستگار جدید‌تان اینهاست، بیشتر فكر كنید. لجبازی با فردی دیگر یا انتخاب یك شریك تازه برای فرار از تنهایی، هرگز نمی‌تواند به خوشبختی شما منجر شود.

 چشم دیگران را خیره می‌كنم


خواستگاری با ویژگی‌های ظاهری خوب، شرایط مالی مناسب برای‌تان پیدا شده و احساس می‌كنید اگر با او ازدواج كرده و در جمع‌ها حاضر شوید، حسادت همه آدم‌های جمع را متوجه خود می‌كنید و چشم‌شان را با این انتخاب شایسته خیره می‌كنید؟ شما دوست دارید دیگران با دیدن همسرتان یك آه بكشند و به توانایی‌های‌تان در انتخاب چنین همسری احسنت بگویند؟می‌خواهید دیگران را شگفت‌زده كنید اما هنوز آن حسی كه باید را به این خواستگار جدید ندارید و در شخصیتش ویژگی‌هایی می‌بینید كه شما را آزار می‌دهد؟ اگر شما به خاطر شرایط اجتماعی، ظاهری، خانوادگی و شغلی یك فرد می‌خواهید با او ازدواج كنید و برای خودتان در كنارش اعتباری بخرید، باید بیشتر حواس‌تان را جمع كنید. درست است كه دیگران همسرتان را با این شرایط می‌بینند اما آنچه در زندگی مشترك شما را راضی نگه می‌دارد، خود این فرد است كه فارغ از شغل،خانواده و پولش در كنار شما می‌نشیند.

 باید جای خالی او را پر كنم

كسی كه برای‌تان بسیار عزیز بوده را از دست داده‌اید و احساس می‌كنید دنیا شما را تنها گذاشته؟ از اینكه هر روز به یك خانه بدون او وارد شوید عذاب می‌كشید و هیچ كس شما را آنطور كه می‌خواهید تسلی نمی‌دهد؟ فردی پیدا شده كه می‌خواهد در این غم از دست دادن با شما شریك باشد و اجازه دهد كه غصه‌های‌تان را با او قسمت كنید؟ شاید شما این احساسات را با عشق اشتباه گرفته باشید و فكر كنید هركه می‌تواند شریك خوبی برای غم‌های‌تان باشد، شریك خوبی هم برای زندگی‌تان خواهد شد؟ اشتباه می‌كنید! شما در زندگی تنها به كسی احتیاج ندارید كه این درد از دست دادن را برای‌تان تسلی دهد. اگر این احساسات دلیل شما برای انتخاب یك فرد است، باید كمی بیشتر به موقعیتی كه دارید فكر كنید و نگذارید كه غم‌های‌تان شما را به زندگی‌ای وارد كنند كه تضمینی برای دوامش وجود ندارد. 

 فکر می‌کنید بعدا درست می‌شود؟


نامزد یا خواستگار شما ویژگی‌هایی دارد كه نمی‌توانید با آنها كنار بیایید؟ برای‌تان تصمیم می‌گیرد و شما را به اجرای‌شان مجبور می‌كند؟ عقاید‌تان را نادیده می‌گیرد و می‌خواهد مثل او فكر و زندگی كنید؟ شما را از آرزوهایی كه دارید محروم می‌كند و برای‌تان خط و نشان می‌كشد؟ بددهن است و حرمت‌ها را نگه نمی‌دارد؟ خسیس است یا باتنبلی فرصت‌هایش را از دست می‌دهد؟ اگر نامزد شما این ویژگی‌ها را دارد و گمان می‌كنید كه بعد از ازدواج می‌تواند آنها را تغییر دهد اشتباه می‌كنید. شما باید همسر آینده‌تان را همانطور كه هست ببینید و احساس كنید با همین ویژگی‌ها و شرایطی كه دارد برای‌تان قابل پذیرش است. باور كنید بعد از ازدواج معجزه نمی‌شود و همسر بدخلق شما، یك‌شبه به یك فرشته تبدیل نمی‌شود.

با همسرتان دعوا کنید و سود ببرید

اگر فكر مي‌كنيد در يك زندگي عاشقانه جايي براي بحث و دعوا وجود ندارد، در اشتباهيد. اختلاف نظر حتي در ميان ليلي و مجنون‌ها هم وجود دارد و تنها با درست مديريت كردن است كه این اختلاف نظر‌ها به يك مشكل جدي براي زندگي مشترك‌تان تبديل نمي‌شود. شما اجازه داريد در مورد اختلاف‌نظر‌ها و اشتباهات با همسرتان بحث كنيد و تا رسيدن به نتيجه، اين گفت‌وگوها را ادامه دهيد. تنها كافي است قانون‌هاي يك دعواي زن و شوهري را بشناسيد و به آنها پايبند باشيد.

    شاید اشکال جای دیگری است

ناراحتيد يا خشمگين يا تنها براي انتقام گرفتن بحث را به راه مي‌اندازيد؟ قبل از وارد شدن به چنين گفت‌وگويي، از احساسات‌تان باخبر شويد و سعي كنيد دليل پيدا شدن‌شان را هم بفهميد. اگر هم نتوانيد دليلي براي چنين حسي پيدا كنيد، ممكن است پاي نوسانات هورموني، خستگي‌كاري يا مشكلات قديمي كه براي حل كردن‌شان تلاش نكرده‌ايد در ميان باشد. پس تا مطمئن نشده‌ايد كه يك موضوع خاص ناراحت‌تان كرده يا نه، با همسرتان در موردش وارد بحث نشويد.

    مشكل را نشانه بگيريد نه همسرتان را


موضوع از كجا شروع شده؟ دليل اصلي ناراحتي و خشم‌تان چيست و چرا مي‌خواهيد دعوا كنيد؟ قبل از بيان حتي يك جمله، جواب اين سؤال‌ها را پيدا كنيد و بعد اگر گمان مي‌كنيد كه بايد در مورد موضوع با هم بحث كنيد، اين كار را انجام دهيد. بزرگ‌ترين اشتباهي كه مي‌توانيد انجام دهيد، نشانه گرفتن همديگر در زمان دعواست. يادتان نرود كه موضوع بحث چيست و با به رخ كشيدن اشتباهات و ناتواني‌هاي همسرتان، او را به موضوع دعوا بدل نكنيد و به مشكل فعلي، يك مشكل ديگر اضافه نكنيد.

   شما در یک جبهه هستید


يادتان نرود كه در زندگي مشترك، شما و همسرتان در يك گروه هستيد. پس هنگامي كه او از يك موضوع گلايه مي‌كند يا مشكلي را مطرح مي‌كند، فورا حاضرجوابي نكنيد و با گفتن مشكل بزرگ‌تري، از او سبقت نگيريد. در جريان يك بحث دوستانه، به حرف‌ها، اعتراض‌ها و حتي گلايه‌هاي طرف مقابل‌تان خوب گوش كنيد و از او هم بخواهيد كه به حرف‌هاي شما بدون قطع كردن‌شان گوش كند.

  دعوا را از خانه بيرون نبريد


يادتان نرود كه تمام زندگي همان لحظه دعوا نيست؛پس فكر بعد را هم بكنيد. مراقب لحن و صداي‌تان باشيد. هرچه بيشتر فرياد بزنيد، همسرتان كمتر پيام شما را درك مي‌كند و كمتر به شما حق مي‌دهد. يادتان نرود كه اين بحث تنها بين شما و همسرتان هست؛ پس با فرياد‌هاي‌تان آن را از خانه بيرون نبريد و ديگران را شريك اين ماجرا نكنيد. دعواي زناشويي اتفاقي است كه در همه خانه‌ها مي‌افتد اما اگر نمي‌خواهيد زندگي‌تان را ويران كند، آن را از خانه‌تان بيرون نبريد. حتي اگر موضوعي در ميان جمع، در خيابان و در وقت كار شما را آزار مي‌دهد، در حضور ديگران براي حل كردنش تلاش نكنيد.

  سپرتان را كنار بگذاريد


چرا دعوا مي‌كنيد؟ براي خالي كردن خشم‌تان يا براي حل كردن مشكل؟ اگر هدف شما واقعا حل مشكل است، اين حالت دفاعي را كنار بگذاريد و تنها در مورد موضوع گفت‌وگو كنيد. وقتي كه همسرتان اشتياق شما براي حل مسئله را ببيند، او هم سپر دفاعي‌اش را كنار مي‌گذارد و مي‌پذيرد كه كجاي كار مقصر است و در چه زمينه‌هاي مي‌تواند به حل مشكل كمك كند.

  مراقب كلمات باشيد


اگر بحث شما در مورد اشتباهي است كه همسرتان انجام داده است، هرگز اشتباهات گذشته‌اش را وارد بحث نكنيد. قيد‌هايي مثل «هميشه» و «هرگز» بار عاطفي بالايي دارند؛ پس هنگام به كار بردن‌شان مراقب باشيد. گذشته از قيد‌ها، بي‌توجه به معناي هيچ كلمه‌اي، آن را به كار نبريد و تصوري در ذهن همسرتان ايجاد نكنيد كه بعد از دعوا هم گريبان‌تان را بگيرد. يادتان نرود كه بعضي كلمه‌ها به سادگي از ذهن پاك نمي‌شود. پس مراقب حريمي كه ميان‌تان است باشيد.

 به‌دنبال همدلي بگرديد

مهم‌ترين نتيجه‌اي كه قرار است از اين بحث بگيريد، توافق در مورد يك موضوع است. پس حتي اگر در مورد آن اختلاف نظر زيادي داريد، موضوعات فرعي كوچكي كه مي‌توانيد در مورد‌شان توافق كنيد را از ياد نبريد. مهم نيست كه اين نقاط تفاهم چقدر كوچك باشند؛ شما مي‌توانيد با تمركز روي همين موضوعات كوچك، از يك بحث بزرگ نتيجه‌اي كه مي‌خواهيد را بگيريد.

 وقت‌شناس باشيد


زمان مناسب، يكي از مهم‌ترين عواملي است كه مي‌تواند موفقيت يا شكست يك بحث را تضمين كند. اگر مي‌خواهيد از بحث كردن با همسرتان نتيجه بگيريد، در هر زماني موضوع را به ميان نياوريد. وقتي كه خواب‌آلوده است، ‌اول صبح كه پر انرژي است، زماني كه مشغول كار است يا در كنارش آدم‌هاي ديگري هم قرار دارند، وقتي كه مشغول فوتبال ديدن است و... هرگز براي بحث كردن در مورد موضوعات مهم مناسب نيست.

به فكر برد و باخت نباشيد


برای بحث کردن گاردتان را باز كنيد و قبل از اينكه بحث را شروع كنيد، احتمال اين را بدهيد كه حق با شما نباشد. شايد همسرتان با دلايل منطقي چنين كاري را انجام داده باشد و شايد هم شرايط، اين موضوع را به او تحميل كرده باشد؛ پس براي جنگ و به انگيزه بردن مسابقه، بحث را آغاز نكنيد چون ممكن است گاهي هم شما بازنده باشيد.

احساساتش را نشانه نگيريد


هرگز براي كنار كشيدن از بحث و به اصطلاح «بردن»، احساسات همسرتان را نشانه نگيريد. گريه كردن، نشان دادن ضعف جسماني يا نشان دادن اينكه اگر او به خواسته‌تان عمل نكند، از هم مي‌پاشيد، بدترين راه‌هاي پايان دادن به بحث هستند. يادتان نرود كه شما مسئوليت يك زندگي مشترك را به‌عهده داريد و حتي اگر به‌نفع‌تان هم نباشد، بايد مثل يك بالغ عمل كنيد و تصميم بگيريد.

انتقاد را با احساس شروع کنید


اگر مي‌خواهيد از همسرتان انتقاد كنيد يا احساس مي‌كنيد كه بايد مشكلي را حل كنيد، بايد با يك شروع خوب وارد بحث شويد. نخستين كلمات هميشه مهم‌ترين كلمات هستند؛ پس در قدم اول به جاي اينكه بگوييد «وقتي تو...» يا «چرا تو...»، از عبارت‌ه ايي مثل «من احساس مي‌كنم...» استفاده كنيد. اگر در همان ابتداي كار با او مثل يك فرد بي‌مسئوليت برخورد كنيد، او هم براي اثبات بي‌گناهي‌اش از راه‌هايي وارد مي‌شود كه هيچ نتيجه‌ خوبي را به‌دنبال نخواهد داشت.

 انتقام نگيريد

ممكن است در بحث اين‌بار، شما براي بعضي اتفاقات مقصر باشيد و همسرتان گاهي از شما انتقاد كند. شايد هم راهكار‌تان براي مقابله با اين انتقاد‌ها، بيان اشتباهات همسرتان باشد و گمان كنيد اگر با هر صحبتي كه او عليه شما مي‌كند، يك جواب دندان‌شكن بدهيد و به او نشان دهيد كه از شما ضعيف‌تر و پراشتباه‌تر است، اين بازي را مي‌بريد. اما باز هم بايد تاكيد كنيد كه بحث‌هاي زناشويي نه بازي است و نه جنگ و باز هم بايد بگوييم كه تنها روي موضوع بحث تمركز كنيد و به فكر انتقام گرفتن نباشيد.

 فرار نكنيد


چه شما بحث را شروع كرده باشيد و چه همسرتان، بايد تا رسيدن به يك نتيجه منطقي در بحث بمانيد. البته اين ماندن را در شرايطي توصيه مي‌كنيم كه از اصول بالا پيروي كرده باشيد و با داد و بيداد و تحقير، بحث را به حاشيه نكشيده باشيد. اگر احساس مي‌كنيد توان ادامه بحث را نداريد، بدون قهر و بي‌خبر ترك كردن بحث، از همسرتان بخواهيد كه باقي حرف‌ها را براي فرصت بهتري بگذارد و اگر هم تنها براي فرار از مسئوليت‌ها مي‌خواهيد بحث را خاتمه دهيد، كمي صبورتر باشيد. نگذاريد در ذهن همسرتان به فردي بي‌مسئوليت تبديل شويد كه نمي‌تواند از پس يك بحث منطقي بربيايد.

تا چند سالگي براي پـدر شدن فرصت داريد؟!

اين روزها شنيدن اين خبر که مردي بعد از 40 سالگي صاحب نخستين فرزند خود شده است چندان عجيب نيست. مشکلات اقتصادي و تغيير فرهنگ جامعه باعث شده بسياري از مردان دهه سوم زندگي را براي تشکيل خانواده انتخاب کنند و تازه بعد از چند سال به فکر پدر شدن بيفتند. بسياري از مردم تصور مي‌کنند، مردان در سنين بالا هم براي بچه‌دار شدن مشکل ندارند و اين خانم‌ها هستند که به‌دليل شرايط فيزيکي خود بايد تا قبل از رسيدن به سن يائسگي صاحب فرزند شوند. اما تحقيقات نشان مي‌دهد واقعيت غيراز اين است.  چند هفته قبل خبري منتشر شد که يکي از بهترين و بزرگ‌ترين فوتباليست‌هاي تاريخ در انتظار تولد نخستين فرزندش به سر مي‌برد. «ديگو مارادونا» بازيکن سابق تيم ملي آرژانتين که اکنون 51 سال دارد تا 5 ماه ديگر از همسر 34 ساله خود به نام «ورونيکا اوجدا» صاحب فرزند خواهد شد. البته مارادونا قبلا يک بار ازدواج کرده بود که حاصل آن 2 دختر به نام‌هاي «دالما» و «جياناست».  اما اين خبر سؤالي را در ذهن بسياري از ما به‌وجود مي‌آورد که مردان تا چه سني مي‌توانند صاحب فرزند شوند؟ آيا افزايش سن پدر شدن مي‌تواند خطري براي کودکان به همراه داشته باشد؟ چه افراد مشهور ديگري بودند که بعد از 50 سالگي طعم پدر شدن را تجربه کردند؟ پيرترين پدر تاريخ چه کسي بوده است؟ در اين مطلب سعي مي‌کنيم به اين سؤالات جواب بدهيم.

 آيا پدر شدن محدوديت دارد؟

همه ما مي‌دانيم که با افزايش سن مادر خطر احتمال بروز مشکلات ژنتيک بيشتر مي‌شود که در نهايت مي‌تواند منجر به سقط جنين شود، اما تا چند سال پيش پزشکان اطلاعات زيادي در مورد تاثير سن پدر روي جنين نداشته‌اند. با اينکه تعداد مرداني که در سنين بالاي 30 سال براي نخستين بار پدر شدن را تجربه مي‌کنند در حال افزايش است اما تحقيقات نشان مي‌دهد اين کار خطرهای جسمي و ذهني را براي فرزندان آنها افزايش مي‌دهد.

اين مطالعات نشان مي‌دهد مردان در سنين بالا معمولا صميميت و ارتباط کمتري با کودکان خود دارند و در عين حال فرزندانشان هم بيشتر دچار بيش‌فعالي يا ديگر مشکلات روحي مي‌شوند. آخرين بررسي‌هاي انجام شده توسط دانشمندان فرانسوي در سال 2008 اثبات کرد، مردان هم مانند زنان داراي يک ساعت بيولوژيکي هستند. اين بدان معناست که با افزايش سن احتمال بچه‌دار شدن آنها کاهش پيدا مي‌کند. براساس شواهد احتمال بارداري موفق، درصورتي که مرد بالاي 35 سال باشد کم مي‌شود و درصورتي که سن او بيش از 40سال باشد اين احتمال به‌شدت پايين مي‌آيد.



تا چند سالگي وقت هست؟

با اينکه  مرداني را نام برديم که حتي در 95 سالگي هم بچه‌دار شده‌اند اما حقيقت اين است که بعد از 41 سالگي شانس پدر شدن به سرعت کاهش مي‌يابد.  شبعد از 45 سالگي وضعيت واقعا بدتر مي‌شود و مرداني که تاکنون صاحب فرزند نشده‌اند، بايد حتما در اين مورد فکر کنند. در فاصله بين 41 تا 45 سال احتمال پدر شدن از 60 به 35 درصد کاهش پيدا مي‌کند و همين موضوع نشان مي‌دهد افزايش سن چه تاثيري روي کيفيت اسپرم‌ها دارد. افزايش سن پدر شدن خطرهای زيادي به همراه دارد که در ادامه به بعضي آنها اشاره مي‌کنيم:

اوتيسم


آمارها نشان مي‌دهد با افزايش سن پدر،  احتمال ابتلا به بيماري اوتيسم در کودکان افزايش چشمگيري پيدا مي‌کند. براي مثال کودکاني که از مردان بالاي 40 سال به دنيا مي‌آيند با احتمال 6 برابر بيشتر از کودکاني که پدر زير 30 سال دارند ممکن است به اين بيماري دچار شوند. اين موضوع اثبات مي‌کند مردان هم داراي يک ساعت بيولوژيکي هستند.

شيزوفرني، سندرم دوقطبي و ناهنجاري‌هاي مادرزادي نادر


هرقدر سن پدران بيشتر شود احتمال ابتلا به سندرم‌هايي مانند کوتولگي يا achondroplasia بيشتر مي‌شود.  اين بيماري يک نوع ناهنجاري ژنتيک است که روي رشد استخوان‌ها اثر گذاشته و حاصل آن کودکاني بسيار کوتاه با دست و پاهايي کوچک است که قدشان از 120 سانتي‌متر تجاوز نمي‌کند. چندي پيش محققان کلمبيايي هم به اين نتيجه رسيده‌اند که مردان بالاي 50 سال با احتمال سه‌‌برابر بيشتر از مردان زير 25 سال ممکن است صاحب کودک مبتلا به شيزوفرني شوند. به‌طور کلي تخمين زده مي‌شود از هر چهار کودک مبتلا به شيزوفرني، يک نفر به‌دليل بالا بودن سن پدر به اين بيماري دچار شده است.

اگر مردان هنگام پدر شدن بالاي 50 سال داشته باشند، احتمال جهش ژنتيک در فرزندان آنها تا 10 برابر بيشتر از مردان زير 30 سال رخ مي‌دهد. اين جهش‌ها ممکن است نتايج غيرقابل پيش‌بيني به همراه داشته باشد و حتي باعث تغيير شکل عجيب جنين شوند.

سندرم داون


هر‌قدر يک مرد زمان پدر شدن را به تاخير بيندازد، به همان اندازه هم نقص‌هاي موجود در اسپرم او بيشتر مي‌شود. محققان دانشگاه بارسلونا متوجه شدند بعد از 30سالگي به ازاي هر 10 سال افزايش سن پدر، احتمال ابتلاي فرزند او به سندرم داون 11.5 درصد بيشتر مي‌شود.

به‌نظر دانشمندان نتايج اين نوع تحقيقات اهميت بسيار زيادي دارد و مردم بايد حتما هنگامي که براي داشتن فرزند تصميم مي‌گيرند به اين موارد توجه داشته باشند. بهترين زمان بچه‌دار شدن براي زنان 20 سالگي و براي مردان 25 سالگي است، زيرا در آن دوره سلول‌هاي اسپرم و تخمك بهترين کيفيت را دارند. از ديگر بيماري‌هايي که فرزندان پدران پير را تهديد مي‌کند مي‌توان به سرطان پروستات، سرطان سيستم عصبي، سندرم آپرت، تغيير شکل غيرعادي جمجمه، دست‌ها يا پاها، سندرم مارفان که باعث ايجاد نقص در چشم‌ها، استخوان‌ها و قلب مي‌شود، اشاره کرد.

مرگ زودرس


کودکاني که از پدران سن بالا متولد مي‌شوند با احتمال دو برابر بيشتر ممکن است قبل از رسيدن به سنين جواني جان خود را از دست بدهند. اگر سن پدر بالاي 45 سال باشد احتمال مرگ فرزندش قبل از 19 سالگي تا صد درصد بيشتر از مردي است که در فاصله بين 20 تا 30 سالگي صاحب فرزند شده است. در گذشته همه، مشکلات و نقص‌هاي بارداري را متوجه مادر مي‌دانستند اما امروزه مشخص شده نقش پدر هم در اين ميان بسيار زياد و حتي در بعضي موارد همه مشکلات به گردن پدر است.

تولد پيش از موعد


همه مي‌دانيم که بالا بودن سن مادر، احتمال زايمان زودتر از موعد طبيعي را افزايش مي‌دهد اما تحقيقات دانشمندان دانمارکي نشان مي‌دهد سن پدران هم در اين اتفاق بي‌تاثير نيست. همان طور که گفتيم بالا بودن سن پدر ناهنجاري‌هاي ژنتيک در نوزاد به‌وجود مي‌آورد و همين عامل مي‌تواند روي زمان رشد طبيعي آن و حتي زمان زايمان تاثير‌گذار باشد.

خطرهایی که فرزند مارادونا را تهديد مي‌کند:

  •   ابتلا به اوتيسم با احتمال 6برابر بيشتر
  •  ابتلا به شيزوفرني با احتمال 3 برابر بيشتر
  •  احتمال جهش ژنتيک تا 10 برابر بيشتر
  •  ابتلا به سندرم داون با احتمال 20 درصد بيشتر
  •  مرگ زودرس قبل از 19 سالگي با احتمال 100 درصد بيشتر

چارلي چاپلين  پدر 11 فرزند

«چارلي چاپلين» متولد سال 1889 بازيگر، کارگردان، آهنگساز و يکي از بزرگ‌ترين هنرمندان طول تاريخ سينما به حساب مي‌آيد. او قبل از جنگ جهاني اول تبديل به مشهورترين ستاره سينما در جهان شد و تا آخرين سال‌هاي عمر هم به فعاليت هنري خود ادامه داد. چارلي در طول زندگي‌‌اش 4 بار ازدواج کرد که حاصل اين ازدواج‌ها 11 فرزند بود. آخرين فرزند او در سال 1962 و زماني که او 73 ساله بود به دنيا آمد.

مايکل داگلاس اولین فرزند  در 54 سالگی

«مايکل داگلاس» بازيگر و فيلمساز ايالات متحده متولد سال 1944 میلادی است. او تا کنون 3 جايزه گلدن گلوب و 2 جايزه اسکار را از آن خود کرده است. اين هنرمند در سال 2000 با «کاترين زتا جونز» ازدواج کرد و دو بار در 54 و 57 سالگي صاحب فرزند شد.

اريک کلاپتون 60 سالگی و اولین فرزند

«اريک پاتريک کلاپتون» آهنگساز و گيتاريست انگليسي است. اين هنرمند که در سال 1945 متولد شده از مهم‌ترين و تاثيرگذارترين نوازندگان گيتار در تمام دوران به شمار مي‌آيد. او چند بار در رده بندي‌هاي مختلف به‌عنوان يکي از بهترين نوازندگان گيتار در طول تاريخ معرفي شده است. اين هنرمند تا کنون چند بار ازدواج کرده و آخرين بار در سال 2005 و در 60 سالگي صاحب فرزند شده است.

آنتوني کوئين دوازدهمین بچه در 81 سالگی

«آنتوني کوئين» كه بازيگر اهل ايالات‌متحده است در زمينه نويسندگي و نقاشي هم فعاليت‌هايي داشته. اين هنرمند در سال 1915 متولد شد و در بسياري از فيلم‌هاي موفق و پرفروش درخشيد. اين هنرمند تا کنون دو بار برنده جايزه اسکار شده و در نهايت در سال 2001 از دنيا رفت. آنتوني در طول زندگي خود چند بار ازدواج کرد و در مجموع صاحب 12 فرزند شد. او آخرين بار در 81 سالگي پدر شد.

پابلو پيکاسو  پدر شدن در 68 سالگی

پابلو روئيز پيکاسو نقاش، طراح صحنه، پيکرتراش اسپانيايي و يکي از برترين و تاثيرگذارترين هنرمندان سده ۲۰ ميلادي بود.اين نقاش و مجسمه‌ساز اسپانيايي با خلق آثار خود، گام مهمي در هنر مدرن برداشت. او در كار كردن با رنگ روغن، آبرنگ، زغال چوب، مداد و جوهر بسيار توانا بود و با ايجاد آثاري در مكتب «كوبيسم»، استعداد بي‌نظير خود را به بهترين شكل به جهانيان نشان داد. پيکاسو آخرين بار در 68سالگي صاحب فرزند شد.

جک نيکلسون پدر 75 ساله، فرزند 18 ساله!

«جک نيکلسون» هنرمند، کارگردان، فيلمساز و نويسنده كه اهل ايالات‌متحده است، در سال 1937 به دنيا آمد. او تا کنون 12 بار براي دريافت جايزه اسکار نامزد شده و از اين لحاظ بعد از مريل استريپ دومين هنرمند رکورددار به حساب مي‌آيد. جک آخرين بار در 57 سالگي صاحب فرزند شده است.

لري کينگ 8 بار ازدواج و پدر شدن در 68 سالگی

شايد زماني که نام اجراي تلويزيوني به ميان مي‌آيد ذهن بسياري از مردم براي نخستين بار سراغ «لري کينگ» مي‌رود. لري يکي از مشهورترين مجريان تلويزيوني است که درسال 1933 متولد شد و اکنون 79 ساله است. کينگ نخستين بار در 51 سالگي طعم پدر شدن را احساس کرد و آخرين بار در سال 2000 و در زماني که 68 ساله بود صاحب فرزند شد. لري کينگ تا کنون هشت بار ازدواج کرده است.

 پيرترين پدران جهان

رکورد پيرترين پدر جهان در اختيار يک مرد هندي است که با وجود داشتن 96 سال به تازگي صاحب فرزند شده است. «رامجيت راگاو» 2 سال پيش هم اين رکورد را شکسته بود و در 94 سالگي صاحب يک پسر شده بود. با وجود آنکه «رامجيت» به‌خودش قول داده بود بيش از يک بار صاحب فرزند نشود. اما 2 سال بعد او و همسر 54 ساله‌اش ورود يک پسر ديگر را به خانواده خود جشن گرفتند. آقاي رامجيت تا کنون دو بار ازدواج کرده است. او با همسر دوم خود 25 سال بعد از مرگ همسر اولش ملاقات کرد. 

البته رکوردهاي نزديک به رامجيت هم در کتاب گينس ثبت شده است. براي مثال «لس کولي» در سال 1992 و زماني که 92 سال و10 ماه از عمرش مي‌گذشت صاحب يک پسر شد. اين مرد فقط 4 ماه مانده به جشن تولد 100 سالگي‌اش جان خود را از دست داد.در سال 2006 هم يک کشاورز هندي با وجود آنکه 88 سال از عمرش مي‌گذشت از همسر 45 ساله خود صاحب دوقلو شد. «ويرمارام جات» که گياهخوار بود در طول زندگي‌اش هيچگاه سيگار نکشيده و به هيچ عنوان سراغ مشروبات الکلي نرفته بود. او هر روز مسافت زيادي را پياده‌روي مي‌کرد و از زمان کودکي شير تازه مي‌خورد. در سال 2007 يک کشاورز هندي در سن 90 سالگي صاحب بيست و يکمين فرزند خود شد. «نانو رام جوگي» تا آن زمان چهار بار ازدواج کرده بود که حاصل آن 12 پسر و 9 دختر و 20 نوه بود. در آن زمان اين مرد اعلام کرده بود که تصميم دارد تا 100سالگي باز هم فرزندان ديگري داشته باشد.

پارکور ایرانی

شايد اين سوال ذهن شما را درگير کند که چه ورزشي بدن انسان را قادر مي سازد تا با بيشترين سرعت ممکن از نقطه A به B نقل مکان کند. با طرح اين سوال در ذهن خود به دنبال جوابي مناسب براي آن رفتم. پس از مدت ها تحقيق نتايج حاصله نشان از وجود رشته ورزشي جديد و پر ريسک پارکور بود که در واقع به افکار من بسيار نزديک بود. سال هاست که حرکات نمايشي زيبا و پرسرعتي را در انواع ويدئو کليپ ها ، فيلم ها و برنامه هاي تلويزيوني مي بينيم اما غالبا از اسم و ماهيت اصلي اين ورزش خبر نداريم. در اين مطلب قصد داريم پارکور در ايران را به علاقه مندان اين رشته معرفي کنيم و به سختي هاي پيش رو و چگونگي فعاليت دوست داران آن اشاره کنيم.

    هماهنگی اعصاب و عضله:
پارکور تلفيقي از سرعت ، نگاه ، تشخيص ، هماهنگي اعصاب و عضله و تصميم گيري در شرايط سخت است. همه اين موارد نشان از حساس بودن تصميم گيري هاست ، چرا که با سرعت بالا و عبور از نا همواري ها ، کوچکترين خطايي مي تواند منجر به اتفاقي جبران ناپذير شود. با نگاه بايد موقعيت موجود را بررسي کرد ، با تشخيص انجام آن توسط بدن را تخمين زد و با هماهنگي اعصاب و عضله که از مهم ترين اصول پارکور است ، پس از فرمان مغز براي انجام حرکت ، عضله بايد در کوتاه ترين زمان ممکن و بدون نقص آن را اجرا کند تا حرکت به بهترين شکل با فرم ويژه پارکور به پايان رسد. بعضي مواقع يکي از اين سه مورد ممکن است که دچار اندک خطايي شده باشند که با تصميم گيري در شرايط سخت مي توان به بهترين شکل از اين مشکل عبور کرد. 

در حال حاضر رشته پارکور در سر تا سر ايران فراگير شده و بيش از 100 تيم اصلي و فرعي مشغول فعاليت هستند. پارکور در شهرستان ها نيز رواج پيدا کرده و علاقه مندان اين رشته کاملا مصمم با مهارت و جديت مشغول تمرين هستند.

  گروه پارادوکس براي اولين بار شروع به تمرين پارکور کردند که اعضا آن متشکل از :

فريد لطفي – فرزاد کرمي – امير جلالي و احمد عزتي بودند که بعد ها رضا مصباح نيز به آن ها ملحق شد. پس از آن گروه هاي زيادي  مانند : گروه 13 – گروه 7 – گروه پرشين لجند – گروه WLC و.... در تهران و در خارج از تهران گروه هايي مثل : رانيران – اصفهان پارکور – يزد پارکور و... مشغول تمرين شدند.البته گروه هاي ديگري همواره مشغول تمرين در سالن بوده اند که با ذات پارکور در تضاد است. پارکور يعني ريسک در خيابان و تمرين آن در سالن و محيط هاي در بسته هيجان هاي ناشي از آن را کاهش مي دهد. پس از 4 سال بالاخره فدراسيون آمادگي جسماني براي منسجم کردن گروه ها و تشکيل هيات ، طي فراخواني از بزرگان اين رشته دعوت به عمل آورد تا در پيشرفت اين رشته نقشي داشته باشد. فدراسيون آمادگي جسماني پس از پوشش اين رشته ورزشي آن را جز 4 رشته اصلي خود قرار داد که پارکور ايران ، اين موفقيت ها را مديون زحمات "کورش رسالتي" عضو هيات رييسه مجمع پارکور ايران است.

فستيوال​هاي دوستانه


اما نکته جالب اين جاست که تا به امروز هيچ مسابقه رسمي از سوي فدراسيون آمادگي جسماني براي علاقه مندان به پارکور در نظر گرفته نشده و کليه مسابقات به صورت فستيوال دوستانه برگزار مي شود. فدراسيون تا به امروز  5 سري مسابقه Free Runing  برگزار کرده است که 3 سري در تهران و 2 سري در شهرستان ها بوده است.
فريد لطفي ، دبير فدراسيون ، بيش از 9 سال است که به تمرين پارکور و اسنوبورد مي پردازد. او و رضا مصباح اولين و تنها مدرسين رسمي فدراسيون در رشته پارکور هستند که تا به امروز بيش از 200 مربي تربيت کرده اند و به آن ها کارت مربي گري نيز اهدا کرده اند. از جمله فعاليت هاي آن ها مي توان به بازي در مستند سلاطين خيابان ها اشاره کرد که در عرصه بين الملل جوايزي را از آن خود کرده است.

ده عادت بد و راه های ترک آنها

همه ما عادت های بدی داریم که دوستشان نداریم. اما از بین بردن آنها چندان هم راحت نیست زیرا بیشتر این عادت ها را ناآگاهانه انجام می دهیم. بنابراین، نخستین قدم برای از بین بردن این نوع رفتارها، یافتن آگاهی در مورد آنها و پی بردن به اشتباه است. سپس، جایگزین کردن آن عادت با رفتاری دیگر است که هدف مشترکی را دنبال می کند. سرانجام، این رفتار به یک عادت خوب تبدیل می شود. البته راهکارهای دیگری نیز برای از بین بردن عادت های بد وجود دارند که ما تعدادی از آنها را در ادامه برایتان ذکر کرده ایم.

1.جویدن ناخن


اگر جزو افرادی هستید که همیشه دستان خود را قایم می کنید چون ناخن هایتان را تا گوشت جویده اید، زمان آن رسیده تا این عادت را ترک کنید. جیمز کلیبورن- یکی از نویسنده های کتاب «چگونگی از بین بردن عادت های بد و جایگزینی آن با عادت های خوب» در این رابطه می گوید، بهتر است ابتدا بدانید پیش از جویدن ناخن چه کاری می کنید. آیا به دنبال لبه های ناهموار و دندانه دار می گردید و سپس دستتان را به دهان می برید؟ پیش از آنکه دست خود رابه طرف صورتتان ببرید، مشت خود را گره گنید. این کار را تا زمانی ادامه دهید که تمایل شما به جویدن ناخن ها از بین برود. زمانیکه که احساس کردید در این کار پیشرفت کرده اید و می توانید این عادت را ترک کنید، از ناخن هایتان به خوبی مراقب و آنها را مانیکور کنید و از زیبایی اش لذت ببرید.



2.شکستن بند انگشتان

شاید شما از شکستن بند انگشتان خود و شنیدن صدا تق آن لذت ببرید اما به دلیل اینکه این صدا برای دیگران چندان جالب نیست، می خواهید این عادت خود را ترک کنید. دکتر کلیبورن در این باره پیشنهاد می دهد از رفتارهای رقابتی استفاده کنید؛ به طور مثال، به جای شکستن بند انگشتان خود، کار دیگری انجام دهید. مشت کردن یک دست خود یا بیرون کشیدن انگشتان باعث می شود از شکستن آنها خودداری کنید. برای فرونشاندن احساس لذت حاصل از شکستن انگشتان، موفقیت های خود – وقتی توانستید یک رفتار دیگر را جایگزین این عادت بد خود کنید – و بازگشت هایتان به عادت بد را ثبت کنید. کشف کنید که ایراد کارتان کجاست و به این ترتیب می توانید به مرور این عادت بد را ترک کنید. 



3.بادکردن آدامس

شاید شما از صدای ترکاندن  آدامس در دهان خود لذت ببرید، اما این صدا برای دیگران بسیار آزاردهنده است. دکتر کلییبورن در این باره می گوید باید ببینید آدامس جویدن چقدر برای شما مهم است و سعی کنید آن را ترک کنید. وقتی یک تکه آدامس داخل دهان شما قرار دارد، نترکاندن آن کار دشواری است. برای اینکه ترک حس خوب آدامس جویدن برایتان آسان تر شود، بهتر است نفس عمیق بکشید و کارهای آرام کننده انجام دهید. اگر آدامس را برای هضم غذا یا خوش بو کردن دهان خود می جوید، بهتر است به جای آن از قرص های نعناع استفاده کنید.  



4.نشستن آرایش صورت هنگام خواب

شاید شب، هنگام خواب به قدری خسته باشید که صورت خود را نشویید. اما می توانید دستمال مرطوب را کنار تخت خود بگذارید تا حداقل با آن آرایش خود را تا حدی تمیز کنید. یا می توانید برای خود یک برنامه خواب ترتیب دهید که به واسطه آن صورت خود را با محصولات پاک کننده آرایش تمیز و با مرطوب کننده ماساژ دهید. باید بدانید که خوابیدن با صورت آرایش دار منجر به جوش زدن و ایجاد چروک در صورت و اطراف چشم ها می شود.  



5.وسط حرف کسی پریدن

شاید دوست داشته باشید تفکرات خود را به دیگران بگویید، اما وقتی کسی در حال صحبت کردن است بهتر است زبان به دهان بگیرید و چیزی نگویید تا حرفش تمام شود. دکتر وارنادو می گوید، سعی کنید به حرف های دیگران با دقت گوش کنید. هر چه با علاقه بیشتری به حرف های طرف مقابل گوش کنید، کمتر دوست دارید تا وسط حرف او بپرید و نظر دهید. او همچنین می افزاید، اگر فرد صحبت کننده برای لحظه ای صبر کرد تا فکرش را جمع کند یا نفس بکشد، از این فرصت برای حرف زدن استفاده نکنید. در این لحظه، نفس عمیق بکشید، در ذهن خود از یک تا ده بشمارید و به حرف های مخاطب خود فکر کنید. در راه ترک این عادت می توانید از یک دوست نیز کمک بخواهید تا هرچندوقت یکبار هدفتان را برایتان یادآوری کند و موفقیت هایتان را با شما جشن بگیرد. 



6.خوردن غذا با سروصدا

شاید خودتان هم متوجه شده باشید که هنگام خوردن غذا خیلی سروصدا می کنید، اما دلیلش را نمی دانید. صدای خود را هنگام خوردن غذا ضبط کنید تا ببینید چه صدایی می دهد. پیدا کردن صدای خاص، به شما کمک می کند تا راه حل مناسب را برای آن بیابید؛ اینکه چه زمانی و چگونه زبان خود را حرکت دهید، آرام تر بجوید، لقمه های کوچک تری در دهان خود بگذارید و هنگام جویدن غذا دهان خود را ببندید. وقتی همراه کسی غذا می خورید بهتر است همه این مسایل را رعایت کنید.



7. دیر کردن


نویسنده کتاب «قاتل احساسات شما» - کن لیندر – می گوید، فائق آمدن بر این عادت مستلزم یافتن دلیل برای سروقت حاضر شدن در جلسات و قرارهای ملاقات است. از خود چند سوال بپرسید: آیا به وقت دیگران احترام می گذارید؟ آیا دوست دارید آدم بی نزاکتی به نظر برسید؟ یا دوست دارید باملاحظه و حرفه ای دیده شوید؟ وقتی تصمیم خود را گرفتید، سعی کنید ساعت قرار ملاقات را 5 تا 10 دقیقه زودتر از آنچه هست در ذهن خود تجسم کنید. یا می توانید زمان جلسه را 15 دقیقه پیش از موعد واقعی آن برای خود یادداشت کنید. 



8. یواشکی نگاه انداختن به کارهای دیگران

این کار در واقع تجاوز به حریم شخصی افراد است. تصور کنید فردی بخواهد یواشکی در کار شما فضولی کند. چه حالی به شما دست می دهد؟ یا حتی تصور کنید که طرف مقابل شما را برای این کار جلوی تعداد زیادی آدم سرزنش کند! تصور این نوع آبروریزی و خجالت می تواند شما را از انجام این عادت زشت بازدارد.  



9.با صدای بلند با موبایل حرف زدن

یک لحظه فکر کنید، وقتی شما با صدای بلند با تلفن صحبت می کنید فردی سودجو آنها را در فیس بوک یا توئیتر پست کند یا استفاده نادرستی از آنها ببرد. آیا دوست دارید مشتری بزرگ خود یا دوستتان را از دست بدهید؟ وقتی در یک جمع بلند با تلفن صحبت می کنید، نمی دانید چه افرادی به مکالمه شما گوش می دهند و این مالکمه به کجا خواهد انجامید. دکتر ایندر می گوید، برای یادآوری به خود برای آرام صحبت کردن، کلمه یا عبارتی را بنویسید و آن را در جایی نصب کنید که همیشه می بینید.  



10.ناآرام بودن

دکتر لیندر می گوید، حرکت کردن در اطراف در نتیجه اضطراب هایی که دارید، شما را آدم ضعیفی نشان می دهد. برای جلوگیری از این فکر، ببینید در موقعیت های مختلف با دستان خود چه کاری انجام می دهید. اگر ایستاده اید، دستان خود را در دو طرف بدنتان رها کنید و تصور کنید آنها به پهلوهای شما چسبیده اند و نمی توانید آنها را تکان دهید. اگر نشسته اید، دستان خود را روی زانوهایتان بگذارید. سعی کنید آنها را تا زمانیکه لازم نیست، حرکت ندهید.

دوای دلتنگی های پس از شکست عشقی

هنوز زخم‌های قبلی خوب نشده، دل‌تان برای عشق تنگ می‌شود. دل‌تان برای شام خوردن‌های دونفره، مهمانی رفتن‌های دونفره، تصمیم‌های دونفره و حتی بحث‌های دونفره تنگ می‌شود. دل‌تان می‌خواهد کلید را که روی در می‌اندازید، کسی منتظر‌تان نشسته باشد و وقتی حال‌تان خوب نیست، هر چند ساعت یک‌بار پیامکی بزند و بپرسد «بهتر شدی؟»  درست است که بعد از یک زندگی شکست‌خورده، دلتان برای خیلی از لحظه‌هایی که داشتید تنگ می‌شود، اما نباید فراموش کنید که تمامی آن روزها به دلیلی از دست رفته‌اند. شاید در زمان و مکان مناسب به هم نرسیده‌اید، شاید در مورد او اشتباه کرده‌اید و شاید هم خودتان را خوب نشناخته‌اید. اما دلیل جدایی شما هر چه که باشد، باید  لابه‌لای اتفاقاتی که افتاده، به دنبال خودتان بگردید. اگر احساس می‌کنید که در میان این همه تعارض و دلتنگی  سر و کله احساسی شبیه عشق در زندگی‌تان پیدا شده‌است، توصیه‌های ما را یک‌دور مرور کنید.

هنوز فراموش نکرده؟

اگر مردی که به شما ابراز علاقه می‌کند، زیاد در مورد همسر سابقش حرف می‌زند، کمی در دادن جواب مثبت به او تردید کنید. مهم نیست که او مدام از ویژگی‌های مثبت همسر قبلی‌اش صحبت می‌کند یا او را تحقیر می‌کند. مهم نیست که ایراد‌های آشپزی شما را می‌گیرد و می‌گوید فلانی اینطور غذا درست می‌کرد یا اینکه عاشق سبک پوشش شما می‌شود و می‌گوید فلانی اصلا بلد نبود چه باید بپوشد. تعریف یا تحقیر همسر قبلی، نشانه این است که این موضوع برای خواستگار یا نامزد شما حل و فصل نشده است. شما با پذیرفتن این مرد، فردی را به زندگی‌تان راه می‌دهید که در ذهنش درگیر عاشقی یا جنگ با زن دیگری است.

حس‌تان را زیر ذره‌بین بگذارید


می‌خواهید زندگی دوباره‌ای بسازید؟ پس در اولین قدم حساب ازدواج قبلی‌تان را جدا کنید. اگر هنوز احساس مثبت یا منفی‌ای نسبت به همسر سابق‌تان دارید دست نگه‌دارید. احساس عشق و حتی کینه شما نسبت به شریک قبلی‌تان می‌تواند این زندگی دوباره را هم نابود کند. قرار نیست این شکست عاطفی پایان زندگی‌تان باشد و هرگز یک عشق واقعی را تجربه نکنید، اما یادتان نرود که قبل از گرفتن هر تصمیم دوباره‌ای، باید پرونده ارتباط قبلی‌تان را ببندید. پس اول ذهنتان را آزاد کنید تا خوشی‌های آینده‌تان قربانی دغدغه‌های قدیمی نشوند.

می‌خواهد شما را تربیت کند؟ 

اگر مردی که ادعا می‌کند عاشق شماست، می‌خواهد گربه را دم حجله بکشد با دقت بیشتری آینده این زندگی را بررسی کنید. احتمالا زندگی مشترک قبلی او، تصوراتی را در ذهنش ایجاد کرده است که می‌تواند برای شما دردسرساز شود. شاید همسری شاغل داشته و به دلیل مشکلاتی که با او داشته، از حضور شما در اجتماع وحشت دارد و شاید آزادی پوشش همسرش میان آنها مشکلی ایجاد کرده بوده و به همین دلیل می‌خواهد سبک پوشش شما را کاملا تغییر دهد. شاید هم از اعمال نظر‌های همسر سابقش در زندگی‌شان خسته شده و می‌خواهد یک‌تنه مسئولیت همه تصمیم‌گیری‌ها و اجرای‌شان را هم به عهده بگیرد. پس در مقابل چنین مردی، خودتان باشید و نگذارید به بهانه عشق، از شما کسی را بسازد که درست در نقطه مقابل همسر سابقش قرار دارد.

حس‌تان را زیر ذره‌بین بگذارید

می‌خواهید زندگی دوباره‌ای بسازید؟ پس در اولین قدم حساب ازدواج قبلی‌تان را جدا کنید. اگر هنوز احساس مثبت یا منفی‌ای نسبت به همسر سابق‌تان دارید دست نگه‌دارید. احساس عشق و حتی کینه شما نسبت به شریک قبلی‌تان می‌تواند این زندگی دوباره را هم نابود کند. قرار نیست این شکست عاطفی پایان زندگی‌تان باشد و هرگز یک عشق واقعی را تجربه نکنید، اما یادتان نرود که قبل از گرفتن هر تصمیم دوباره‌ای، باید پرونده ارتباط قبلی‌تان را ببندید. پس اول ذهنتان را آزاد کنید تا خوشی‌های آینده‌تان قربانی دغدغه‌های قدیمی نشوند.

انتقام‌تان را جشن نگیرید


اگر برای انتقام گرفتن از عشق قدیمی‌تان می‌خواهید ازدواج کنید بیشتر درنگ کنید. اولین کسی که قربانی این انتقام می‌شود، خود شما خواهید بود. پس اگر به دنبال عشق واقعی هستید، قبل از آنکه برای یک زندگی تازه تصمیم بگیرید، بدون دروغ گفتن به خودتان، هدفتان را از این ازدواج مشخص کنید. آیا می‌خواهید از تنهایی بعد از طلاق راحت شوید یا به دلیل عادتی که به بودن کسی در کنار‌تان کرده‌اید، این تصمیم را گرفته‌اید؟ اگر می‌خواهید با این ازدواج خودتان را ثابت کنید  یا به دلیل ترس از اینکه دیگران شما را به چشم یک فرد مطلقه ببینند و در معرض اتهام قرار دهند به تشکیل زندگی فکر می‌کنید، نباید این بار هم انتظار زندگی موفقی را داشته باشید.

پدر فرزند‌تان را تحمل نمی‌کند؟


اگر یک فرزند حاصل ازدواج قبلی شماست، ماجرا کمی سخت‌تر می‌شود. چه با تفاهم جدا شده باشید و چه با نفرت، همسر آینده شما باید بپذیرد که همسر سابق‌تان پدر فرزند‌تان است و در غیر این صورت نمی‌تواند آرامش را با خود به خانه شما بیاورد. اگر شما یک فرزند مشترک داشته باشید، دیگر همسر آینده‌تان نباید انتظار داشته باشد که هیچ نشانی از حضور آن مرد در زندگی‌تان پیدا نشود. شاید او برای ارتباط داشتن با فرزندش، کمی به شما نزدیک‌تر شود و شاید نیاز داشته باشید که در برخی از محافل در کنار او حاضر شوید. پس قبل از تصمیم‌گیری، در این مورد با هم صحبت کنید و حدود این ارتباط را به همراه هم مشخص کنید.

ویران شده‌است؟


اگر خواستگار شما، برای شکستی که در زندگی قبلی‌اش داشته‌است، ناامید است و دید منفی‌اش را به همه چیز تعمیم می‌دهد، کمی بیشتر به پیشنهادش فکر کنید. ممکن است او آنقدر دچار آسیب روانی شده باشد که دیگر نتواند به سادگی به آدم‌ها اعتماد کند و با دید مثبتی نسبت به آینده، قدم بردارد. چنین مردی نمی‌تواند برای حل کردن مشکلاتی که در این زندگی تازه، خواه یا ناخواه اتفاق می‌افتند قدم بردارد و به محض مواجه شدن با کوچک‌ترین مسئله‌ای، احساس شکست می‌کند و گمان می‌کند که دوباره همه چیزش را از دست داده است.

بچه‌ها را فراموش نکنید

به خاطر فرزند‌تان هم که شده، باید بیشتر مراقب باشید. هیچ وقت بدون  در نظر گرفتن احساسات او قدم برندارید. یادتان نرود که فرزند شما، عضو اصلی خانواده‌تان است و پذیرش یک عضو جدید تنها با رضایت او امکان‌پذیر است. درست است که تصمیم نهایی را شما می‌گیرید. اما باید تا زمانی که این موضوع برای او قابل پذیرش باشد صبر کنید و حتی از کسانی که او روی حرف‌شان حساب می‌کند یا مشاوران کمک بگیرید تا قبول این زندگی تازه برایش آسان شود و به دلیل دیگری برای نگرانی‌های شما تبدیل نشود.

قرار نیست مادرش شوید

اگر می‌خواهید با کسی ازدواج کنید که تجربه یک زندگی ناموفق را در کارنامه دارد و فرزندی دارد که با او زندگی می‌کند، با خودتان صادق باشید. شما قرار نیست در کنار این مرد یک زندگی تازه را بسازید بلکه با این ازدواج، به یک زندگی ساخته شده وارد می‌شوید. شما عضو جدید خانواده‌ای می‌شوید که از پیش ساخته شده‌است؛ پس قبل از این موضوع با خودتان کنار بیایید و ببینید که آیا توان پذیرش این موضوع را دارید یا خیر. اگر تصمیم دارید در آینده صاحب فرزند شوید، بیشتر به این انتخاب فکر کنید. آیا شما می‌توانید با مدیریت درست این زندگی، کار را برای فرزند همسرتان و فرزند آینده خودتان دشوار نکنید؟

خودتان را پیدا کنید


پایان گرفتن ازدواج اول، گرچه می‌تواند تا سال‌ها روان شما را آسیب دیده و رنجور کند اما مزیتی دارد که باید به آن توجه کنید. شما در جریان این ازدواج، خود را بهتر می‌شناسید و بیشتر می‌دانید که انتظار‌تان از زندگی چیست. با کسب این شناخت، بهتر می‌توانید بدانید که چه کسی می‌تواند همسر رؤیاهای شما باشد و وجود چه ویژگی‌هایی در همسر آینده‌تان می‌تواند این ازدواج را هم با بحران روبه‌رو کند. البته مراقب باشید! ممکن است شکست اول وسواسی را در شما ایجاد کرده باشد و باعث شود که کوچک‌ترین ایراد‌های طرف مقابل‌تان را زیر ذره‌بین بگذارید. پس بهتر است قبل از تصمیم‌گیری، نقاط قوت و ضعف او را بنویسید. اگر نقاط ضعف او درست همان خط‌قرمز‌های شما هستند، بهتر است کمی تردید کنید و در غیر این‌صورت، می‌توانید موضوع را بیشتر بررسی کنید.



تکلیفش را روشن نمی‌کند؟

اگر فردی به شما پیشنهاد ازدواج داده اما می‌گوید که هنوز طلاقش به‌طور کامل انجام نشده است و باید تا رسمی شدن جدایی‌شان صبر کنید، مراقب باشید. اگر به دنبال یک زندگی مستقل هستید و تحمل بودن زن دیگری را در زندگی‌تان ندارید، این انتخاب می‌تواند شما را آشفته کند و شروع زندگی مشترک را برای‌تان به یک بحران جدی تبدیل سازد. روانشناسان می‌گویند برای شروع یک زندگی تازه، بهتر است بین 3 تا 5 سال از طلاق بگذرد و فرد در این مدت، فرصت پیدا کردن خود و شناخت درست احساساتش را داشته باشد. پس ازدواج با فردی که فرصتی برای فکر کردن به خودش و انتظاراتش را نداشته‌است و نتوانسته احساسات خوب و بدی که از زندگی قبلی‌اش به جا مانده را حل و فصل کند، می‌تواند سرنوشت ازدواج شما را به خطر بیندازد. در عین حال، دل‌بستن و متعهد شدن به فردی که هنوز برای زندگی قبلی‌اش نقطه پایان نگذاشته است، می‌تواند اضطراب زیادی را به شما تحمیل کند. از خود بپرسید که اگر او بنا به هر دلیلی مجبور باشد که چند سال دیگر یا حتی تا آخر عمر با این زنی که ادعا می‌کند دوستش ندارد زندگی کند، مهمانی و مسافرت برود و حتی صاحب فرزند شود، چه بر سر رابطه شما می‌آید. آیا شما می‌توانید همیشه نفر دوم باشید و با بودن زن دیگری در زندگی فردی که دوستش دارید کنار بیایید؟

پس اگر مردی در مقابل شماست که می‌گوید:


  •   با كسی است، اما قول می‌دهد كه به زودی او را ترك خواهد كرد.
  •   با كسی است، اما می‌گوید كه او را دوست ندارد.
  •   با كسی است، اما می‌گوید كه دیگر با او رابطه‌ ندارد.
  •   با كسی است، اما می‌گوید كه فقط به خاطر بچه‌ها با او زندگی می‌كند.
  •   با كسی است و او هم راجع به شما می‌داند، اما می‌گوید كه برایش مهم نیست.
  •   با كسی است و قصد جدا شدن از او را هم ندارد، ولی با این‌حال از شما می‌خواهد كه با او باشید.
  •   رابطه‌اش را به هم زده است، اما این امكان وجود دارد كه دوباره همه چیز را از سر بگیرند.
  •   متاركه كرده است اما این امكان وجود دارد كه طلاق نگیرند.
  • اول به انتظارات خودتان از ازدواج و همسر آینده‌تان فکر کنید و بعد تصمیم بگیرید.

شکلات، این قهوه‌اي دوست داشتنی!

شكلات به مجموعه‌اي از محصولات گفته مي‌شود كه تركيبي از دانه‌هاي كاكائو، چربي و شكر هستند و با طعم‌هاي گوناگون و اشكال بسيار متنوع به بازار مي‌آيند. اينكه نسبت اين تركيبات چقدر باشد و به‌ويژه‌اينكه كاكائو كه ذاتاً ماده بسيار تلخي است در اين تركيب چه سهمي داشته باشد، انواع گوناگوني از شكلات را پديد مي‌آورد. علاوه بر اينها، طعم‌دهنده‌هايي كه به محصول افزوده مي‌شوند و دماي تفت دادن دانه‌هاي كاكائو، نوع شكلات به دست آمده را متفاوت مي‌كند. 

اين انواع متنوع را در دسته‌هاي مختلفي قرار مي‌دهند و نام‌هايي روي آنها مي‌گذارند كه بد نيست برخي از آنها را مرور كنيم.

  شكلات خام


شكلاتي است كه فرآوري نشده، با ماده غذايي ديگري تركيب نشده و گرما نديده است. اين محصول در كشورهايي كه صادركننده دانه‌هاي كاكائو هستند توليد مي‌شود و به همان شكل به كشورهاي ديگر فرستاده مي‌شود.



 شكلات سفيد

محصولي است كه از تركيب كردن شير، شكر و كره كاكائو به دست مي‌آيد و در آن اثري از كاكائو جامد وجود ندارد. 



  شكلات شيري


شكلاتي است جامد كه از افزودن شير در يكي از حالت‌هاي پودر، مايع يا چگال به شكلات به دست مي‌آيد. در دهه 1870 ميلادي بود كه يك شيريني‌ساز سوئيسي موفق شد شكلات شيري جامد توليد كند.

 تركيبات شير و شكلات تا پيش از آن همگي مايع بودند. بنا بر قوانين دولت آمريكا، حداقل ميزان شكلات خالص موجود در شكلات شيري بايد 10 درصد باشد. طبق قوانين اروپا، ميزان كاكائو در اين محصولات نبايد از 25 درصد كمتر باشد. در انگلستان و ايرلند اين نسبت از 20 درصد مجاز است اما براي فروش آنها در ساير كشورهاي اروپايي بايد عبارت «شكلات شيري خانوادگي» روي بسته‌ آن نوشته شده باشد.



 شكلات شيرين‌نشده

 به آن «شكلات تلخ» يا «شكلات آشپزي» هم مي‌گويند در واقع شكلات خالصي است كه در تكه‌هاي قالبي به فروش مي‌رسد. از اين محصول براي درست كردن انواع كيك، شيريني، بيسكويت و نوشيدني‌هاي شكلاتي استفاده مي‌شود.



 شكلات تيره

  به آن «شكلات ساده» يا «شكلات سياه» هم گفته مي‌شود كه با افزودن چربي و شكر به كاكائو درست مي‌كنند. ميزان شير در اين نوع شكلات، صفر يا بسيار اندك است. در آمريكا تعريف مشخصي براي شكلات تيره وجود ندارد اما در اروپا به شكلاتي كه دستكم از 35 درصد كاكائو تشكيل شده باشد شكلات تيره مي‌گويند. شكلات تيره را هم مي‌توان مستقيما مصرف كرد و هم مي‌توان آن را در درست كردن كيك و شيريني به كار برد كه براي اين كار، معمولا از شكلات‌هايي با درصد كاكائو بين 70 تا 99 درصد استفاده مي‌شود. شكلات تيره خودش به زيرمجموعه‌هاي ديگري تقسيم مي‌شود كه در زير معرفي مي‌كنيم.

   شكلات نيمه‌شيرين - بيشتر براي مصارف توليد كيك و شيريني به كار مي‌رود. شكلات نيمه‌شيرين، بنا بر تعريف آن در سوئيس، نوعي شكلات تيره است كه نسبت شكر در آن نصف ميزان كاكائو باشد. اگر مقدار شكر از اين حد فراتر برود، محصول به دست آمده را «شكلات شيرين» مي‌نامند.

   شكلات تلخ‌شيرين - اگر به شكلات شيرين‌نشده به ميزان كمتر از يك‌سوم شكر به همراه كره كاكائو و وانيل افزوده شود، شكلات تلخ‌شيرين به دست مي‌آيد. اين محصول نسبت به شكلات نيمه‌شيرين، شكر كمتري دارد و شكلات شيرين‌نشده بيشتري در آن به كار مي‌رود.

آشنایی با تازه ترین نوآوري‌هاي صنعت بيمه

با گسترش شرکت‌های بیمه، هر شرکتی برای رقابت با دیگران مجبور است طرح‌های جدیدی را عرضه کند. کسانی که می‌خواهند در بازار بیمه عملکرد موفقی داشته باشند باید همیشه گوش به زنگ این نوآوری‌ها باشند. برخی از این طرح‌ها می‌تواند کمک حال اقتصاد خانواده باشد.

صنعت بیمه هم مثل هر فعالیت اقتصادی دیگری ناگزیر از نوآوری است. شاید مشتریان این صنعت مانند بعضی صنایع که تکیه‌شان بر تکنولوژی‌های جدید است مشتاقانی نداشته باشد که برای دریافت محصول جدید ساعت‌ها جلوي فروشگاه مرکزی یک برند خاص صف بکشند اما کسانی که این بازار را برای سرمایه‌گذاری انتخاب کرده‌اند و با مزیت‌های آن آشنا هستند همیشه چشم انتظار محصولات جدید بیمه‌ای هستند. اینکه یک شرکت بیمه برای جلب مشتری هر سال طرح‌ها و بیمه‌نامه‌های جدید طراحی کند تا چند سال قبل در ایران مفهومی ‌نا‌آشنا بود.

 اما با گسترش شرکت‌های خصوصی و بالا رفتن فرهنگ خرید این موضوع کم‌کم باب شده و همین چند روز قبل یک تحقیق عملی در این زمینه منتشر شد که نشان می‌دهد بازار بیمه ‌ایران تا پنج سال دیگر به قدری رقابتی می‌شود که بسیاری از محصولات سنتی در صورتی که تغییر نکنند از گردونه حذف می‌شوند. مثلا همين بیمه مستمری. خیلی‌ها تا همين دو سه سال قبل برای اینکه در آینده از طریق بیمه مستمری بگیرند فقط یک انتخاب داشتند و آن هم بیمه اجباری تامین اجتماعی بود.

 در این مدت شرکت‌های بیمه‌ای طرح‌هایی ارائه داده اند که هم امکان دریافت مستمری را برای بیمه‌گذار پس از طی یک دوره زمانی فراهم می‌کند و هم سرمایه اندوخته‌شده‌اش در پایان قرار‌داد همراه با سود به او پرداخت می‌شود. چند طرح خاص بیمه‌ای در طول یک سال قبل از سوی شرکت‌های مختلف معرفی شده که در یکی، دو ماه گذشته به مرحله اجرا رسیده‌اند یا تغییراتی در آن‌ها به وجود آمده است. 

   انفرادی بیمه تکمیلی بخرید

بیمه تکمیلی یکی از نیاز‌های اساسی بیمه‌ای است. این روز‌ها بدون داشتن یک بیمه تکمیلی مناسب مراجعه به بیمارستان‌ها فقط با یک جیب پرپول امکان‌پذیر است. خیلی‌ها هنوز هم فکر می‌کنند خرید آن تنها از طریق گروه‌های بیمه‌ای که معمولا از سوی مراکز خدماتی و تجاری و تولیدی به بیمه‌ها معرفی می‌شوند و بالای 50 نفر هستند امکان‌پذیر است. با صدور بخشنامه‌ای از طرف بیمه مرکزی و حساب و کتاب شرکت‌های بیمه خرید آن به صورت انفرادی هم امکان‌پذیر شده است.

   تردید بیمه‌ها

 شرکت‌های بیمه بالاخره تردید را کنار گذاشتند و بعد از اینکه مدتی از ارائه این بیمه‌نامه به صورت انفرادی طفره می‌رفتند، تصمیم گرفتند آن را به صورت انفرادی هم ارائه کنند. دلیل شرکت‌های بیمه برای نفروختن انفرادی این بیمه‌نامه ریسک بالای آن بود اما درخواست‌های زیاد و عرضه آن از طرف چند شرکت محدود باعث شد که شرکت‌های بیمه تسلیم شوند.

  شرایط متفاوت

 اما ریسک این بیمه‌نامه برای گروه‌های کوچک و تک‌نفره باعث شده شرکت‌های بیمه شرایط متفاوتی را براي هر کس در نظر بگیرند. هر چه سن متقاضی پایین‌تر باشد و از نظر جسمی ‌سالم‌تر باشند حق بیمه کاهش می‌یابد.حدا‌کثر سن متقاضی هم نباید از 50 سال بیشتر باشد. به طور کلی یک خانواده چهار نفره در طول سال با پرداخت 600 هزار تومان می‌توانند بیمه تکميلی بخرند. 

  کدام بیمه‌ها


 همه شرکت‌های بیمه این بیمه‌نامه را عرضه می‌کنند اما چون تعرفه‌ها متفاوت است بهتر است قبل خرید از چند شرکت بیمه استعلام بگیرید.

  بیمه عمر خودرو

 بیمه عمر خودرو از طرح‌های جدید است که اجرای آن با وقفه همراه بود. مدیرعامل بیمه ‌ایران به هفت صبح می‌گوید این طرح در حال حاضر اجرا می‌شود.

  موضوع بیمه‌نامه
 در این طرح برای خودروی افراد، عمر مفید تعریف شده و پس از پایان عمر مفید خودرو، به فرد یک اتومبیل نو بسته به شرایطی که در بیمه‌نامه ذکر شده داده می‌شود. یعنی هر‌کس می‌تواند برای اتومبیل‌اش بر اساس بررسی کارشناسان یک عمر مفید تعریف و با پرداخت حق بیمه مشخص پس از پایان این مدت یک اتومبیل نو دریافت کند. برای هر خودرویی در کلاس خود حق بیمه متناسب تعریف می‌شود و نکته مهم در این باره اینکه این طرح در حال حاضر فقط شامل خودرو‌های تولید یا مونتاژ داخل می‌شود و دارندگان خودر‌وهای ایرانی از همین امروز می‌توانند با مراجعه به نمایندگی‌های بیمه ‌ایران در تهران از شرایط و مزایای این طرح با پرداخت حق بیمه استفاده کنند.

  چرا خرید آن به‌صرفه است

اگر می‌خواهید یک حساب و کتاب سر انگشتی داشته باشید که‌ آیا استفاده از این بیمه‌نامه به صرفه است یا نه به این مقایسه دقت کنید و تصمیم بگیريد. اگر فردی خودرو خود را 15 میلیون تومان خریده است یعنی اتومبیل او در کلاس قیمت متوسط داخلی قرار دارد. برای بیمه کردن عمر خودرو خود باید سه میلیون تومان بپردازد. با این سه میلیون تومان 12 سال بعد او دوباره صاحب یک اتومبيل در آن کلاس و به قیمت روز خواهد شد و سود سه میلیون تومان هم به او پرداخت خواهد شد. اگر هم کسی پس از این مدت نخواست که اتومبیل به او تحویل شود، می‌تواند به راحتی حواله‌ای را که در اختیار دارد بفروشد. این حق بیمه برای هر اتومبیل در هر کلاس و قیمتی متغیر است اما از نظر اقتصادی کاملا به صرفه است. 

  نقطه ضعف

 این بیمه‌نامه جزو طرح‌هایی است که صرفا توسط شرکت بیمه ‌ایران عرضه می‌شود و این قدرت انتخاب متقاضیان را کاهش می‌دهد اما مهم‌تر از آن سر‌درگمی ‌نمايندگي‌‌های این شرکت در محاسبه و فروش این بیمه‌نامه است.

  بیمه‌های جدید مسافرتی

اگر قصد سفر داشتید در کنار تمام وسايل مورد نیازی که مهیا می‌کنید یک بیمه‌نامه موقت هم بخرید. بیمه مسافرت می‌تواند به شما کمک کند که با آرامش بیشتری از سفرتان لذت ببرید.تا یکی، دو سال قبل فقط مسافرانی که عازم خارج از کشور بودند می‌توانستند از این بیمه‌نامه استفاده کنند. یک سال پیش زمزمه‌های بیمه مسافرت داخلی هم شنیده شد و در این یکی، دو ماه که به تعطیلات پایان سال هم نزدیک می‌شویم طرح‌ها و پوشش‌های مختلف در حال معرفی شدن هستند.

  بیمه مسافرت داخلی
 شرکت‌های بیمه‌ای در بخش بیمه مسافرت خود این امکان را فراهم کرده‌اند کسانی که قصد مسافر‌ت چند روزه را در داخل کشور دارند بتوانند از این بیمه‌نامه استفاده کنند. این طرح دو ماه است اجرایی شده و شما می‌توانید با پرداخت 20 هزار تومان برای هر پنج روز از بیمه حوادث در حین سفر استفاده کنید. پوشش‌های اضافی خوبی مانند بیمه سرقت منازل هم در این طرح گنجانده شده است.

  بیمه مسافرت خارجی

 شما هر بیمه‌ای که در داخل داشته باشید از تامین اجتماعی تا بیمه تکمیلی در مواقع لزوم، کاربردی در دیگر کشورها ندارد. با خرید بیمه مسافرت خارجی نه تنها هزينه‌هاي تحميل شده به مسافر به علت بيماري و حوادث پوشش داده می‌شود، هزينه‌هاي درماني، فوريت‌هاي پزشکي و دندانپزشکي، تاخير در حرکت هواپيما و گم شدن چمدان‌ها از جمله مواردي است که در بيمه مسافرت خارجی می‌توانید بیمه کنید. 

  کدام شرکت‌ها

 همه شرکت‌های تجاری بیمه این بیمه‌نامه را عرضه می‌کنند اما پوشش بیمه سامان کامل‌تر است.

  بیمه مستمری زنان خانه‌دار 

بیمه مستمری زنان خانه‌دار یکی از موضوعات مهم است که بحث‌های مختلفی در مورد آن در جریان بود. رئيس کل بیمه مرکزی یک ماه قبل اعلام کرد این بیمه برای اولین بار در ایران توسط بیمه ملت عرضه می‌شود.

  چرا مهم است

 زنان خانه‌دار از آنجایی که امکان استفاده از بیمه تامین اجتماعی را ندارند برای دریافت یک مستمری در آینده دچار مشکل هستند. این طرح به آنها امکان می‌دهد با پرداخت حق بیمه‌ای مناسب برای دوران از کار‌افتادگی‌شان اندوخته‌ای مناسب داشته باشند.

  امکانات دیگر


 هرچند با گسترش بیمه عمر و زندگی خانم‌های خانه‌دار می‌توانند از این گونه طرح‌ها هم استفاده کنند اما این طرح از آنجایی که مخصوص این قشر طراحی شده حق بیمه‌های معقول‌تر و حمایت‌های بیشتری را ارائه می‌کند.

  حق بیمه و گروه سنی


 میزان حق بیمه پرداختی با توجه به سن متقاضی محاسبه می‌شود. همه بانوان بین سنین 18 تا 50 می‌توانند از این بیمه‌نامه استفاده کنند. البته این نکته را هم خوب است بدانيد که دیگر زنان هم می‌توانند از این بیمه‌نامه استفاده کنند اما از امتیاز‌های ویژه خانم‌های خانه‌دار مانند تخفیف در حق بیمه، امکان افزایش سالانه حق بیمه برای پوشش تورم و نیز معافیت از مالیات نمی‌توانند استفاده کنند.

چطور ساعت‌های اصل را از تقلبی تشخیص دهیم

اول اینها را بخوانید و بعد ساعت مچی بخرید

 بهترین حالت اینکه در ابتدا نام برند موردنظر را در اینترنت جست‌وجو کنید. برای این کار پیشنهاد می‌شود از گوگل استفاده کنید.مثلا نام SEIKO Astron watch را در صفحه گوگل جست‌وجو کنید.

اگر برند موردنظر را یافتید باید به سایت آن مراجعه کنید، هر چه برند مورد‌نظر شما گسترده‌تر باشد اطلاعات داخل سایت آن بیشتر خواهد بود، حالا باید ببینید که آیا این برند در ایران نمایندگی دارد یا نه؟ البته باید بدانید که به دلیل تحریم‌های موجود بعضی سایت‌ها از اعطای نمایندگی رسمی به ایران خودداری می‌کنند و نام ایران را جزء نمایندگی‌های خود اعلام نمی‌کنند. اما به صورت غیررسمی به این تجارت ادامه می‌دهند. درصورتی که نمایندگي آن را در ايران پیدا کنید پس این برند دارای خدمات پس از فروش بوده و محصولات اورجینال آن را می‌توان با اطمینان از این نمایندگی‌ها تهیه کرد.


تعداد یافته‌هاي نمایش داده شده بسیار مهم است چرا‌که با یک نگاه ساده متوجه می‌شوید این برند آیا اصالت دارد یا نه و در چند کشور جهان گسترش دارد و به فروش می‌رسد، هرچه تعداد یافته‌ها بیشتر باشد قدرت و اصالت برند بیشتر مشخص مي‌شود، البته حواستان باشد که مهم است تعداد یافته‌های مرتبط بالا باشد.

اگر هم در سایت اصلی نمایندگی ایران را پیدا نکردید، می‌توانید به سایت http://www.watchland.irمراجعه کنید و اطلاعاتی را از آنجا به‌دست آوريد.

شناسنامه‌دار بخرید

بهترین راه تست کد ساعت است. قبل از خرید کد موردنظرتان را جست‌وجو کنید درصورت اطمینان از کد با فروشنده به توافق برسید که درصورت عدم درج کد در پشت ساعت یا کوچک‌ترین اختلاف با عکس ساعت یا عملکرد، ساعت را مسترد خواهید کرد.

ساعت ضدآب چه معنایی می‌دهد

یک ساعت که به‌عنوان ساعت مقاوم در برابر آب برچسب خورده است و دارای نشانه حک شده‌ای نیست درواقع برای تحمل ترشح آب‌هایی که به‌صورت اتفاقی روی ساعت ریخته می‌شوند طراحی شده است. شما نباید اینگونه ساعت‌ها را هروقت که خواستید در آب فرو ببرید. در این میان یک فرهنگ واژه وجود دارد:

مقاوم در برابر آب (Water Resistance ): 
یعنی در برابر رطوبت مربوط به ریخته شدن آب به طور اتفاقی، باران، عرق کردن و دیگر موارد از این قبیل مقاومت می‌کند.

مقاوم در برابر آب 30 متر(Water Resistant 30 M): 
در مقابل رطوبت و غوطه‌ور شدن در آب مقاوم است اما نه برای شنا کردن.

مقاوم در برابر آب 50 متر (Water Resistant 50 M):
 یعنی از رطوبت و همچنین شنا کردن در آب‌های کم‌عمق آسیبی نمی‌بیند.

 مقاوم در آب 100 متر(Water Resistant 100 M): این یعنی ساعتی که می‌توانید در طول شنا و شیرجه زدن در استخر استفاده کنید.

منوی پیشنهادی برای خرید گل و گیاه

درست همین روزهای اواسط بهمن وقت خوبی برای خرید گلدان های آپارتمانی است. گلدان هایی که اگر فصلی باشند، تمام بهار و حتی تابستان را برایتان گل می دهند و سبز می مانند و اگر هم از این گلدان های همیشه سبز باشند، زودتر از هر وقت دیگری حال و هوای خانه تان را بهاری می کند. 

قبل از هر چیز باید بدانید که با یک موجود زنده طرف هستید. موجودی که باید حواستان به نور، خاک، آب و البته گلدانش باشد و به قول شازده کوچولو ارزشش «به وقتیه که پاش صرف کردی». البته با وجود اسم های عجیب و غریب گلدان ها حالا دیگر بخشی از این ارزش صرف حذف شدن اسم گل و گیاه تان هم می شود.

سانسوریا

قیافه اش آدم را یاد کباب برگ سبز می اندازد. با اینکه سانسور یا یک جور نخراشیده ای پهن و بلند است اما به خاطر مقاوم بودنش در آپارتمان، طرفداران زیادی دارد. اصل و نسب این گیاه به آفریقا می رسد. برای همین هم در برابر خشکی به شدت مقاوم است.

روش مراقبت: حالا که از مقاوم بودن سانسوریا حرف زدیم، به این معنا نیست که گلدان بیچاره را به امان خدا در گوشه ای از خانه رها کنید. سانسوریا به نور غیرمستقیم آفتاب نیاز دارد. برای همین پشت پنجره بهترین جا برای این گلدان است. سانسوریا به آب زیادی احتیاج ندارد. در زمستان هر سه هفته و در تابستان هر هفته یک لیوان آب آن را سیراب می کند. نکته کلیدی برای آبیاری این گلدان این است که در فواصل بین آبیاری باید خاک آن کاملا خشک شده باشد. در غیر اینصورت باعث گندیده شدن ساقه گیاه می شود. بهترین خاک برای این گلدان مخلوطی از شن، ماسه و مواد آلی است.



پوتوس
گلدان را که ببینید، یادتان می افتد که به اندازه همه عمر جلوی چشمتان بوده. چون اینقدر گیاه سازگاری است و راحت تکثیر می شودکه در هر خانه ای پیدا می شود. برگ های پهن و همیشه سبز پوتوس آن را به یکی از گیاهان پرطرفدار بین گیاهان آپارتمانی تبدیل کرده است. پوتوس جزو گیاهان بالارونده به حساب می آید و بعد از مدتی می توانید ساقه های آن را به در و دیوار خانه تان آویزان کنید.

روش مراقبت: پوتوس به نور زیاد احتیاج ندارد و نیمه سایه را ترجیح می دهد. در تابستان هر چهار یا پنج روز و در زمستان هم هر 10 روز به آب احتیاج دارد. این گیاه به تغذیه جانبی احتیاج دارد. برای همین بهتر است ماهی یک بار به وسیله کودهای مایع خوراکش را تامین کنید.



بنفشه آفریقایی


اینطور می گویندکه بنفشه آفریقایی را در قرن نوزده میلادی یک نظامی آلمانی از تانزانیا با خودش به اروپا برد. بنفشه آفریقایی از آن گیاهان گلداری است که با وجود مدت کوتاه گلدهی اش بین گیاهان آپارتمانی طرفداران زیادی دارد.

روش مراقبت: گلدانتان به نور غیرمستقیم آفتاب به شدت احتیاج دارد. پس جایی مثل پشت پنجره بهترین جا برای این بنفشه آفریقایی است. ریشه این نسبت به آب زیاد به شدت حساس است و آب زیاد باعث گندیدگی آن می شود. 

یادتان باشد خاک گلدانتان نباید اینقدر خیس باشد که بنفشه تان در آن شنا کند و نه آنقدر خشک که ترک بخورد. نکته مهم برای بنفشه آفریقایی این است که به شدت به مکمل غذایی احتیاج دارد. پس ماهی یک بار باید دست به کار خورد و خوراک گلدانتان شوید.



بگونیا


بگونیا سه مدل برگی، گلدار و ببری دارد. مدل های ببری و گلدار آن تقریبا شبیه هم هستند با این تفاوت که خال های سبز روشن روی برگ های بگونیا ببری وجود دارد. حواستان باشد که بگونیا فقط در فصل تابستان گل می دهد. پس اگر سراغ بگونیای گلدار می روید، نباید توقع گل در همه فصل های سال را داشته باشید. البته بگونیای برگی هم گل می دهد که آنها جنبه تزیینی ندارند و برای سلامت گلتان هم شده، باید آنها را جدا کنید.

روش مراقبت: بگونیای برگی به نور متوسط احتیاج دارد و در سایه هم دوام می آورد. بهتر است خاک گلدانتان همیشه مرطوب باشداما این به این معنی نیست که گیاه نگون بخت را به شیر آب ببندید. هر یک روز در میان به خاک گلدان دستی بکشید و اگر کمی آن را مرطوب کنید. برای بگونیاها خاک مناسب به شدت اهمیت دارد. خاک گلدان باید مخلوطی از خاک برگ نرم و ماسه به میزان مساوی باشد. 



حسن یوسف

حسن یوسف یکی از گیاهان پرطرفدار آپارتمانی است. حسن یوسف ها برگ های رنگی متنوعی دارند. برای همین هم اگر نتوانستید رنگ خاصی را انتخاب کنید، می توانید چند مدل از آن را در یک گلدان بزرگتر بکارید. آن وقت شما گلدان حسن یوسفی با مجموعه ای از برگ های بنفش، قهوه ای و سبز خواهید داشت.

روش مراقبت: حسن یوسف برخلاف بقیه گیاهان آپارتمانی به نور، آب و گرمای زیاد احتیاج دارد. البته منظور از نور زیاد به این معنی نیست که به تابش مستقیم نور آفتاب احتیاج دارد. حسن یوسف را بهتر است جایی از خانه تان بگذارید که همیشه نور غیرمستقیم آب وجود داشته باشد. به حسن یوسف تان یک روز در میان آب بدهید. خاک این گیاه باید مخلوطی از خاک باغچه، خاک برگ و ماسه باشد.



شفلرا

برگ های ریز و دانه ای اش باعث شده قیافه عجیبی داشته باشد. برگ های شفلرا سبز براقی است و آدم فکر می کرد این براقی و سبزی دوام چندانی ندارد و خیلی زودتر از آنی که فکرش را بکنیم، از ساقه های نحیف گیاه جدا می شود اما گول ظاهرش را نخورید. شفلرا برای آنهایی که طرفدار گیاه بی آزار و همیشه سبز هستند، بهترین انتخاب است.

روش مراقبت: با اینکه به نور غیرمستقیم احتیاج دارد اما بدش نمی آید که هر چند وقت یک بار آن را برای مدت کوتاهی در نور مستقیم آفتاب صبح بگذارید. خاک گلدان را باید مرطوب نگه دارید. برای همین هم هفته ای دو یا سه بار در بهار و تابستان آبیاری بیشتر احتیاج ندارد. اگر گلدانتان جوان است، سالی دو بار باید گلدان آن را عوض کنید تا جای گرم و نرمی برای رشد داشته باشد.



برگ انجیری

اگر گذرتان به آمریکای جنوبی بیفتد، برگ انجیری را می بینید که کاربردی مثل شمشاد برای ما دارد. برگ انجیری جزو گیاهان همیشه سبز است که هر چه بزرگتر شود، برگ هایش پهن تر، براق تر و حفره های آن عمیق تر می شود و هر روز بیشتر شبیه یک برگ انجیر واقعی می شود.

روش مراقبت: نور غیرمستقیم، نور دلخواه برگ انجیری است. برای همین هم بهتر است آن را کنار پشت پنجره جایی که نور آفتاب مستقیم به آن نتابد بگذارید. برگ انجیری به آب زیادی احتیاج ندارد. فقط باید حواستان به رطوبت خاک گلدان باشد که خشک و بدون آب نماند. گلدان برگ انجیری را یاید سالی یک بار در بهار عوض کنید.



شمعدانی

تقریبا همه ما تصویری از یک گلدان شمعدانی گوشه خانه مان در کودکی داریم. گلدانی با برگ های سبز براق و گل های ریز قرمز. حالا هم می شود با یک گلدان ساده آن تصویر را برگرداند. سمعدانی گل بی آزار و ارزان قیمتی است که به سادگی کلی رنگ به خانه مان می آورد.

روش مراقبت: شمعدانی در برگ ها و ساقه هایش آب ذخیره می کند. برای همین هم چندان به آبیاری پرشور احتیاجی ندارد. به گلدانه شمعدانی تان در تابستان هفته ای یک فنجان و در زمستان هم تقریبا هر ده روز آب بدهید. البته بهترین روش آبیاری برای شمعدانی، آبیاری به وسیله ابپاشض است. 

شمعدانی بیشتر به مواد غذایی احتیاج دارد تا آب. برای همین هم در فصل هار گرم سال هر ماه یک بار باید به گلدانتان برسید تا سرپا بماند. اگر شمعدانی را گرسنه نگه دارید، برگ ها و ساقه های آن زیاد از حد بزرگ می شود که این اصلا نشانه خوبی نیست.



کالانکوئه

اگر دلتان گلدانی با گل های ریز و تقریبا زیاد می خواهد، باید پیه از بر کردن اسم این گلدان را به خودتان بمالید. کالانکوئه ها رنگ های زرد، سفید یا حتی قرمز – صورتی دارند که با برگ های تقریبا بزرگ گوشتی شان یک تنه کلی رنگ به خانه می آورند.

روش مراقبت: کالانکوئه ها علاقه زیادی به نور دارند. در زمستان می شود آنها را کنار پنجره و در مقابل نور مستقیم قرار داد اما در تابستان باید در سایه باشند و چندان نور مستقیم آفتاب تابستانی برایشان خوشایند نیست. خیلی ها فکر می کنند گیاهان گلدان را باید تا خرخره شان آب داد اما کالانکوئه ها زیاد اهل آب نیستند و هر بار نصف یک فنجان کوچک آب برایشان کفایت می کند.

 فقط حواستان باشد که فواصل آب دادن به گلدان اینقدر زیاد نشود که خاکش خشک شود. بهترین خاک برای این گلدان مخلوطی از خاک باغچه، شن و کود حیوانی است.
هیچ چیز به اندازه جوگیر شدن در اینجور مواقع خطرناک نیست. پس اگر تجربه چندانی از نگهداری گل و گیاه در خانه ندارید، فکر نکنید باید جنگلی از انواع گل و گیاه در کنج خانه تان دست و پا کنید. 

بهتر است اولین تجربه های گلداری را با یکی دو وگلدان کوچک کم دردسر شروع کنید. اینها نکته های ابتدایی و به شدت به دردبخور برای نگهداری از گیاهان آپارتمانی است.

قدم اول: مکان مناسب

- گیاهان آپارتمانی معمولا به نور مستقیم آفتاب نیازی ندارند. آنها گیاهانی سازگار با نور متوسط یا حتی سایه هستند. پس بهتر است جایی کنار پنجره برای گلدان هایتان دست و پا کنید.

- اگر فضایی کناره پنجره تان دارید، می توانید طبقه های کوچک چوبی به دیوار بچسبانید و گل هایتان را طبقه طبقه به میزان نیازشان به نور روی آنها بچینید.

- مطمئنا در هر اتاقی نمی شود شرایط مناسب برای نگهداری گلدان ها را به وجود آورد. معمولا سالن های پذیرایی، اتاق خواب ها و آشپزخانه ها برای نگهداری گیاهان انتخاب می شوند. البته گل هایی مثل حسن یوسف و شمعدانی را بهتر است در آشپزخانه نگذارید.

- یادتان باشد گلدان ها را برای پستوی خانه تان نخریده اید، پس باید آنها را جایی بگذارید که حداقل در روز چند باری نگاهتان به آنها بیفتد.

- بهتر است به تدریج گلدان هایتان را اضافه کنید. اینطوری می توانید رنگ بندی گلدان هایتان را هم آگاهانه انتخاب کنید. مثلا چند مدل حسن یوسف را می توانید لابلای گلدان های برگ سبز بچینید تا باغچه کوچکتان حسابی رنگی به نظر برسد.

- یکی از مهمترین نکته ها درباره گلدان ها این است که نباید آنها را زیاد جابجا کرد. باید حواستان به شدت به این موضوع باشد که گلدان هایتان موجودات زنده هستند که بعد از مدتی به محیط و مکانشان عادتت می کنند، پس وقتی به هوای تغییر دکوراسیون به جان خانه می افتید، حتما نباید گلدان هایتان را هم جابجا کنید.

- اگر جزو آن دسته از آدم ها هستید که در زمستان هوای خانه تان دست کمی از کوره آدم پزی ندارد، می توانید موقتا جایی در حمام یا دستشویی برای گلدان هایتان دست و پا کنید.



قدم دوم: آب مناسب

- گیاهان آپارتمانی معمولا در تابستان دو بار و در زمستان یک بار در هفته نیاز به آب دارند.

- به گلدان وقتی آب بدهید که خاک روی گلدان خشک شده باشد. مقدار آبی که هر بار به آن می دهید نباید زیاد باشد تا اضافی آن پایین بریزد چون مواد غذایی خاک همراه با آب اضافه از گلدان خارج می شود.

- برای آب دادن به گل ها از آب پاش مخصوص که لوله درازی دارد استفاده کنید. جدای از این بهتر است که آب پاش دیگری که آب را به صورت پودر درمی آورد هم کنار دستتان باشد. این آب پاش ها به خصوص در تابستان به شدت به درد گلدان هایی با گل های ظریف می خورد. این گل ها طاقت بی آبی را ندارند و باید مرتب آب را اسپری کنید تا رطوبت لازم به آنها برسد و خشک نشوند.

- روی گل ها و گیاهانی که برگ های کرکدار دارند، از اسپری آب استفاده نکنید چون روی آنها لکه ایجاد می کند و بعد می خواهید با دستمال به جان برگ ها بیفتید و گلدان های زبان بسته را از نفس کشیدن می اندازید.

- هیچ وقت در نور شدید و گرم آفتاب روی یک گل اسپری نکنید. ذرات آب عدسی های محدب کوچکی درست می کند که هر کدام نور و حرارت خورشید را در یک نقطه جمع می کنند و باعث سوختگی گلبرگ ها و گل ها می شوند.

- با یک میله فلزی خاک گلدان را بررسی کنید.اگر با فرو بردن میله به خاک چیزی به آن نچسبید خاک گلدان خشک است و باید به آن آب بدهید.

- به خاطر وجود کلر در آب لوله کشی بهتر است ظرف آب را 2 تا 3 ساعت در محیط خانه قرار دهید و بعد برای آبیاری گلدان استفاده کنید.

- اگر می خواهید به مسافرت بروید و نگران بی آب ماندن گلدان هایتان هستید، کف تشت بزرگ پلاستیکی یا وان حمام، حوله یا پارچه ای پنبه ای پهن کنید و رویش آب بریزد تا پارچه ها کاملا خیس شوند. بعد تمام گلدان ها را روی آن بچینید و آب کافی بدهید. اینطوری آب به تدریج از سوراخ زیر گلدان ها جذب ریشه می شود و گلدانتان را سیراب می کند.

- هر وقت تخم مرغ آب پز کردید آب آن را دور نریزید چون به خاطر داشتن املاح معدنی بهترین آب برای گلدان ها است.



قدم سوم: خاک مناسب
- همان اول که گلدانتان را می خرید درباره نوع کود و زمان کود جدید از باغبان سوال کنید.

- اگر آبی به داخل گلدان می ریزید و تقریبا همه آن به زیر گلدان ریخته می شود و مثل این است که اصلا خاکی در گلدان وجود ندارد، نشان دهنده این است که خاک گلدان از بدنه آن فاصله گرفته است. در این جور مواقع یک میله فلزی دور گلدان فرو و خاک را جابجا کنید.

- گیاهان علاوه بر آب احتیاج به غذا دارند. برای همین هم هر شش بار که به گلدان آب دادید، یک بار باید به آن غذا بدهید.

- بهترین زمان برای کود دادن به گیاهان ماه های فروردین و مهر است چون در این زمان رشد گیاه سریع تر می شود.

- پوست تخم مرغ را بگوبید و به شکل گرد دربیاورید و با خاک گلدان مخلوط کنید. این مخلوط به عنوان عالی ترین کود برای گیاهان آپارتمانی است.

خانه تکانی اساسی با فایو. اس (S5)

فضاهای محدود، زمان کم و یک دنیا کار انباشته شده، همه از آن تصویرهای آشنایی هستند که معمولا در روزهای پایان سال بیشتر از همیشه به ما هجوم می‌آورند. هجومی که تحمل آثارش معمولا در تعطیلات نوروز و حتی طی سال جدید هم همراه ما می‌ماند و از قضا این یک اتفاق تکراری است که هر سال در آخرین روزهای اسفند دامان ما را می‌گیرد. حالا ما می‌خواهیم به شما بگوییم با استفاده از یک سیستم مدیریتی به نام فایو. اس(s5)   یک بار برای همیشه به این ماجرای تکراری فیصله دهید. حق باشماست فایو.اس یک سیستم مديریت کارآمد است که در برنامه‌ریزی‌های مدیریتی پیشرفته به کار می‌رود اما مهندس «حامد ادواری» با سابقه‌ای 14ساله در زمینه‌ مشاوره‌ در حوزه‌‌ سیستم‌های مدیریت جديد؛ به شما می‌گوید چطور این سیستم را در خانه و در خانه‌تکانی انجام دهيد. با پیاده کردن این روش نه‌تنها  خانه‌تکانی امسال‌تان یک خانه‌تکانی اساسی می‌شود بلکه کلی جای اضافه می‌آورید و شما با اين سيستم مي‌توانيد خرده‌ریزهایتان را از زیر تخت یا بالای کمد بیرون بکشید!

  بهترین‌ها را با کمترین امکانات ممکن داشته باشید

بعد از جنگ جهانی دوم در ژاپن، تمام منابع با خاک یکسان شد، بنابراین ژاپنی‌ها که از نظر دسترسی به منابع طبیعی کشور فقیری به شمار می‌روند، به دنبال این بودند تا با مدیریت درست همین منابع محدود بتوانند به بهره‌وری بالا و شرایط مناسب‌تر دست پیداکنند. حاصل تحقیقات ژاپنی‌ها برای دستیابی به شرایط ایده‌آل با وجود منابع محدود، رسیدن به سیستم «فایو. اس» بود. سیستمی که همان‌طور از نام آن پیداست، در 5 مرحله امکان بهره‌وری بهتر از شرایط محدود موجود را برای مصرف‌کننده فراهم می‌کند. حالا ما خیال داریم همین  مراحل را در خانه‌تکانی پیاده کنیم و به شما بگوییم چطور با پیاده کردن همین سیستم، خانه‌تان را اساسی بتکانید!

 پاکسازی (seiso)

اولین مرحله در «فایو.اس» پاکسازی است. در این مرحله و برای پیاده‌کردن آن در خانه‌تکانی باید بدانید در محیط محدودی مثل خانه یا حتی کوچک‌تر مثل اتاق‌تان، به چه ابزاری نیاز دارید و از کدام‌ وسایل بی‌نیاز هستید. معمولا اطراف ما پر از  وسایل ریز و درشتی  است که به طور کلی یا دست‌کم در یک بازه‌ زمانی مشخص از آنها بی‌نیازیم، بنابراین تنها نقش آنها اشغال فضای موجود و اغلب محدود ماست! بر همین اساس پاکسازی در خانه‌تکانی یعنی شناسایی وسایل مورد نیاز از وسایل بی‌استفاده!

   تفکيک (seiri)

بعداز پاکسازی مسئله‌ جداسازی مطرح می‌شود. وسایلی را که در مرحله پاکسازی در مورد آنها به این نتیجه رسیدید که از آنها بی‌نیازید، باید از  محیط‌ زندگی‌تان جدا کرده و تصمیم بگیرید که با آنها چه کنید. یعنی با در نظر گرفتن میزان نیاز به آنها، این موارد را درکل از چرخه‌ زندگی‌تان خارج کنید یا آنها را در جایی جاسازی کنید که در صورت نیاز، در زمان‌های مشخص و بر اساس دفعات مراجعه به سادگی بتوانید سراغ‌شان بروید.  بدون شک شما هم کلی وسیله در خانه‌دارید که ممکن است سال تا سال از آنها استفاده نکنید. در این مرحله از خانه‌تکانی به روش «فایو‌. اس»، باید سراغ همان‌ها بروید و فقط وسایلی را نگاه دارید که وجود آنها برای شما ضروری است.

ترتيب و تنظيم (seiton)

مرحله‌ بعدی ترتیب و تنظیم است. بعد از پاکسازی و جداسازی فضای مورد نظر این فرصت را دارید تا همه چیز را بر اساس نظم و ترتیب جاسازی کنید. در این سیستم در مرحله‌ ترتیب و تنظیم با 2رویکرد روبه‌رو هستيد؛ یکی اینکه طبق روال معمول همه چیز را مرتب کنید و رویکرد دیگر اینکه با پیاده کردن 5 اصل فایو.اس بعد از این نباید اجازه بدهید مجموعه (در اینجا همان خانه یا اتاق شما) طوری نامرتب شود که به مرور زمان دوباره به پیاده کردن مرحله تنظیم و ترتیب نیاز پیدا کند! به زبان ساده‌تر در این مرحله وقتی که از شر وسایل غیرضروی خلاص شدید باید بین باقی‌مانده‌ها ترتیب ایجاد کنید، یعنی آنها را برحسب نیاز جاسازی کنید. به این ترتیب که لوازمی را که بیشتر نیاز دارید دم دست قرار بدهید و باقی را که در فاصله زمانی‌طولانی‌تر به آنها نیاز پیدا می‌کنید در جاهای دور از دسترس قرار دهید. این روش بیشتر در مرتب کردن کابینت‌ها، کمد لباس و حتی کشو‌ها به کارتان می‌آید!

 تداوم (seiketsu)

مرحله‌ بعدی تداوم و نگهداری است. بعد از انجام این 3مرحله، لازم است تدبیری بیندیشید تا شرایطی که طی این مراحل ایجاد کردید، ثابت شوند و پا برجا بمانند آن وقت است که می‌توانید یک بار برای همیشه خانه‌تکانی کنید! در این مرحله باید استاندارد و روش مشخصی برای حفظ نتیجه‌ تلاش‌هایتان ایجاد کنید. مثلا یک برنامه‌ روزانه یا هفتگی برای خودتان تهیه ‌کنید و بر اساس آن خودتان را ملزم ‌کرده که از این به بعد  طبق این روش عمل کنید.  در حقیقت تداوم در تمیز کردن اساسی خانه همان اتفاقی است که به خاطر خالی بدون جای آن در برنامه‌ریزی‌های روزانه و هفتگی، شما را ناگزیر به خانه‌تکانی‌های سنگین آخر سال می‌کند. تداوم در اینجا یعنی در طول سال دستی به سر و گوش، گوشه‌های دور از دسترس و دور از چشم کابینت، کمد، کتابخانه، پشت تختخواب، میز تلویزیون و... بکشید.

 آموزش(shitsukuke)

مرحله‌ آخر، مرحله‌ آموزش و تمرین است. یادتان باشد اینگونه بحث‌ها را  تا در ذهنتان ملکه نشود و جا نیفتد، نمی‌توانید انجام‌شان بدهید. در عوض وقتی  به مرحله باور آنها رسيدید این قواعد در ذهنتان می‌نشینند. همه چیز خود به خود پیش می‌رود! برای آنکه این روش ملکه ذهنتان شود بعد از اجرای آن در خانه‌تکانی امسال باید روش خانه‌داری  سیستماتیک فایو.اس را علاوه بر خودتان به دیگر اعضای خانه هم آموزش دهید. 

یعنی همه با هم یاد بگیرید که قرار نیست همه کارها را بگذارید برای وقت ضرورت یا همان دقیقه 90 خودمان!  باید جرات تفکیک و دور ریختن وسایلی را که بدون استفاده می‌ماند به خودتان بدهید و... . از آن مهم‌تر اینکه با ساده کردن مفاهیم و در قالب یک کار تیمی در خلال تمیز کردن خانه مفاهیم اساسی‌ای مثل مدیریت زمان را به اعضای خانواده آموزش بدهید.

روش‌هایی ساده؛ اما کارآمد


سیستم فایو.اس در هر کدام از مراحل خود روش‌هایی را معرفی می‌کند که با به کار بردن آنها در هر مرحله، به نتیجه نزدیک‌تر می‌شوید. این روش‌ها عبارتند از: 
برچسب قرمز
روش برچسب قرمز در مرحله‌ پاکسازی به کار می‌آید. این روش به‌سادگی به شما جرات می‌دهد در میان داشته‌هایتان، مهم‌ترین‌ها و پرکاربردترین آنها را انتخاب کنید و باقی را به فراموشی بسپارید.‌ به کمک این روش خواهید دید بسیاری از وسایلی که اطرافتان را اشغال کرده‌اند، بدون اینکه کاربردی برایتان داشته باشند، تنها ذهنتان را آشفته‌ و فضا را محدودتر می‌کنند.

از برچسب قرمز استفاده کنید
در این روش باید روی تمام ابزاری که به نوعی از آنها استفاده می‌کنید، برچسب بزنید. بعد از این مرحله، برچسب هر ابزاری را که به کار می‌گیرید، بکنید. البته باید این نکته را در نظر بگیرید که هنگام اجرای این روش، یک بازه‌ زمانی برای خودتان مشخص کنید. مثلا بنا بر نیاز خودتان از یک روز تا یک هفته. بعد از این دوره زمانی، به این نتیجه می‌رسید که تمام وسایلی که برچسب آنها کنده شده، جزو کالاهایی ضروری شماست و آنها که هنوز برچسب دارند، غیرضروری. این روش در حقیقت جرات اجرای تصمیم را در شما بیشتر می‌کند. حتما برای بسیاری از شما هم بارها پیش آمده که تصمیم گرفته‌اید کالایی را دور بیندازید یا دست‌کم از دم‌دست بردارید؛ اما همیشه به دليل پیش‌بینی احتمال استفاده از آن در زمان‌های دور، وجود غیر ضروری آنها را تحمل می‌کنید.

فقط یک

روش دیگری که در پاکسازی به کار می‌آید، اصل فقط یک است. طبق این اصل از هر وسیله‌ای تنها باید یک عدد داشته باشید. با اجرای این روش متوجه می‌شوید خیلی از وسایل را بیهوده در گوشه‌های مختلف خانه انبار کرده‌اید، درحالی که همه‌ آنها فقط یک کاربرد دارند!

قانون 30 ثانیه


یک قانون مهم دیگر قانون30ثانیه است. طبق این قانون شما باید ظرف30ثانیه به همه چیز دسترسی داشته باشید. یعنی هر چیزی را درست در جای خودش تعریف کرده باشید؛ آنچنان که ظرف 30ثانیه بتوانید به آن دسترسی پیدا کنید. در غیر این‌صورت این قانون نشان می‌دهد شما نتوانسته‌اید جای هر چیزی را درست و خوب تعریف کنید.

از کجا شروع کنم

این روش به شما می‌گوید سیستم فایو.اس را باید از کجای خانه شروع کنید. در این روش از نمودار ماکارونی استفاده می‌کنید(محور افقی این نمودار نقاط مختلف خانه شما را نشان می دهد و محور عمودی آنها تعداد رشته های ماکارونی ای که به ازای هربار سرزدن به این مکان ها به آن اضافه می کنید. این نمودار به شما نشان می‌دهد، رفت‌وآمدهایتان در کدام قسمت خانه بیشتر است یا در حقیقت در کدام فضاها بیشتر چگالی حضور دارید و کجاها برایتان مهم‌تر است، بنابراین این مناطق برای شما مهم‌تر می‌شوند پس  باید پیاده کردن فایو.اس را از همان مکان شروع کنید. این مکان می‌تواند انباری، آشپزخانه، اتاق خواب یا حتی کمد شما باشد. این روش درست زمانی به کار شما می‌آید که فکر می‌کنید این اتاق یا این کمد چقدر کوچک است و دیگر جایی برای جادادن وسایل‌تان ندارید!

عادت هایی که خیلی هم بد نیستند

 اعتدال در هر کاری خوب است. عادت های بد نیز می توانند گاهی نقش مثبت در تئاتر زندگی داشته باشند. پس به همه چیز بد نگاه نکنید.

دکترهای روانشناس در مورد مزایای عادت های بد بسیار سخن گفته اند. به طور مثال، بعضی از افراد از انجام کارها طفره می روند و انجام آنها را به تعویق می اندازند. این افراد همیشه این طور بوده و خواهند بود. دکتر فولر در مورد این افراد می گوید آنها آرام هستند و این نوع طفره رفتنشان باعث می شود تا به طور موقت از استرس دور باشند و هر زمان کار خود را آغاز می کنند، آن را به بهترین روش انجام می دهند. این افراد به دو دسته تقسیم می شوند: افرادی که کار را به تعویق می اندازند و به سررسید کارها اهمیتی نمی دهند و افرادی که تا لحظه آخر صبر می کنند و ناگهان تصمیم به انجام آنها می گیرند. 

دکتر فولر همچنین در مورد مزایای خوردن کمی شکلات در روز نیز گفته است. فلاونوئید موجود در شکلات تلخ می تواند باعث کاهش فشار خون و کاهش خطر بیماری های قلبی شود. چرت کوتاه در طول روز باعث سرحال شدن و بهتر شدن کار کردن مغز می شود.

در اینجا باید در مورد بزرگ ترین عادت بد صحبت کنیم: آیا قهوه برای بدن مضر است؟ پاسخ این سوال این است که تعادل در همه چیز خوب است. اگر یک یا دو فنجان در طول روز قهوه بنوشید بد نیست و حتی موجب سرحال شدن و داشتن انرژی بیشتر نیز می شود. 

البته در مورد این مسایل باید با پزشک خود مشورت کنید. اما در حال حاضر باید گفت، عادت های بد همیشه هم بد نیستند.
 اگر خودتان را بشناسید، می‌توانید از یک شکست عشقی جان سالم به در ببرید.
فراموش نکنید

اولین چیزی که بعد از جدایی افراد به آن تاکید می‌کنند، «فراموش کردن» است. اما واقعیت این است که در روان ما چیزی به عنوان فراموش کردن وجود ندارد. در واقع ناخودآگاه ما، مسئولیت افکار و خاطراتی که به گمان خودمان فراموش‌شان می‌کنیم را برعهده می‌گیرد و آنها را در خود نگه می‌دارد. پس اگر می‌خواهید دوری از او شما را آزار ندهد، به «فراموش کردن» رو نیاورید. چراکه تلاش برای از بین بردن موضوعات – به‌خصوص موضوعات ناراحت کننده- تنها به انکار و سرکوبی منجر می‌شود و می‌تواند تا پایان عمر ما را آزار دهد.

رابطه‌ای که ماه‌ها یا سال‌ها برای به سرانجام رسیدنش تلاش کرده بودید، از دست رفته است. کسی که تا دیروز نامزد‌تان بود، می‌گوید شما را نمی‌خواهد و شاید مشکلی که نه شما و نه او از پس برطرف کردنش بر نمی‌آیید، به این جدایی منجر شده است. اما دلیل جدایی شما هر چه که باشد، چیزی از دلتنگی و ناراحتی هر روزه‌تان کم نمی‌کند. هنوز هم گاهی با تمام وجود می‌خواهید که برگردد و برای همیشه، شاهزاده سوار بر اسب شما بماند. گاهی فکر می‌کنید هیچ مرد دیگری می‌تواند به اندازه او شما را عاشق کند و گاهی هم به خود می‌گویید، شاید همه این عشق و عاشقی‌ها بی‌سرانجام باشند. اگر شما هم با چنین شرایطی دست و پنجه نرم می‌کنید و می‌خواهید هرچه زودتر، از تلخی این روزها بیرون بیایید و دوباره به زندگی برگردید، در ادامه این مطلب با ما باشید. ما به شما میانبر‌های آرام شدن را نشان می‌دهیم و با کمک یک تست، به شما می‌گوییم احساسی که داشته‌اید، تا چه اندازه منطقی و تا چه حد نادرست بوده است.

سوگواری کنید

اتفاقی که افتاده‌است را بپذیرید و حتی به خاطرش ناراحت باشید. این حق شماست که برای از دست دادن فردی که در زندگی‌تان تاثیرگذار بوده است، غمگین باشید. پس سعی کنید با تمام وجود این واقعیت را بپذیرید که این رابطه تمام شده است و از این به بعد باید زندگی‌تان را بدون آن فرد سپری کنید.

ریشه مشکل را پیدا کنید

اگر سوگواری شما برای این از دست دادن بیش از اندازه طول کشیده است، باید به دنبال دلیل این اتفاق در خودتان بگردید. آن فرد چه ویژگی‌هایی داشت که نمی‌توانید از او بگذرید و در آن رابطه چه چیز‌هایی را به دست می‌آوردید که نمی‌توانید از آنها بگذرید؟ در هر رابطه‌ای احتمال از دست رفتن هم هست. اما اگر شما یک نفر را نمی‌توانید فراموش کنید و خاطراتش را رها کنید باید برای خودتان به دنبال دلیل این اتفاق بگردید. احتمالا در این رابطه نیازی از شما ارضا می‌شده و تا به دنبال راهی تازه برای پاسخ‌گویی به آن نیاز نگردید، نمی‌توانید برای زندگی‌تان قدم تازه‌ای بردارید.
واقعیت را بپذیرید

می‌توانید در مورد یک موضوع حرف نزنید یا بگویید بی‌اهمیت است، اما این تلاش مشکل شما را بیشتر می‌کند. اگر می‌خواهید از این مشکل رها شوید، باید به چیزی که ناراحت کننده است بپردازید. از تلاش برای فکر نکردن به آن دست بردارید. همه آنچه که در این رابطه گذشته است را بررسی کنید. از خود بپرسید «چه شد که این فرد تا این اندازه روی من تاثیر گذاشت؟» چرا این موضوع شما را تا این حد رنجانده؟ چطور می‌توانید خودتان را تسکین دهید؟ چطور می‌توانید با نبودن آن فرد کنار بیایید و با وجود این از دست دادن، زندگی خوبی داشته باشید؟ 

یادتان نرود که باز هم از دست می‌دهید

این واقعیت را فراموش نکنید که ما قرار است در جریان زندگی‌مان خیلی افراد را از دست بدهیم. انسان از زمانی که به دنیا می‌آید تا زمانی که از دنیا می‌رود، قرار است بسیاری از نزدیکانش را از دست بدهد و روند طبیعی زندگی است. اما اگر این روند، شما را بیش از اندازه عذاب می‌دهد، باید از خود بپرسید «چرا من نمی‌توانم این از دست دادن را فراموش کنم و از سوگواری بیرون بیایم؟» طبیعی است که شما تا مدتی برای این فقدان ناراحت و پریشان باشید اما سوگواری طولانی مدت، آرام آرام تبدیل به افسردگی می‌شود و همه زندگی شما را در بر می‌گیرد.

اتفاقی که افتاده‌است را بپذیرید و حتی به خاطرش ناراحت باشید. این حق شماست که برای از دست دادن فردی که در زندگی‌تان تاثیرگذار بوده است، غمگین باشید

به نیازهایتان پاسخ دهید

بعد از شناختن نیازهایی که در آن رابطه ارضا مي‌شديد، باید به دنبال راهی دیگر برای برطرف کردن آن نیازها بگردید. اگر آن نیازها واقعی بوده است، باید در جای دیگری راهی برای پاسخ گفتن به آنها را جست‌وجو کنید و اگر کاذب بوده است، باید در خودتان دلیل این نیازهای غیرمنطقی و تغيير را جست‌و‌جو کنید. 

حستان را زیر ذره‌بین بگذارید

آبا بودن این فرد در زندگی‌تان، منفعتی را به دنبال داشته است؟ برای مثال با او به شما خوش می‌گذشته یا باعث می‌شده چیزی از او یاد بگیريد؟ اگر این منفعت منطقی باشد، می‌شود از آن گذشت و پاسخ آن نیاز منطقی را در جای دیگری پیدا کرد. اما اگر یک نیاز کاذب دلیل دلبستگی بیش از حد شما باشد، با هیچ چیز نمی‌توانید آن را جایگزین کنید. تنها راه شما این است که در خودتان دلیل اصلی این دلبستگی را پیدا کنید و با برطرف کردن مشکلات خودتان، به این سوگواری هم پایان دهید. بعد از، از دست دادن یک رابطه عاطفی، کنار آمدن با دلایل منطقی آسان است. شما به‌راحتی می‌توانید جایگزین دیگری برای آنها پیدا کنید و به زندگی‌تان ادامه دهید. اما اگر دلایل احساسی و نادرست شما را به این رابطه پیوند زده باشد، بیرون آمدن از آن کار آسانی نیست. اگر می‌خواهید بدانید دلبستگی‌تان به این ارتباط منطقی است یا به دليل ناتوانی‌های خودتان در آن ماندگار شده‌اید، به سؤالاتی که در  این مطلب آمده، پاسخ دهید.

حستان راست می‌گوید؟

اگرمی‌خواهید بدانید کجای کارید و تا چه اندازه رابطه‌تان با نامزدتان منطقی است، به سؤالات زیر پاسخ دهید. این تست کوچک به شما می‌گوید که به‌خاطر منطق احساس عاشقی می‌کنید یا دلایل نادرستی شما را وادار به عاشق بودن می‌کنند، پس صادق باشید و بدون خودسانسوری‌ پاسخ دهید.

به من احساس امنیت می‌دهد

خیالم از این رابطه راحت است و دلم را نمی‌لرزاند. وقتی مشکلی برایم پیش می‌آید، از اینکه او حامی من است دلگرم می‌شوم.

بله           خیر  
به او احساس خوبی دارم

به او علاقه مند هستم. دلایل زیادی را برای این علاقه دارم و رفتارها و ویژگی‌هاي او برای ادامه رابطه به من انگیزه می‌دهند.

بله           خیر  

نیاز به احترامم را برطرف می‌کنم

خانواده، همکاران و دوستانم بدون مقاومت این رابطه را به رسمیت می‌شمارند و از بودن او در زندگی‌ام استقبال می‌کنند.

بله           خیر  


به من توجه می‌کند

حواسش با من است و نمی‌گذارد در این رابطه تنهایی یا خلأيی را احساس کنم. مرتب با من تماس می‌گیرد و از حالم باخبر می‌شود.

بله       خیر  

حسش را در این رابطه درگیر می‌کند

تغییراتم را می‌فهمد و بدون آنکه بگویم، متوجه احساساتم می‌شود. با رفتارش می‌گوید به ظاهرم و شرایط روانی که در آن قرار دارم توجه می‌کند.

بله           خیر  


 چه نمره‌ای می‌گیرید؟

اگر پاسخ شما به سؤال‌های زیر مثبت باشد، شما احساسی منطقی داشته‌اید و می‌توانید تک‌تک این احساس‌ها را در دنیای بیرون، بار دیگر به دست آوريد. اما اگر پاسخ شما به 3 سؤال از 5 سؤال ذکر شده منفی است، ترس‌ها و کاستی‌های درون‌تان شما را تا این حد عذاب می‌دهند. پس در اولین فرصت، برای ترمیم خود آسیب دیده‌تان، با یک روانشناس مشورت کنید.

انتخاب همسر به روش چینی‌ها!

اگر با دقت به سرانگشتان خود نگاه کنید خطوطی مواج و تو درتو را در تک‌تک آنها می‌بینید. خطوطی که به اعتقاد بسیاری از مردم می‌تواند آینه‌ای از رفتار و خلق‌وخوهای فردی باشد.  سال‌هاست که چینی‌ها با مطالعه و بررسی خطوط کف دست و سرانگشتان کودکانشان، استعدادها و روحیات فرزندانشان را شناسایی و متناسب با آن از روش‌ها و شیوه‌های مناسب برای تربیت و آموزش آنها استفاده می‌کنند. بر اساس این باور اثر انگشت در افراد به صورت خطوط دایره‌ای  شکل (O) و خطوط مواج (W) دیده می‌شود و وجود هر یک از این خطوط در انگشتان مختلف مانند انگشت شست یا سبابه نشان‌دهنده یک ویژگی یا خلق وخوی خاص اخلاقی است. برای تجربه این باور تنها به  یک برگ کاغذ سفید و یک استامپ نیاز دارید.

اثر انگشت  wwoww 

وقتی مسئولیت‌پذیری شما حداکثر است


اگر به جز اثر انگشت میانی مابقی انگشتان شما دارای اثر مواج هستند باید بدانید که شما شخصیتی بسیار مسئولیت پذیر دارید و این مسئله می‌تواند یک امتیاز بسیار بزرگ برای شما محسوب شود. چینی‌ها مسئولیت‌پذیری را یکی از مهم‌ترین فاکتورهای  یک کارمند  و مدیر خوب می‌دانند بنابراین آنها پس از بررسی اثر انگشت مراجعین خود از میان آنها فردی را که اثر انگشت میانی او دایره و مابقی انگشتانش دارای اثرانگشت موج‌دار است به عنوان کارمند یا مدیر ارشد انتخاب می‌کنند.  تنها مسئله‌ای که این افراد را تهدید می‌کند میل شدید آنها به قبول کردن مسئولیت‌های دشوار است، یعنی این افراد گاهی مسئولیت‌هایی را قبول می‌کنند که با توانایی آنها خیلی فاصله دارد و این مسئله موجب می‌شود تا آنها دچار گرفتاری‌هایی شوند. لذا در صورتی که این ویژگی‌ در آنها کنترل شود این افراد بهترین افراد برای دوستی یا همکاری هستند.

اثرانگشت wwwow


بهترین‌ها برای ازدواج


افرادی که دارای که این نوع اثرانگشت هستند افرادی هوشیار و متفکر هستند که می‌توانند در شرایط و موقعیت‌های مختلف بهترین تصمیم‌گیری‌ها را داشته باشند. به این ترتیب که با انتخاب بهترین انتخاب‌ها می‌توانند موقعیت زندگی خود را از این رو به آن رو کنند. این گروه بهترین افراد برای ازدواج هستند مخصوصا اگر مرد باشند چرا که این افراد می‌توانند بدون هیچ سرمایه‌ای و تنها با خوش‌فکری شرایط اقتصادی خود را به بهترین شرایط تبدیل کنند و حتی از این بابت به فردی مشهور و صاحبنام در شهر خود تبدیل شوند. 

اثر انگشت wowoo


همسران خوبی نمی‌شوند

چینی‌ها افرادی را که دارای این نوع اثر انگشت هستند بهترین انتخاب برای دوستی می‌دانند. آنها براین باورند که مردان و زنانی که این اثر انگشت را دارند می‌توانند در جمع دوستان بسیار خوب حاضر شوند و با انرژی‌ای که دارند فضای مهمانی‌ها و جمع‌های دوستانه را پرنشاط و شاد کنند. اما از آنجا که خوش‌گذرانی در خون این افراد است نباید از آنها انتظار بیشتر از این داشت. به این معنی که نمی‌توان برای ازدواج یا مشارکت‌های دیگر مثل همکاری و آغاز کردن یک پروژه جدید روی آنها حساب کرد، زيرا خوش‌گذرانی و تمایل آنها به گشت و گذار و بیش از هر چیزی سفر موجب می‌شود تا آنها کمتر احساس مسئولیت کنند و بی‌خیالی‌شان کار دستشان دهد به گونه‌ای که روند پیشرفت یک پروژه را تحت تاثیر تنبلی خود قرار دهند.

اثرانگشت wwwwo

خوشبخت‌ترین مردم روی زمین 

غالب افرادی که اثرانگشت کوچک آنها دایره و مابقی انگشتان آنها مواج است این شانس را دارند که ارثیه کلانی را از یکی از اعضای خانواده خود به ارث ببرند. تجربه چینی‌ها  نشان داده که اغلب افرادی که دارای این اثر انگشت هستند ارث زیادی را از پدر و مادر یا یکی از بستگان سالمند خود مانند پدربزرگ، عمو یا عمه خود به ارث می‌برند و این مسئله موجب موفقیت آنها در کسب و کار می‌شود. در حقیقت این افراد با فکر خوبی که دارند تنها به خرج کردن ارثیه خود بسنده نمی‌کنند و با سرمایه‌گذاری روی آن، ارثیه به دست آمده را چند برابر می‌کنند.

اثرانگشت oowww


غرور آنها کار را سخت می‌کند

از جمله ویژگی‌های افرادی که اثر انگشت شست و سبابه‌ آنها دایره و مابقی اثر انگشت‌هایشان مواج است به شدت افرادی مغرور هستند و این غرور موجب بروز مشکلاتی در زندگی، روابط عاشقانه، مهارت‌های اجتماعی و حتی روابط  آنها با دوستان شان شده است. در حالی‌ که این افراد در باطن افرادی بسیار مهربان و خونگرم هستند و دوست ندارند به هیچ وجه دیگران را آزار دهند، بنابراین اگر تصمیم دارید فردی با این ویژگی را به عنوان همسر، دوست، همکار یا شریک زندگی‌تان انتخاب کنید باید آگاه باشید که این افراد باوجود ظاهر مغرور و سختگیری که دارند قلبی مهربان و رئوف دارند و نمی‌دانند چگونه انرژی‌های خود را متعادل کنند. 

یک نكته: افرادی که اثر انگشت شست و سبابه‌ آنها دایره و مابقی اثر انگشت‌هایشان مواج است به شدت افرادی مغرور هستند و این غرور موجب بروز مشکلاتی در زندگی، روابط عاشقانه، مهارت‌های اجتماعی و حتی روابط  آنها با دوستان شان شده است

اثر انگشت woowo


ساده‌ترین و منطقی‌ترین فرد زمین

افرادی که اثر انگشت‌شان اینگونه است غالبا افرادی ساده اما منطقی هستند. آنها هیچ گونه پیچیدگی در رفتار و تصمیم‌گیری‌هایشان ندارند و اصولی که برای زندگی‌شان انتخاب می‌کنند کاملا بر اساس منطق و دو دو تا چهارتاست، بنابراین اگر شما در گروه افرادی هستید که تمایل به انجام کارهای عجیب و غیرمعمول دارید، یعنی ناگهان به سرتان می‌زند تا کار را رها کنید و با دوستان‌تان به طبیعت بروید، نمی‌توانید با چنین فردی زیر یک سقف زندگی کنید، زيرا او پیش از هر چیز به دنبال دلیلی منطقی برای این رفتار می‌گردد. از نظر او این مسئله اصلا قابل قبول نیست که شما به دليل حسی زودگذر کار را رها کنید، لذا باید بدانید که در زندگی با فردی سرو کار دارید که مدام در حال بررسی شرایط و انجام کارها به‌صورت منطقی و عاقلانه است.

اثرانگشت wowow

همسران خوبی نمی‌شوند

به اعتقاد چینی‌ها مردمی که دارای این اثر انگشت هستند در مجموع شخصیت‌های دمدمی مزاج هستند که قدرت انتخاب مثلا یک رشته تحصیلی را ندارند. آنها معمولا هر چند وقت یک بار شغل عوض می‌کنند  و نمی‌توانند روی کاری تمرکز کنند و آن را به سرانجام برسانند. این افراد غالبا ترک‌تحصیل کرده‌اند و گزینه‌ مناسبی برای شراکت و انجام پروژه‌های مالی نیستند. چینی‌ها بر این باورند که این افراد نمی‌توانند همسر خوبی باشند چراکه همین ویژگی دمدمی مزاج بودن آنها موجب می‌شود تا آنها نتوانند در زندگی موفق باشند و دائم در حال تغییر کار، تغییر جای زندگی و سبک و سیاق زندگی هستند. 

نکته: چینی‌ها پیش از انتخاب شریک برای پروژه‌های مالی اثرانگشت فرد را بررسی می‌کنند تا از میزان مدیریت و پیگیری او در امور کاری مطلع شوند‬.

اثرانگشت wooow


جانتان را به لبتان می‌آورد


انتخاب فردی که دارای این اثرانگشت است، یعنی انگشت کوچک و انگشت شست او دارای اثری مواج و 3 انگشت دیگر او دارای اثری دایره‌ای شکل است یک ریسک است. او فردی است که در کارش بی‌محابا و جسور است. او می‌تواند در لحظه‌ تصمیماتی بگیرد که موقعیت کاری یک مجموعه را به خطر بیندازد و برای آن دلیل قانع کننده‌ای نداشته باشد، بنابراین گاهی ممکن است عملکرد او چنان به نظر گروه دوستان یا همکارانش تمام شود که آنها از رفاقت و همکاری با چنین فردی احساس یاس کنند. با وجود این چینی‌ها معتقدند که شخصیت‌هایی که دارای این نوع اثر انگشت هستند برای مشاغل مهم همچون امدادرسانی در کوهستان و حتی آتش‌نشانی بسیار مناسب هستند و می‌توانند در لحظاتی که اعضای گروه در موقعیت خطرناک و حساس قرار دارند با شجاعت و جسارتی مثال نزدنی اعضای گروه را از بحران خارج کنند یا به حادثه‌دیدگان کمک کرده و آنها را به وضعیت امن و مطمئن برسانند.

مراقبت از گیاهان خانه در طول سفر

در روزهای تعطیل و مسافرت، دغدغه اصلی افرادی که در خانه خود گل و گیاه نگهداری می کنند این است که هنگام سفر  چه کسی از گیاه های دوست داشتنی آنها مراقبت کند تا آنها همچنان سرحال و تازه باقی بمانند. اگر گیاهان را بی تفاوت رها کنیم و مسافرت برویم، موقع بازگشت با گیاهان پژمرده، بی گل یا حتی خشک شده مواجه خواهیم شد. برخی از گیاهان همچون کاکتوس ها به مراقت کمتری نیاز دارند. اما باقی گیاهان این طور نیستند. 

در وهله اول می توان گیاه خود را به دوستان یا همسایه هایی که مسافرت نمی روند سپرد. اما اگر چنین کسی را ندارید، می توانید روش های زیر را به کار بگیرید تا گیاه موردعلاقه تان از بین نرود. 

وسایل موردنیاز
  • لاشبرگ‌ (برگ‌ و خاشاك‌ و غيره‌ كه‌ دور ساقه‌ گياه‌ انباشته‌ مى‌ كنند تا سرما نخورد يا رطوبت‌ از دست‌ ندهد)
  • جعبه
  • سنگریزه
  • فتیله آبیاری
  • تکه ای پلاستیک
  •  کیسه پلاستیکی 
  • ریسمان نازک و محکم

مرحله یک


دمای خانه را خنک نگهدارید. در روزهای تابستان کولر را روشن بگذارید یا دست‌کم گیاه را به خنک ترین قسمت خانه همچون زیرزمین ببرید. دمای 60 درجه فارنهایت دمای مناسبی است.

مرحله دو

گیاه را از معرض نور مستقیم آفتاب دور نگهدارید. گیاهی که مستقیما جلوی نور نباشد به مدت طولانی تری آب را در خود نگه می دارد. 

مرحله سوم

لاشبرگ - براده چوب یا برگ - به گلدان اضافه کنید. لاشبرگ باعث می شود تا گیاه برای مدت طولانی تری رطوبت را در خود حفظ کند. حتی از میوه های کاج نیز برای این منظور می توان استفاده کرد. 

مرحله چهار
همه گلدان های خود را دریک جا جمع کنید تا هوای اطراف آنها مرطوب و شرجی شود زیرا گیاهان هنگام تعرق از خود رطوبت ایجاد می کنند. همچنین می توانید گیاهان را در کانتینرهای پرشده از آب و سنگریزه قرار دهید. گیاه را داخل سنگریزه ها محکم کنید نه درون آب. این مساله کمک می کند تا گیاه دیرتر خشک شود.  

مرحله پنج


پیش از رفتن به سفر، گلدان را تا حد امکان و تا زمانیکه ظرف زیر آن پرآب شود، آبیاری کنید. برای مرطوب ماندن خاک در طول سفر نیز می توانید از روش های زیر استفاده کنید. 

مرحله شش

فتیله آب را داخل گلدان قرار دهید. این دستگاه را می توان از همه فروشگاه های لوازم کشاورزی خریداری کنید. از دو هفته پیش از مسافرت خود از این وسیله استفاده کنید تا بهترین مکان نصب این وسیله را پیدا کنید. باید به ضخامت و وضعیت خاک گلدان نیز توجه داشته باشید. شاید خاک آن سفت باشد و آب را به راحتی جذب نکند.
مرحله هفت

گلدان را داخل حمام ببرید و آنرا کاملا خیس کنید. سپس با کیسه پلاستیکی روی آن را بپوشانید. در ضمن می توانید گیاه را داخل کیسه های نایلونی بپیچید و چند شکاف کوچک در آن ایجاد کنید تا اکسیژن به آن برسد و انتهای کیسه را محکم به ساقه بپیچید. 

خانم ها و آقایان لطفا کمی فاصله بگیرید

احتمالا شما هم با دیدن این تیتر تعجب کرده اید. خب! تعجب هم دارد. همیشه به ما گفته اند ازدواج یعنی «یکی شدن» و «برای هم بودن»، حالا چطور کسانی که دقیقا بر اساس همین ایده آل ها عمل می کنند بیشتر احتمال دارد طلاق بگیرند؟ راستش قضیه به این سادگی ها نیست. 

اگرچه افسانه یکی شدن در عشق در فرهنگ ما دیده می شود، کسانی بیشتر به آن عمل می کنند که در خانواده پدری خودشان هم یاد نگرفته اند خود را از نظر عاطفی مستقل کنند. 

فرایندی که روانشناسان به آن می گویند «خودتمایزیافتگی». حالا اگر کسی با خودتمایزیافتگی پایین وارد رابطه ازدواج شود، این بار به جای پدر یا مادرش، از لحاظ عاطفی به همسرش می چسبد. 

از آنجا که همسر نمی تواند همه توقعات عاطفی فرد تمایزنیافته را برآورده کند، هر دو طرف ناراضی می شوند و میل به جدایی در خود احساس می کنید، خواندن این مقاله را از دست ندهید.

طبق معمول همه چیز از خانه پدری آغاز می شود. به اندازه خانه های پدری همه دنیا «جوهای عاطفی» متفاوتی وجود دارد اما روی هم رفته براساس شیوه تربیتی پدر و مادر ممکن است سه جو در هر خانواده ای وجود داشته باشد.

- بعضی از خانه ها مرزهای به شدت بسته ای دارند. یعنی هر کسی دور خودش یک مرز نامرئی کشیده است و کاری به دیگران ندارد و فقط کار خودش را انجام می دهد. معمولا در این خانواده ها قوانین سفت و سخت تربیتی وجود دارد و انجام ندادن آنها با سختگیری زیادی مواجه می شود. این خانواده ها بیشتر شبیه به یک پادگان نظامی هستند.

- دومین نوع خانواده، خانواده هایی هستند که هیچ مرز مشخصی بین اعضایش وجود ندارد. در این خانواده ها که در ایران خودمان کم هم نیستند، استقلال اعضای خانواده به رسمیت شناخته نمی شود. دست همه در جیب هم است، یک نفر که استرس دارد همه استرس می گیرند، همه به شدت به هم وابسته اند و همه کار یکدیگر را انجام می دهند.

- در سومین نوع که خانواده مطلوب و سالم به حساب می آید، مرز بین اعضا وجود دارد، یعنی خانواده قانون دارد اما این مرزها انعطاف پذیرند. یعنی هم استقلال سرجایش است و هم اعضا با هم رابطه عاطفی دارند.

مشکل از کدام خانواده شروع می شود؟

خانواده نوع اول و دوم همیشه در آینده مشکل سازند اما کسانی که بعدا به شدت به همسر خود وابسته می شوند و از او توقع های بیش از حد دارند، معمولا از خانواده نوع دوم می آیند؛ خانواده هایی با مرزهای باز. خانواده هایی که به بچه ها یاد نداده اند از لحاظ عاطفی مستقل و به اصطلاح «خودبسنده» باشند. 

در واقع ریشه رفتار همسران وابسته را باید در خانواده های پدری از نوع مرز باز جست و جو کرد.

تمایز نداشتن چه نشانه هایی دارد؟

افرادی که «خودتمایزیافتگی» کمی دارند ممکن است دو نشانه کاملا متفاوت از خود نشان دهند. آنها یا آنقدر از صمیمیت با دیگران می ترسند که خودشان را درگیر هیچ رابطه عاطفی جدی نمی کنند، یعنی به ظاهر با همسرشان زیر یک سقف اند اما در واقع هیچ رابطه واقعا صمیمانه ای با او ندارند. 

بعضی ها برعکس به شدت وارد رابطه عاطفی درگیرانه با همسرشان می شوند و به اصطلاح به او می چسبند. این افراد معمولا در خانواده پدری هم به یکی از والدین به شدت وابسته بودند یا حتی هنوز هستند. افراد تمایزنایافته انعطاف پذیر نیستند، نمی توانند در مقابل استرس منطقی عمل کنند و بنابراین نمی توانند به خوبی از پس استرس برآیند. آدم های تمایزنایافته همیشه در زندگی خانوادگی از یک اضطراب مزمن رنج می برند.



چطور خودمان را تمایزیافته کنیم؟

رسیدن به درجه خودتمایزیافتگی چندان ساده نیست. عدم خودتمایزیافتگی در واقع بخشی از شخصیت است و به تدریج در طول سالیان دراز در خانواده پدری شکل گرفته است و بنابراین نمی توان توقع داشت به همین سادگی به خودتمایزیافتگی تبدیل شود. 

بنابراین اولین پیشنهاد، مراجعه به یک متخصص یعنی روانشناس بالینی یا مشاور خانواده است تا تحت نظر او و با کمک هر دو زوج این اتفاق بیفتد. نکته های زیر هم می تواند به شما کمک کند.

1- ریشه های مشکل خود را بشناسید
ببینید در خانواده پدری در کدام یک از سه خانواده ای که اول مطلب گفتیم بزرگ شده اید. در خانواده های نوع دوم احتمال اینکه تمایزیافته نباشید بیشتر است. البته در خانواده های نوع اول هم مشکل وجود دارد اما خودش را به شکل های دیگری در زندگی زناشویی نشان می دهد؛ مشکلاتی مثل انرژی عاطفی نگذاشتن برای خانواده یا بی کفایتی شخصی.

2- کسی را مقصر اصلی ندانید

کسی مقصر تمایز نداشتن شما نیست. در واقع همیشه یک نفر از وابسته شدن لذت می برد و یک نفر از وابسته کردن. اما این فرمول در دراز مدت جواب نمی دهد و بالاخره یکی از دو طرف خسته می شود یا احساس می کند قانع نیست. برای اینکه این اتحاد ناسالم بکشند باید هر دو نفر هم زن و هم شوهر همکاری کنند.

3- هدف خودتان را بدانید

هدف شما رسیدن به تمایزیافتگی است. زن و شوهرهای تمایزیافته افراد متعادلی هستند. همانقدر که برای احساسشان ارزش قائل اند، عملکرد منطقی و عقلانی خوبی هم دارند. آنها نه به همسرشان وابسته اند و نه به خانواده پدری. از طرف دیگر احساس نیاز شدید به «بریدن» از خانواده پدری یا همسرشان را هم نمی کنند. آنها نیازی به تایید یا رد همسر یا خانواده پدری ندارند.

4- از هم تفکیک شوید

یاد بگیرید خودتان مستقل تصمیم بگیرید. بدون اینکه احساس نیاز شدیدی به تایید همسر یا خانواده پدری داشته باشید، برای زندگی تان برنامه ریزی کنید. برنامه داشتن برای این نوع از «جدایی» عاطفی باعث می شود احساس نیاز شدید به «جدایی» دیگر، یعنی طلاق، کاهش یابد.

چکیده مطلب

افرادی که خوتمایزیافته نیستند احتمال بیشتری دارد که در معرض طلاق باشند. برای خودتمایزیافته شدن باید ریشه های مشکل خود را بشناسید، کسی را مقصر ندانید، هدف خودتان را بدانید و وابستگی به هم یا خانواده پدری را کاهش دهید.

آیین های عاشقانه ساده اما قدرتمند

تمام این آیین های عاشقانه که در زیر به آنها اشاره می شود ساده اما قدرتمند هستند. آنها به ما کمک می کنند تا در روابطمان احساسات بسیار خاص درونی، عواطف، هیجانات و عشق را لمس کنیم.

 این آیین ها به مردان اطمینان می دهند که با انجام بعضی کارها عشق همسرشان را به دست بیاورند و برای زنان نیز تضمین لازم برای دریافت توجه، مراقبت و حمایت از جانب همسرشان را فراهم کرده و باعث زنده ماندن هیجانات و عواطفشان می شود. ای کاش که به این طریق عشق و لذت شما همیشه رو به رشد باشد و از این هدیه خاص خداوندی لذت ببرید. شما استحقاق آن را دارید. «جان گری»

جادوی گل

هنگامی که یک مرد به صورت خوانگیخته و بدون درخواست همسرش برای او گل می برد، به همسرش نشان می دهد که به او اهمیت داده و نیازهای او را درک می کند. این نوع نمادها اهمیت زیادی در ایجاد عشق دارند.



ترتیب دادن برنامه ای برای با هم بودن

مرد برای زمانی خاص برنامه ریزی می کند، قرار می گذارد، بلیت تهیه می کند، رانندگی می کند و مراقب همه چیز حتی مسائل جزیی نیز هست؛ اینها عشق هستند.

هنگامی که مرد مسوولیت مراقبت از چیزی را برعهده می گیرد به همسرش فرصت آرامش و لذت بردن از زندگی را می دهد. عشق مانند گذراندن یک تعطیلات کوتاه مدت است که به زن اجازه می دهد به جنبه های زنانه خودش توجه بیشتری داشته باشد.

لحظه های عاشقانه به خصوص برای زنانی که از ابراز احساساتشان رضایت نداشته یا برای انجام آن احساس راحتی نمی کنند بسیار مفید است. در یک لحظه عاشقانه بدون آن که صحبتی درباره احساسات زن انجام گیرد، او می تواند احساس پذیرفته شدن، دوسته داشته شدن، درک شدن و حمایت شدن را لمس کند. او از این گفت و گوی بدون کلام سود سرشاری می برد. همچنین مرد با مهیا کردن نیازهای زن، به او نشان می دهد که نیازهای شریک زندگی اش را درک کرده و به آنها احترام می گذارد.



سفارش دادن غذا

یکی دیگر از آیین های کوچک برای غذا خوردن در بیرون، این است که مرد از همسرش بپرسد چه غذایی را دوست دارد و بعد از آمدن گارسون آن را سفارش دهد.

اگرچه نیازی نیست که مرد همیشه این کار را انجام دهد اما انجام آن، این پیام را به زن می دهد که او مورد توجه و علاقه همسرش است. بدین وسیله مرد علایق همسرش را شناخته و به آنها اهمیت می دهد.

سفارش دادن غذا برای زن به وسیله همسرش فقط یک آیین عاشقانه است که می گوید: «همیشه شما کارهای زیادی را برای من و دیگران انجام می دهید، بنابراین اجازه دهید این کار را من برای شما انجام دهم.»

یک روش دیگر برای به یادماندنی کردن یک وعده غذایی در بیرون این است که مرد چیزهایی را که همسرش دوست دارد پیشنهاد بدهد. این کار این احساس را در زن افزایش می دهد که همسر او علایق و جزییات رفتارش را شناخته و به آنها اهمیت می دهد.

جالب این است که اگر زن غذا را به مرد پیشنهاد بدهد، او (مرد) ممکن است احساس کند که با مادرش به رستوران آمده که این دیگر عاشقانه نخواهد بود.



تشکر کردن از مرد

یکی از راه هایی که زن به واسطه آن می تواند تا حدی باعث ایجاد رابطه عاشقانه شود زمانی است که آنها برای داشتن ساعاتی خوش برای شام بیرون می روند و او (زن) به خاطر غذا یا رستوران از همسرش تشکر می کند. هنگامی که مرد همسرش را بیرون می برد در سطح هیجانی و عاطفی مقداری اعتبار به دست می آورد. اگر زن آن شام را دوست داشته باشد مرد احساس خواهد کرد: «بله این غذا را من پخته ام.»

هنگامی که زن به خاطر غذایی که شوهرش برای او فراهم کرده تشکر می کند، مرد با او احساس صمیمیت بیشتری خواهد کرد.

توجه به خوبی ها و نقاط مثبت


در صورتی که مثلا مرد همسرش را به سینما ببرد و احساس کند که او فیلم را دوست نداشته است؛ برای اطمینان خاطر از او می پرسد: «از فیلم خوشت آمد؟»

واقعیت آن است که مرد نمی خواهد درباره سینما یا فیلم پاسخی بشنود؛ بلکه او خواهان کمی گفت و گو و اظهار نظر صمیمانه و مطبوع است تا احساس شکست نکند.

به منظور حمایت و محافظت از مرد در این برهه حساس و نگران کننده زن باید بر روی نقاط مثبت و چیزهایی که خوب بوده تمرکز کرده یا اینکه از مرد تشکر و قدردانی کند.

حتی اگر به طور مطلق هیچ چیز قشنگی در آن فیلم برایش وجود نداشته می تواند بگوید: «فکر نمی کنم تا به حال فیلمی شبیه به این دیده باشم.» در نتیجه مرد به سرعت پیام را دریافت و موضوع را عوض خواهد کرد. یا اینکه می تواند بگوید: «من فقط از بودن با تو لذت بردم.» مرد مسلما از این بابت قدردان و سپاسگزار خواهد بود.

برای دوام عشق در روابط، مواقعی وجود دارد که به راستی بهتر است چیزی گفته نشود، به خصوص در لحظه های حساس و آسیب زا.



گفتن حقایق

یکی از عوامل ضروری برای رشد دادن عشق و صمیمیت در روابطمان گفتن حقیقت است اما وقت شناسی نیز به همان اندازه مهم است. شما برای آن که عشقی ماندگار و بادوام داشته باشید، باید در زمان مناسب و به روشی که همسرتان را آزرده نکرده و به او آسیبی نرسانید با او صحبت کنید. هنگامی که مرد احساس کند قدر و ارزش او درک می شود، راحت تر به همسرش گوش داده و با مهربانی به احساسات و نیازهای او پاسخ می دهد. اگر مرد احساس کند همسرش میخواهد بگوید: «تو کارها را خوب انجام نمی دهی.»



گفت و گو کردن


هنگامی که زن بتواند از خودش محافظت کرده و خودش پشتیبان خودش باشد یک مشکل بزرگ به وجود می آید، به این ترتیب در واقع مردان بیکار می شوند. آنها از کاری که هزاران سال به آن مشغول بوده اند برکنار خواهند شد.

اگرچه هنگامی که زنان نقش مدیر و تولیدکننده را در جامعه برعهده داشته باشند و از خودشان محافظت کنند دیگر تمایلی به وابسته بودن به مردان نخواهند داشت، اما در این وضعیت ناگهان نیازی جدید متولد خواهد شد. نیاز به یک مرد برای مصاحبت، نیاز به یک همسر که آنها را واقعا دوست داشته باشد و برای آنها نگران شود.

زنان امروز در بخشی از شبانه روز و غالبا در انتتهای روز نیاز به ارتباط و احساس مورد توجه بودن را بیشتر لمس می کنند.

در 20 سال اخیر یکی از شکایات و گله های اصلی زنان فقدان روابط صمیمانه در زندگیشان بوده است. دلیل آن کاملا واضح است؛ زنانی که به علت کار بیش از حد فرسوده شده اند، برای دست و پنجه نرم کردن با فشارهایی که آنها را از پا درآورده، نیاز به صحبت کردن بیشتر درباره احساساتشان دارند.

با صحبت کردن با همسر است که مرد دوباره بر مسند خویش برمی گردد و می تواند به روشی جدید ولی برابر، از نظر اهمیت، همسرش را مورد پشتیبانی قرار دهد.
یادداشت گذاشتن
یکی دیگر از آیین های عاشقانه، نوشتن یک درخواست یا تقاضا به صورت یادداشت است. در مواقعی که زن چیزی از همسرش می خواهد ولی مرد بنا به هر دلیلی توانایی پاسخگویی فوری به آن را ندارد، بهترین راه حل گذاشتن یادداشت برای یادآوری است.

اگر مرد یادداشت نگذارد همسرش احساس خواهد کرد که باید آن را یادآوری کند و در نتیجه بارها و بارها آن را به همسرش خواهد گفت.

زنان نسبت به مردانی که به آنان توجه می کنند، گوش می دهند و فورا به درخواست های آنان می پردازند یا در نهایت برای آنان یادداشت می گذارند، احساس عشق و علاقه می کنند. پاسخ های فوری از جانب مرد، به زن این احساس را می دهد که همسرش واقعا به خاطر او آنجاست.

در همان حال که زوجین شیوه های زنده نگه داشتن و خلق عشق را تمرین می کنند، رفته رفته این کار برایشان ساده تر خواهد شد. هنگامی که مرد به خاطر انجام بعضی کارها زودتر از موعدی که انتظار دارد تشکر و تقدیر دریافت می کند انرژی بیشتری برای انجام آن کار احساس می کند. اگر زن همواره شرایط را به گونه ای فراهم سازد که همسرش بفهمد تا چه حد با انجام چنین کارهای کوچکی پیش او ارج و قرب پیدا می کند، مرد نیز همواره به انجام این کارها ادامه خواهد داد.



وقتی مرد به خاطر زن عرق می ریزد

یک زن امروزی دیگر در زندگی روزمره اش به هیچ وجه احساس نمی کند همسرش مراقب اوست؛ این در حالی است که مطمئنا مرد هنوز به خاطر او و خودش بیرون رفته وبه سختی کار می کند. البته امروزه اغلب زنان هم مشغول به کار در بیرون از منزل هستند.

عشق چیزی است که در زن این احساس را به وجود می آورد که تنها نیست و کسی هست که نگران اوست. هر کار کوچکی که مرد برای همسرش انجام می دهد بیانگر این است که او مواظب همسرش است و در نهایت عشق ایجاد می شود.



تعریف و تمجید کردن


یکی دیگر از آیین های کوچک، تعریف و تمجید کردن از زنان در مواقعی است که آنان لباس خاص و متفاوت به تن کرده اند. همگامی که مردان به پوشش همسرشان توجهی نمی کنند، ممکن است بسیار دلسرد و ناامید شوند. در اینجا چند جمله که مردان می توانند برای تعریف و تمجید از یک زن بیان کنند آورده شده است:

تو خیلی زیبا و دلنشین به نظر می رسی.
تو امشب واقعا عالی به نظر می رسی.
در این لباس چقدر دوست داشتنی تر شده ای.
تو عالی به نظر می رسی.
گوشواره هایت زیبا هستند.
من واقعا رنگی را که پوشیدی دوست دارم.
تو به صورت شگفت آوری قشنگ هستی.